کتاب پنیر و کرم ها
معرفی کتاب پنیر و کرم ها
کتاب پنیر و کرم ها؛ جهان یک آسیابان قرن شانزدهمی نوشتهٔ کارلو گینزبورگ و ترجمهٔ ابوذر فتاحی زاده و محمدجواد عبدالهی است و نشر نو آن را منتشر کرده است. گینزبورگ یکی از مبتکران مفهوم «تاریخ خُرد» شناخته میشود. تاریخ خرد اساساً به پژوهش تاریخی یک واحد کوچک و کاملاً تعریفشده (رخداد، خانواده یا شخص) با هدف طرح «سؤالات بزرگ در زمینههای کوچک» گفته میشود. این کتاب احتمالاً بهترین کار او در این رشته باشد.
اهمیت کتاب حاضر در این است که خلافآمدِ عادت رایج واقعهنویسان که مردان تربیتیافتهای چون برونو و گالیله را دستمایهٔ خوانش خویش از تاریخ ساختهاند، شخصی از مردمان عادی را در کانون توجه خویش قرار داده است تا زمینه و زمانهٔ او را از این رهگذر بازآفرینی کند و روزنی به تاریخی ناشنیده بگشاید که در آن دبّاغان در معیّت یکدیگر در پستوها کتابهای ممنوعه میخوانند، چاروادارن در صف آسیاب در تأله سخن میگویند و شگفتتر آنکه آسیابانان خود به متونی شرقی و دیریاب چون قرآن استناد میکنند.
درباره کتاب پنیر و کرم ها
در سال ۱۵۸۳، در مونتهرئاله، قصبۀ مرتفع کوچکی در فریولی، در ۲۵ کیلومتری شمال پوردنونه در شمالشرق ایتالیا، کشیشی محلیْ آسیابانی به نام مِنوکیو را به ارائۀ توضیح در محکمۀ تفتیشعقاید محکوم کرد. او به کفرگویی و اشاعۀ بدعتها در دین عیسی مسیح متهم شده بود. منوکیو ــچنانکه در اسناد بهدستآمده ذکر شدهــ پیوسته با مردم دربارۀ مسائل الهیاتی حرف میزد. او گمان میکرد که خدا را بهتر از کشیشها میشناسد. علاوه بر این، او معتقد بود کشیشها «میخواهند ما را زیر سلطۀ خود نگاه دارند و خود به کاری دیگر مشغول شوند». روشن بود که چنین اظهاراتی در نهایت منوکیو را به دردسر میاندازد و خیلی زود پای او را به محکمۀ تفتیشعقاید باز میکند.
در طی محاکمه، منوکیو بین دفاع از نظریات منحصربهفردش که عمیقاً به آنها ایمان داشت و عقبنشینی مصلحتی و متعاقب آن، نجاتیافتن از اعدام مردد شد. اما در نهایت، محکمه حکم به ارتدادش داد و او در سال ۱۶۰۱ در آتش سوزانده شد.
ازجمله باورهای دیگری که بر حکم منوکیو مهر تأیید زد امتناع او از پذیرش الوهیت مسیح و تردیدهایش دربارۀ باکرهبودن مریم مقدس بود. اما شاید مناقشهبرانگیزترین دیدگاهی که او اظهار داشت ایدۀ عجیبش دربارۀ منشأ پیدایش بود:
«از نظر من، در آغاز فقط خائوس بود، یعنی اینکه خاک، هوا و آتش با یکدیگر درآمیخته بودند. و از آن فراخنا تودهای شکل گرفت، درست همچون پنیری که از شیر گرفته میشود؛ و کرمها از آن پدیدار شدند و این کرمها فرشتگان بودند. آن جلالِ اقدس مقدر داشت که اینان خداوند و فرشتگان باشند. و در میان آن شمار از فرشتگان نیز خداوند وجود داشت که او نیز همزمان از آن توده خلق شده و با چهار سرکرده یعنی لوسیفر، میکائیل، جبرئیل و اسرافیل به مقام اربابی رسیده بود.»
این استعاره، یعنی مقایسۀ خداوند و فرشتگان با کرمهایی که از گندِ پنیر بیرون میآیند، بیشک نزد مقامات کلیسا بسیار توهینآمیز و ناپسند بود، همچنین این ادعا که خائوس (کیهان، هستی یا هرچیز دیگر) منشأ خارج از خود نداشته و در اصل درونزا بوده است. کارلو گینزبورگ، مورخی که داستان زندگی منوکیو را مکتوب کرده، این دیدگاه دربارۀ منشأ آفرینش را، با اغماض، علمی میداند (هرچند بسیاری از سنتهای مذهبی در خاور دور به منشأ درونزا و خودبهخودی هستی قائلاند). او میافزاید که اگرچه چنین تصورات کیهانشناختی ممکن است بهطور مستقل در ذهن این آسیابان آزاداندیش با مشاهدۀ چندبارۀ روند تشکیل پنیر از شیر شکل گرفته باشد، اما نگاهی به سوابق محاکمۀ منوکیو در محکمۀ تفتیشعقاید نشان میدهد که او نهتنها با قوۀ استدلال آشنا بوده، که با بحثهای جدلی نیز بیگانه نبوده است. از سوی دیگر و از همۀ اینها مهمتر این است که بسیاری از آرا و اظهارات منوکیو در محکمۀ تفتیشعقاید به مضامین آشنا تقلیل نمییابند و، از این رو، به ما مخاطبان امکان میدهند که به سطح بکری از باورهای عامیانه و اسطورهای دهقانی ناشناخته پی ببریم.
در هر حال، در طول زندگی منوکیو، ناحیۀ فریولی، که او در آن ساکن بود، شاهد شکلگیری و رشد «فرقهای زیرزمینی با سویههایی از شمنیسم» بود که «بناندانتی» خوانده میشد. اعضای این فرقه ــچنانکه خود میگفتندــ پیوسته در عالم خواب و رؤیا با ساحرهها و جادوگران میجنگیدند. آنها درواقع ادعا میکردند که قادرند در حین خواب از کالبد خود خارج شوند و در عالمی دیگر ــآنجا که اساساً ارتباطی به زمین نداردــ با جادوگران بدخواه بجنگند، ادعایی که البته نزد مفتشان محکمۀ تفتیشعقاید مهمل بود. بهزعم گینزبورگ، عقاید این فرقه ــمشخصاً آنها که بناندانتیها را محافظان جامعه و محصولات آن میدانستندــ شدیداً بر شخص منوکیو تأثیر گذاشته بودند. گفتنی است که در عرف غالب ناحیۀ فریولی، بناندانتیها اشخاصی با قدرت ذاتی بودند.
خواندن کتاب پنیر و کرم ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روایتها و داستانهای تاریخی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پنیر و کرم ها
«نامش دومنیکو اسکاندلا بود، اما او را منوکیو میخواندند. در ۱۵۳۲ (در نخستین محاکمهاش مدعی بود ۵۲ ساله است) در مونتهرئاله قصبهٔ مرتفع کوچکی در فریولی، در ۲۵ کیلومتری شمال پوردنونه، در دامنهٔ کوهها به دنیا آمده بود. به استثنای دو سالی (۱۵۶۴-۱۵۶۵) که در پی یک زدوخورد تبعید شد، همواره در این شهر زیسته بود. وی این دو سال را در دهکدهٔ همسایهٔ آربا و در مکان نامعلومی در کارنیا سپری کرد. ازدواج کرده بود و یازده فرزند داشت که چهار تای آنها مرده بودند. به جامباتیستا مارو، کشیش و نایب مفتشِ آکوئیلیا و کنکوردیا، اظهار داشت که از قِبَلِ «آسیابانی، نجاری، ارهکشی، بنایی و سایر کارها» تأمین معاش میکند. اما کارش بیشتر آسیابانی بود. او همچنین رخت سنتی آسیابانی به تن میکرد: یک نیمتنه، ردا و فینهای از پشم سفید. بدین سان به سال ۱۵۸۴ با کسوتی به رنگ سفید در نخستین محاکمهاش حاضر شد.
دو سال بعد به مفتشان گفت که «بسیار فقیر» است: «جز دو آسیاب اجارهای و دو زمین به اجارهٔ مادامالعمرهیچ مایملکی ندارم و با اینها زندگی خانوادهٔ فقیرم را تأمین کردهام و میکنم.» اما قطعاً میبایست مبالغه کرده باشد: حتی اگر بخش زیادی از درآمدش صرف اجارهبهای دو آسیاب (احتمالاً به شکل سهم از محصول) بهعلاوهٔ اجارهٔ عرصهٔ زمین میشد، باید آنقدری از درآمدش باقی میماند که بتوان با آن امرارمعاش کرد و حتی در ایام سختی خود را سروسامان داد. زمانی که فهمید به آربا تبعید شده است، فوراً آسیاب دیگری اجاره کرد. دخترش، جووانا، وقتی ازدواج کرد (منوکیو تقریباً یک ماه پیش از آن درگذشته بود) جهیزیهای معادل ۲۵۶ لیر و ۹ سالدی دریافت کرد. جووانا، با در نظر گرفتن رسم و رسوم منطقه در آن سالها، ثروتمند نبود، اما آنقدرها هم فقیر نبود.
روی هم رفته به نظر میرسد که جایگاه منوکیو در جهان کوچک مونتهرئاله چندان ناچیز نبود. در ۱۵۸۱ کدخدای روستا و آبادیهای اطراف (گایو، گریتزو، سن لوناردو و سن مارتینو) و نیز در تاریخی نامعلوم «کامارارو»۸۰ یا مباشر کلیسای بخش مونتهرئاله شده بود. ما نمیدانیم که آیا در اینجا نیز همچون سایر مناطق فریولی، انتخاباتْ جایگزین نظام قدیمی گردش مناصب شده بوده یا نه. اگر اینگونه بود، این واقعیت که او «خواندن و نوشتن و حسابوکتاب» میدانست ممکن است امتیازی برای او بوده باشد. درواقع، مباشران غالباً از میان افرادی انتخاب میشدند که به یک مکتبخانهٔ مقدماتیِ عمومی رفته باشند؛ حتی امکان داشت اندکی لاتین بیاموزند. مکتبخانههایی از این نوع در آویانو و پوردنونه وجود داشت. او احتمالاً به یکی از این مکتبخانهها میرفته است.
منوکیو در ۲۸ سپتامبر ۱۵۸۳ به دادگاه تفتیش عقاید احضار شد. او متهم به بیان «سخنانی بدعتآمیز و بهشدت اهانتآمیز» دربارهٔ مسیح شد. مسأله یک کفرگویی گهگاهی نبود. درواقع منوکیو کوشیده بود عقایدش را منتشر سازد و «وقیحانه با وعظ کردن و حکم صادر کردن» بر آنها صحه بگذارد، واقعیتی که وضعیت او را بهشدت وخیمترکرد.»
در بازجویی اولیه
حجم
۵۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۵۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه