کتاب دکتر جکیل و آقای هاید
معرفی کتاب دکتر جکیل و آقای هاید
کتاب دکتر جکیل و آقای هاید و دو داستان دیگر نوشتهٔ رابرتلوئیس استیونسون و ترجمهٔ مهرداد وثوقی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. دکتر جکیل و آقای هاید عنوان مجلد تازهای از مجموعۀ ادبیات گوتیک نشر ققنوس است. در آثار گوتیک وجوه ترس، راز، مرگ، موجودات غیرطبیعی و قوانین فراواقعی درهم آمیخته و چاشنی روایت میشوند. استیونسن ماجرای عجیب دکتر جکیل و مستر هاید را بر اساس خوابی که شبی دیده بود نوشت. هنگامی که از خواب پرید «این داستان شگرف هیولایی» را بهیاد آورد و بیدرنگ مشغول نوشتن آن شد. تمرکز بر شخصیتی دوگانه و القای این تفکر که شر بالقوه نیرومندتر از خیر است سبب شد که این اثر پس از گذشت بیش از صد سال هنوز محبوب باشد.
درباره کتاب دکتر جکیل و آقای هاید
در قرن هجدهم، وقتی داستان با وحشت و وهم یا راز و ابهام، مرگ و نفرین، موجودات غیرطبیعی و قوانین فراواقعی درآمیخت، گونهای ادبی متولد شد با عنوان گوتیک. ادبیات گوتیک پر است از پدیدهٔ غیرعادی، از تصویر و خیال. گاه موجودات عجیب و غریب درش دلبری میکنند و دل میبازند، گاه آدمهای عادی پا از دنیای معقول و معمولیشان فراتر میگذارند. بنابراین، در آثار گوتیک در عین حال که تاکید بر احساسات است، وجه لذتبخش ترس نیز چاشنی روایت میشود. چنین است که داستانها و رمانهای این گونهٔ ادبی، از قلعهٔ اوترانتو و دراکولا و فرانکشتاین گرفته تا سرود کریسمس و شبح اپرا بارها و بارها تلخیص شدهاند. روایتها و قرائتهای متعدد دارند، به زبانهای بسیار ترجمه شدهاند و اقتباسهای سینمایی موفقی از آنها شده است.
دکتر جکیل و آقای هاید یکی از آثار شاخص در ژانر گوتیک است.
شخصیت اصلی داستان دکتر جکیل است، او در انتهای خانهاش، آزمایشگاهی تأسیس کرده و تلاش میکند معجونی تولید کند تا بتواند وجوه مثبت و منفی شخصیتش را از هم جدا سازد که دست آخر هم موفق میشود. شخصیتی متولد میشود به نام آقای هاید اما کنترل این شخصیت شرور ساده نیست.
رابرت لوئیس استیونسون، نویسندۀ بریتانیایی، در این رمان کشمکش درونی خیر و شر را به تصویر میکشد. او، در این رمانِ کوتاه، نیمۀ تاریک وجود انسان را مورد بررسی قرار میدهد.
دو داستان «مردهدزد» و «اولایا» داستانهای کوتاه دیگر این مجلد هستند که برای اولین بار به فارسی ترجمه شدهاند.
خواندن کتاب دکتر جکیل و آقای هاید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران و طرفداران داستانهای گوتیک و ترسناک پیشنهاد میکنیم.
درباره رابرت لوییس استیونسن
رابرت لوییس بالفور استیونسُن در ۱۸۵۰ در اِدینبرا متولد شد و در ۱۸۹۴ درگذشت. او شهرتش را مرهون خلاقیت خود و عمق روانشناختی آثار خویش است. گیلبرت چِستِرتُن، دیگر نویسندهٔ انگلیسی، این مهارت را «یافتن واژهٔ مناسب و جاری ساختن آن بر نوک قلم» مینامد.
پدرش که یک مهندس عمران متمول بود نقشه کشیده بود استیونسن شغل او را ادامه دهد، ولی ناخوشی و بنیهٔ ضعیف فرزند سبب شد شغل دیگری برای او درنظر بگیرند. قرار شد حقوق بخواند؛ درنتیجه استیونسن به دانشگاه ادینبرا رفت تا در رشتهٔ وکالت تحصیل کند، ولی با گسست تدریجی از طبقهٔ اجتماعی پدر و مادرش، که مسیحیان پروتستان وابسته به کلیسای پرسبیتری (مشایخی) بودند، بارها با آنان درگیر شد و ترجیح داد زندگیای فارغ از قیدوبندها اختیار کند. شیفتگی او به زندگی مردم طبقات پایین شهر و شخصیتهای عجیب و غریبی که با آنها برخورد میکرد مادهٔ خام لازم را برای داستانهای آیندهاش فراهم آورد. سال ۱۸۷۵ که استیونسن پروانهٔ وکالت گرفت، دیگر مصمم شده بود نویسندهای حرفهای شود. اکنون بیستواندی سال بیش نداشت اما دچار ناراحتیهای جدی دستگاه تنفسی بود و آبوهوای اسکاتلند هم آن را تشدید میکرد. برای تسکین بیماری بیشتر عمرش را در سفر به کشورهای گرمتر سپری کرد و سال ۱۸۷۶ در فرانسه با همسر آیندهاش فَنی آزبورن آشنا شد که ده سال از او بزرگتر بود. در ۱۸۷۹ به دنبال او با کشتی حامل مهاجران به کالیفرنیا رفت و، پس از نهایی شدن طلاق خانم آزبورن، با او ازدواج کرد. پس از آثار اولیهاش، سفر درونمرزی (۱۸۷۸) و الاغ سواری در سِروان (۱۸۷۹) که اساسشان ماجراهایی بود که بر خود او گذشته بود، پیاپی گفتارها و مقالاتی نگاشت. نخستین اثر داستانی بلند خود را که جزیرهٔ گنج نامید، در ۱۸۸۳ منتشر کرد. در پی عود شدید بیماری و دوران نقاهتی که در بورنموث گذراند با هنری جیمز آشنا شد و دوستان صمیمی یکدیگر شدند. شهرتی که استیونسن به خاطر جزیرهٔ گنج بهدست آورده بود، در ۱۸۸۶ با انتشار ماجرای عجیب دکتر جکیل و مستر هاید و گروگان بیش از پیش شد. سال ۱۸۸۸ او بار دیگر خانوادهاش را به دریاهای جنوبی برد تا بلکه آبوهوای آنجا با وضع جسمیاش سازگارتر باشد. در ساموآ اقامت گزید و بهویژه بین بومیان آنجا در قصهگویی شهرتی بههم زد. در ۱۸۹۴، هنگامی که مشغول نگارش شاهکار ناتمامش سدّ هِرمیستون بود، بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. تربیت تقدیرگرایانهٔ استیونسن و مبارزهٔ دائمی او با بیماری سبب شد ذهنش همیشه درگیر اندیشهٔ مرگ و روی تیرهٔ فطرت بشر باشد و اثر آن در نوشتههایش هویدا شود. با وجود آن که استیونسن مدعی بود «تخیل برای بزرگترها مثل بازی برای بچههاست» تا پایان زندگیاش طیف وسیعی از آثار تخیلی پدید آورده بود که گسترهای از ماجراهای تاریخی و رمانسهای پرماجرا گرفته تا قصههای ترسناک به سبک گوتیک را در بر میگرفت.
بخشی از کتاب دکتر جکیل و آقای هاید
«آن شب، آقای آترسون گرفته و اندوهگین به خانه مجردیاش بازگشت و بیمیل پشت میز شام نشست. برنامه یکشنبههایش از این قرار بود که پس از صرف غذا، کنار شومینه بنشیند و کتابی مذهبی روی میز مطالعهاش باشد، تا اینکه ساعت کلیسای محله نیمهشب را اعلام کند و آن وقت خرسند و با متانت به بستر برود. اما آن شب، همین که بساط میز جمع شد، شمعی برداشت و به اتاق کارش رفت. سپس گاوصندوقش را گشود، از قسمت مدارک بسیار محرمانه، سندی برداشت که پشت پاکتش نوشته بود «وصیتنامه دکتر جکیل»، بعد با سگرمههای درهم نشست تا محتویاتش را بخواند. آن وصیتنامه سندی دستنویس بود؛ زیرا آقای آترسون، با آنکه اکنون سند آماده شده و مسئولیتش را به عهده گرفته بود، از ابتدا زیر بار نرفته بود در تهیهاش کوچکترین مساعدتی به خرج دهد؛ در آن آمده بود نهتنها در صورت فوت هنری جکیل، که دکترای طب، دکترای قانون مدنی و دکترای حقوق دارد و عضو انجمن سلطنتی و... است، همه داراییهایش به تملک «دوست و حامیاش ادوارد هاید» درمیآید، بلکه «اگر ناپدید شدن یا غیبت ناموجه دکتر جکیل بیش از سه ماه تقویمی به طول بینجامد»، ادوارد هایدِ نامبرده باید بیهیچ درنگ بیشتری بر مسند هنری جکیلِ نامبرده بنشیند و فارغ از هر مسئولیت یا تعهدی، مبلغ ناچیزی به اعضای خانواده دکتر پرداخت کند. این سند مدتها بود که مایه عذاب وکیل شده بود؛ هم در جایگاه وکیل خاطرش را میآزرد هم در جایگاه طرفدار عقل سلیم و جنبههای مرسوم زندگی که خیالپردازان را خودنما میپنداشت. البته تاکنون بیاطلاعیاش نسبت به آقای هاید بود که خشمش را میافروخت؛ اما حالا, با حادثهای ناگهانی، اطلاعش مسبب آن بود. پیش از این، همین که فقط نامی بود که چیزی دربارهاش نمیدانست به قدر کافی ناخوشایند بود. اما اکنون, که خصلتهای نفرتانگیز نیز آن نام را در بر گرفته بود, اوضاع ناخوشایندتر شده بود؛ و با این تغییر وضعیت، با پس رفتن غبارهای ناپایداری که مدتها دیدش را مختل کرده بود، تصویر ناگهانی و پایدار موجودی دیوسان مقابل دیدگانش شکل گرفته بود.»
حجم
۶۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۶۰۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه