کتاب غریبه های همیشگی
معرفی کتاب غریبه های همیشگی
کتاب غریبه های همیشگی نوشته شهرام کرمی است. این نمایشنامه را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب غریبه های همیشگی
ونس (علیهالسّلام) از پیامبران بنی اسرائیل است كه بعد از سلیمان ظهور كرد. حضرت یونس (علیهالسّلام) یکی از پیامبران و رسولان خداست، که نام مبارکش در قرآن چهار بار آمده و یک سوره قرآن (سوره دهم) به نام او است. او در نینوا ۳۳ سال مردم را به خدا دعوت کرد اما هیچکس دعوت او را پاسخ نگفت. او از خداوند طلب عذاب برای مردم کرد اما چیزی در مسیر زندگیاش او را به دریا کشاند و ۷ روز در شکم ماهی اسیر کرد. بالاخره او نزد مردمش بازگشت. این کتاب روایت زندگی این پیامبر بزرگوار است.
خواندن کتاب غریبه های همیشگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غریبه های همیشگی
یونس روی چهارپایه میایستد و آماده سخنرانی میشود.
یونس: ای مردمان شهر جمع شوید که برای شما پیغام مهمی دارم. امروز میتواند روز بزرگی برای شما باشد. کلام مرا بشنوید تا رستگار شوید. با شما هستم... حتی اگر به من ایمان نداشته باشید با شنیدن حرفهای من چیزی را از دست نخواهید داد. این روزها همه شما گرفتار شدهاید. گرفتار بیهودهگی!... دیگر فرصتی برای توجه به خداوند در زندگی ما نمانده و ما هر روز فقط به کسب و کار همیشگی فکر میکنیم. فقط همین!... من مأموریت دارم شما را به سوی خداوند دعوت کنم. آیا کسی هست که به سخنان من گوش دهد و دعوت مرا بپذیرد؟
مرد مست: برای یونس دست میزند. آفرین. تو خیلی خوب حرف میزنی! از نطق قشنگت خوشم اومد.
یونس: باز هم تو؟!
مرد مست: مشکل این آدما بیایمونی نیست آقا!... اینا درد دیگهای دارن. بهشون چیزی برای خوردن بده!... اونا از اینکه دردشون رو به یادشون بیاری ناراحت میشن. بهشون نگو چه کار کنن و چه کار نکنن تا براشون دست یافتنی باشی. چرا میخوای نجات دهنده باشی وقتی همه چیز پوچ و بیهودهس؟... من از تو خوشم میاد. از کله شقیت. از این همه اصرار و پافشاری. حتی از اون چهارپایه کذاییت. ولی تو من رو دوست نداری. چون هم شأن تو نیستم. درک میکنم!... اما من حالا دیگه مشتری ثابت و همیشگی تو شدم. قسم میخورم که بهت ایمان دارم. ولی ایمان من به چه دردت میخوره؟...
یونس: نمیدونم!... تو تنها کسی هستی که هر روز به حرفهای من گوش میدی.
مرد مست: تو حالا باید به من افتخار کنی. من میخوام به خاطر سخنرانی باشکوهت ماچت کنم.
یونس: از من دور شو ای مست دیوانه.
مرد مست: جرعهای از بطری دستش مینوشد. من فقط یه مستم. اونی که دیونهس توئی. میدونی چرا؟ ...چون مست نیستی.
یونس: عمل و رفتار تو حرام و گناه است.
مرد مست: برای چی؟... پولشو دادم. باور کن.
یونس: مستی باعث میشود که انسان ارادهای در حرف و عملش نداشته باشد.
مرد مست: کی این مزخرفا رو گفته؟... مستی یعنی آخر خط. یه جور حس عارفانه. میفهمی؟... من اگه مست نباشم مث یه کثافتم. چون دیگه کسی نیستم. اما حالا چی؟... میتونم ادعا کنم یه شاهزادهم. ولی تو کی هستی؟...
یونس: وای بر من که فقط مستان و کودکان به دورم جمع میشوند.
مردمست: این نشونه خوبیه!
یونس: تو مستی و غرق خیال.
مرد مست: هوی... تو حق نداری به من توهین کنی. من آدم با خدائیم آقا.
یونس: تقصیرت نیست مرد. تو در میان این مردم گرفتار و آلوده شدهای. اگر فکر و رفتار مردم درست باشد کسی در روی زمین گرفتار گناه نخواهد بود.
حجم
۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۵۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه