
کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
معرفی کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
معرفی کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
کتاب الکترونیکی «در این قایق لعنتی دیگر جا نیست» (No More Room on This Damn Boat) نوشتهٔ «ماتئی ویسنیِک» با ترجمهٔ «زهره خلیلی» و انتشار نشر هنوز، نمایشنامهای معاصر است که به موضوع مهاجرت، پناهندگی و بحرانهای انسانی در مرزهای اروپا میپردازد. این اثر با نگاهی انتقادی و طنز تلخ، وضعیت مهاجران و نقش دولتها و قاچاقچیان را در این بحران به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
نمایشنامهٔ «در این قایق لعنتی دیگر جا نیست» اثری از «ماتئی ویسنیِک» است که در فضای بحران مهاجرت و پناهندگی در اروپا شکل گرفته. این نمایشنامه در دورهای نوشته شده که موج مهاجرت از کشورهای خاورمیانه و آفریقا به اروپا، به یکی از مهمترین مسائل اجتماعی و سیاسی جهان بدل شده بود. ویسنیِک با بهرهگیری از طنز سیاه و موقعیتهای گروتسک، ساختار قدرت، بیرحمی بوروکراسی، و نگاه ابزاری به انسانها را در بستر مهاجرت به چالش میکشد. اثر، با روایتهای چندلایه و شخصیتهایی متنوع، تصویری از برخوردهای سرد و گاه بیرحمانهٔ جامعه میزبان، سیاستمداران، قاچاقچیان و حتی خود مهاجران ارائه میدهد. نمایشنامه با زبانی چندصدایی و صحنههایی کوتاه و متوالی، فضای تئاتری پویایی خلق میکند که در آن، مرز میان واقعیت و نمایش، همواره در حال جابهجایی است. این اثر، هم به عنوان سندی اجتماعی و هم به عنوان متنی هنری، به بحرانهای معاصر و پرسشهای اخلاقی دربارهٔ مرز، هویت و انسانیت میپردازد.
خلاصه کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! نمایشنامه با صحنهای آغاز میشود که قاچاقچیان مهاجران را برای عبور از دریا آماده میکنند و با لحنی دستوری و گاه تحقیرآمیز، قوانین سفر را به آنها گوشزد میکنند. شخصیتهایی چون «الیهو»، مهاجر جوان اریترهای، و قاچاقچیان، در مرکز روایت قرار دارند. در طول نمایش، صحنهها میان قایق مهاجران، دهکدهای در بالکان، غرفههای فروش فناوریهای ضدمهاجرت، و جلسات سیاستمداران اروپایی جابهجا میشوند. روایتهایی از خانوادههایی که عزیزانشان را در دریا از دست دادهاند، فروش اعضای بدن مهاجران، و تبلیغات قاچاقچیان برای انتقال کودکان به اروپا، در کنار طنز تلخ و انتقاد از سیاستهای مهاجرتی، ساختاری چندپاره و اپیزودیک به اثر میدهد. نمایشنامه با نمایش بیرحمی، بیتفاوتی و گاه ریاکاری شخصیتها، تصویری از بحران انسانی مهاجرت و مرزهای بسته را ترسیم میکند، بیآنکه راهحلی قطعی ارائه دهد.
چرا باید کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست را خواند؟
این نمایشنامه با روایتی چندلایه و زبانی تیز، به یکی از مهمترین بحرانهای معاصر یعنی مهاجرت و پناهندگی میپردازد. اثر، با ترکیب طنز تلخ و موقعیتهای گروتسک، مخاطب را به تأمل دربارهٔ مرزهای جغرافیایی، هویت، و ارزش انسان وامیدارد. مواجههٔ بیواسطه با واقعیتهای تلخ و گاه هولناک مهاجرت، و نقد ساختارهای قدرت و بوروکراسی، از ویژگیهای شاخص این کتاب است. خواندن این اثر، فرصتی برای درک عمیقتر از وضعیت مهاجران و پرسش از مسئولیت فردی و جمعی در برابر بحرانهای انسانی فراهم میکند.
خواندن کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامههای اجتماعی، دغدغهمندان مسائل مهاجرت، حقوق بشر و بحرانهای معاصر، و کسانی که به نقد ساختارهای قدرت و سیاستهای مهاجرتی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران حوزهٔ تئاتر و علوم اجتماعی، اثری قابل توجه به شمار میآید.
فهرست کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
- صحنهٔ ۱: قاچاقچی و مهاجران؛ آمادهسازی برای عبور از دریا و قوانین سفر - صحنهٔ ۲: دهکدهای در بالکان؛ گفتوگوی زن و مرد دربارهٔ مهاجران و تفاوتهای نژادی - صحنهٔ ۳: غرفهٔ فروش فناوری ضدمهاجرت؛ معرفی دستگاههای شناسایی مهاجران - صحنهٔ ۴: تهدید قاچاقچی به مهاجران دربارهٔ نظم در قایق - صحنهٔ ۵: گفتوگوی مرد کیف به دست با الیهو؛ اشاره به فروش اعضای بدن - صحنهٔ ۶: رئیسجمهور و مشاور رسانهای؛ بحث دربارهٔ سیاستهای مهاجرتی و واژگان سیاسی - صحنهٔ ۷: معرفی سیمخاردارهای ضدپناهنده با طنز - صحنههای بعدی: ادامهٔ روایتهای مهاجران، قاچاقچیان، خانوادههای داغدار، و سیاستمداران؛ هر صحنه با زاویهای تازه به بحران مهاجرت میپردازد و ساختار اپیزودیک اثر را شکل میدهد. این ساختار چندپاره، امکان نمایش ابعاد مختلف بحران مهاجرت را از منظرهای گوناگون فراهم میکند.
بخشی از کتاب در این قایق لعنتی دیگر جا نیست
«قاچاقچی: خیله خب بسه، حالا همگی گوشیاتونو در بیارین. در صورتی که تماشاگرها مایل به شرکت باشند گوشیهای موبایل، تبلتها و آیپدهایشان را درمیآورند. قاچاقچی: عالی شد. ببینم گوشیاتونو خوب شارژ کردین؟ با همهتونم؟ خوبه، خب پس، حالا خوب اینو تو کلهتون فرو کنین. شوخی نمیکنم. حواستونو جمع کنین. این کوچولوها جلیقههای نجات شماهان. اینا فرشتهٔ نگهبان شمان. اینا قطبنمای شمان، تنها کلید واقعی درِ ورودی اروپا. حالا کاری که باید بکنین اینه که یه شمارهٔ جدید تو گوشیهاتون اضافه کنین. بذارینش اول لیست، بالای بقیهٔ شمارهها. درست قبلِ شمارهٔ زن یا شوهرتون، ننه باباتون، خواهر برادراتون، بهترین رفقاتون، آشناهای دمدستی و همسایههاتون... شمارهای که بهتون میدم «فردا» قیمتیترین داراییتونه. فردا حتی شمارهٔ خودِ خدا هم، اگه اصلاً شمارهای داشته باشه، ذرهای واسهتون فایده نداره. اما این یکی چرا... خب همگی حاضرین؟ بزنین: صفر. صفر. سه. نُه. صفر. دو. نُه. دو. هفت. نُه. یه نُه دیگه. بازم یه نُه دیگه. زدین؟ خب حالا واسم بخونیدش. بلند که بشنوم. تماشاگران با صدای بلند شماره را میخوانند، در صورت عدم شرکت تماشاگرها کارگردان صدای ضبطشدهٔ عدهای را که با صدای بلند شماره را میخوانند پخش میکند. قاچاقچی: و اما این شماره، واسهم بگین چیه دقیقاً؟ مهاجران: شماره تلفن گارد ساحلی اروپا واسه وضعیت اضطراری. قاچاقچی: خب، اونقدرام پپه نیستین، مگه نه؟ بگی نگی درست گرفتین. اما میدونین چیه، اروپا تلفن اضطراری نداره. این تلفن اضطراری مال جزیرهٔ «لامپدوسا» س. چون شما قراره فردا تو جزیرهٔ لامپدوسا پیاده شین. و من، قراره دو کیلومتر مونده به ساحل ازتون جدا شم. گرفتین؟ و شماها، شماها قراره زنگ بزنین گارد ساحلی تا بیاد و با یدککش ببردتون خشکی. و بعدش زندگی تازهتونو شروع میکنین. همه چی روشنه؟ همهٔ مهاجرها: بله، رئیس.»
حجم
۱۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه