دانلود و خرید کتاب نسل اژدها پرل باک ترجمه احمد قاضی
تصویر جلد کتاب نسل اژدها

کتاب نسل اژدها

نویسنده:پرل باک
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نسل اژدها

کتاب نسل اژدها نوشتهٔ پرل باک و ترجمهٔ احمد قاضی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب نسل اژدها

کتاب نسل اژدها (Dragon Seed) رمانی آمریکایی نوشتهٔ پرل باک است. جان‌مایهٔ این رمان سیاسی است و نویسنده در آن به تراژدی تهاجم و اشغال چین توسط ژاپنی‌ها در خلال جنگ جهانی دوم پرداخته است. محور داستان پرل باک شخصیتی به نام «لینگ تان» است که ناامیدی و اندوه طاقت‌فرسای ناشی از جنگ را تحمل می‌کند. لینگ تان و خانواده‌اش، کشاورزانی ساده هستند که در گوشه‌ای، زندگی آرام خود را سپری می‌کنند. تکنولوژی غرب و همچنین، ابزارآلات جنگی در این نواحی دورافتاده از چین، ناشناخته باقی مانده بود و گرچه میزان باسوادی در میان نسل های جوان تر رو به افزایش داشت، اخبار و گزارش های هشداردهنده دربارهٔ تجاوز کشوری خارجی، در انظار عمومی نادیده گرفته می‌شد. تغییر یک حاکم سیاسی و عوض شدن حکومت، تقریبا برای رعیت‌ها بی‌اهمیت بود، چراکه زندگی آن‌ها حول محور مزارع و روستاهایشان می‌چرخید، اما وقتی که حملهٔ خارجی به محل زندگی آن‌ها رسید داستان عوض خواهد شد. چه ماجراهایی پیش روی شخصیت‌های این داستان است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب نسل اژدها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباه پرل برک

پرل اس. باک در سال ۱۸۹۲، در ویرجینیای غربی پا به جهان گذاشت. پدرش مبلغ مذهبی بود و در طفولیت، او را همراه خود به چین برد. پرل باک تا سال ۱۹۳۴ در چین زندگی کرد و کتاب‌هایی نوشت که جایزۀ نوبل ادبیات را، در سال ۱۹۳۸، از آن او ساخت. پرل باک در حدود شصت کتاب نوشته است که بیشتر آن‌ها رمان است. او در این کتاب‌ها، ناتورالیسم، بشردوستی مسیحی و شیوۀ بدیهه‌سازی داستان‌های عامیانۀ چینی را به هم آمیخته و کوشیده است که تا حد امکان، چینی‌ها را به آمریکاییان و آمریکاییان را به خودشان بشناساند. این نویسنده، که هنوز در قید حیات است،۱ شهرت فراوانی دارد. از خانم باک، به غیر از کتاب حاضر، این آثار هم به فارسی منتشر شده است: خاک خوب، ترجمۀ غفور آلبا، کتاب‌های جیبی، چاپ سوم، ۱۳۵۰؛ مادر، ترجمۀ محمد قاضی، کتاب‌های جیبی، ۱۳۴۷؛ نامه‌ای از پکن، ترجمۀ بهمن فرزانه، کتاب‌های جیبی، ۱۳۴۱؛ کودکی که هرگز نمی‌میرد، ترجمۀ همای آهی، خوارزمی، ۱۳۴۹.

بخشی از کتاب نسل اژدها

«پانسیائو در خانوادۀ پدرش بهتر از همه می‌توانست افراد خانواده را ازنظر خصوصیات از همدیگر جدا کند و بهتر از مادرش، تفاوت‌های نهانی و درونی آن‌ها را می‌شناخت. در آن روزهای بلند که پشت دستگاه بافندگی می‌نشست، در اطراف خود دقیق می‌شد. کارش چندان سخت نبود و به فکرکردن زیاد نیاز نداشت. بعدازآنکه نمونه‌ای را که می‌بافت، یاد می‌گرفت، دیگر چیزی جز خانواده‌اش باقی نمی‌ماند که فکر او را به خود مشغول کند. به همین سبب، روی تک‌تک افراد خانواده و به خصوص چون حسرت داشت که پسر می‌بود، روی برادرانش دقت زیاد می‌کرد. از همان اوان کودکی، درک کرده بود که حتی در خانۀ لینگ‌تان دیوارها روی زن‌ها بسته است و درها برای مردان باز. اما حالا او در اینجا آزادی کامل داشت و این آزادی را جنگ برای او به ارمغان آورده بود. در خانوادۀ خود، تنها کسی بود که در مناطق آزاد به سر می‌برد. حتی هواپیماهای دشمن هم به او دسترسی نداشتند. اینجا آزادی مطلق وجود داشت و آیا در میان دوستان او کسی بود که حاضر باشد این آزادی را از دست بدهد؟

نامه را در سینه‌اش مخفی کرد و دوباره به طرف دوستانش برگشت. در آن غار، دوازده نفر دیگر می‌خوابیدند و رختخواب‌های خود را در آن پهن کرده بودند و در این لحظه همه حاضر بودند، زیرا در این ساعت درسی نداشتند و آزاد بودند. بعضی کتاب می‌خواندند و بعضی حرف می‌زدند و می‌خندیدند و همه خوش‌حال بودند. کدام یک از این‌ها می‌توانست برای برادرش زن دلخواه باشد؟ بعضی زیبا بودند و بعضی ساده و معمولی، بعضی دقیق و بعضی غیردقیق، بعضی بلندقد و بعضی کوتاه‌قد. هیچ‌یک نمی‌توانست همسر برادر او باشد. اما او این عده را خوب می‌شناخت و اگر نمی‌توانست از میان آن‌ها یکی را انتخاب کند، چگونه می‌توانست یکی را از میان تقریباً صد دختر دیگر که فقط آن‌ها را به هنگام صرف غذا یا خواندن درس در غار مرکزی می‌دید، انتخاب کند؟ وظیفۀ بسیار سختی بود که پدرش بر عهدۀ او گذاشته بود. الهه! میان این دختران الهه‌ای نمی‌دید.

موقع درس بود و دختران با سروصدا و قیل‌وقال و بی‌نظمی از جای خود بلند شدند. می‌خندیدند و همدیگر را هل می‌دادند و با این وضع، از کناره‌های سنگی غارها به غار دیگری که معلمان در آنجا منتظر بودند، رفتند. در این غار، همۀ آن صدودوازده نفر جمع شدند. صندلی برای شاگردان نبود و همه به سبک روحانیون بودایی که برای جلوگیری از رطوبت موقع نماز روی حصیری می‌نشینند، بر حصیرهایی که کف غار را با آن مفروش کرده بودند، چمباتمه زدند. نگاه پانسیائو از چهره‌ای به چهره‌ای می‌لغزید، اما در این میان الهه‌ای نمی‌دید و آن روز هیچ نتوانست به معلمانش گوش بدهد.

تا چندین روز بعد، در اثنای انجام هر کاری و در هرجا همواره به فکر مأموریتی بود که به او محول کرده بودند. جرئت نمی‌کرد به پدرش بنویسد که نمی‌تواند دستورش را اجرا کند و ازطرفی نمی‌توانست بنویسد که می‌تواند. بعد از اضطراب و تشویش خاطر فراوان، بالاخره به این نتیجه رسید که نباید قبلاً دنبال دختر دلخواه بگردد و بهتر است دقیقاً به برادرش بیندیشد. لازم بود تمام خصوصیات او را به خاطر بیاورد و جزئیات زندگی او را در نظر مجسم کند و وقتی همۀ مشخصات و خصوصیات اخلاقی او را به خاطر آورد، یک بار دیگر دخترها را نگاه کند و ببیند کدام می‌تواند زن او باشد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۸۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۷۰%
تومان