معرفی کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب)
کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب) نوشتهٔ انجی سیج و ترجمهٔ آرزو احمی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای نوجوانان نوشته شده و جلد اول از یک سهگانه است.
درباره کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب)
کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب) [pathfinder] برابر با رمانی برای نوجوانان است که در ۱۲ فصل نوشته شده است. این رمان شما را به ساحلی قدیمی به نام «دن مون» (Dan Moon) میبرد. داستان چیست؟ اولین کتاب از مجموعهٔ «تادهانتر مون» که ماجراهایش هفت سال پس از ماجراهای «سیپتیموس هیپ» اتفاق میافتد، داستان «آلیس تادهانتر مون»، راهیاب کوچکی را دنبال میکنید که برای پیداکردن دوستش «فردی»، دهکدهٔ ساحلیشان را ترک میکند. شایع شده است که فرِدی را موجودات اسرارآمیزی به نام «گارمین» به فرمان یک بانوی بدجنس گرفتهاند.
خواندن کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تادهانتر مون (جلد اول؛ راه یاب)
«تاد اولین کسی بود که به شورای ملکه رسید. نیکو و اسنوری او را در حالی ترک کردند که گوشهای آرام از تالار مهمانی کاخ نشسته و با ملکه جینا حرف میزد. ملکه از او خواست هر چه دربارهٔ راههای باستانی و گارمینها میداند به او بگوید. تاد دربارهٔ راهها زیاد نمیدانست و چیزهای زیادی هم نداشت که بخواهد دربارهٔ گارمینها بگوید. او که حرف میزد، جینا یادداشت برمیداشت. اما تاد متوجه شد وقتی به ماجرای دهکدهشان رسید، قلم جینا از حرکت ایستاد و مدام به درهای تالار مهمانی نگاه میکرد. خیلی زود ملکه عذرخواهی کرد و تاد را در حالی که از نان شیرمالهای برشتهٔ کاخ میخورد ترک کرد. ملکه نزد کاتب کیمیاگر اعظم ـ که با جامههای آبی تیره و طلاییاش ظاهر تکاندهندهای پیدا کرده بود ـ رفت و منتظر رسیدن بقیه ماند.
آفتاب اول صبح از بین پنجرههای بلند تالار مهمانی به درون تابید و با گذشتن از شیشههای ریز و رنگی مربعهایی روی چوب صیقلخوردهٔ کف تالار پاشید. تاد از پشت قابهای تابدار و قدیمی شیشه میتوانست چمن شبنمزدهٔ کاخ را ببیند که تا کنار رود مهآلود کشیده شده بود. ترسش از گارمینها در زیبایی صبح ناپدید شد و خدا را شکر کرد که در حال بازگشت به خانه نیست. به فضای سرشار از زیبایی نگاه کرد ـ میزهای دراز با رومیزیهای سفید پر از چیزهایی که آدم برای صبحانه میخواست، صندلیهای کوچک و ظریف قرمز و طلایی که دستهدسته در اتاق چیده شده بودند، مبلهای اعلا از مخمل سرخ ـ و حس کرد قدردان جهان بزرگ و متنوع بیرون از دهکدهٔ راهیابهاست. لرزشی پرهیجان وجودش را گرفت، لرزشی که بهسرعت جای خود را به موجی از احساس گناه داد. اسکار و فِردی الان کجا بودند؟ حتماً جایشان به این راحتی نبود. تاد درست وقتی که دوستانش بیش از همیشه به او نیاز داشتند ترکشان کرده بود. پدرش به اینطور آدمها چه میگفت؟ دوست روزهای خوش. طعم نان شیرمال در دهانش تلخ شد و بشقابش را روی میز گذاشت. حالش بد بود.
تاد مارسیا و آلتر را دید که وارد شدند. چند کلمهای با جینا حرف زدند و بعد کنار او آمدند. وقتی تاد دید آنها مثل دوستهای قدیمی نشستند، مشغول گپ زدن شدند و او را با افکارش تنها گذاشتند خیالش راحت شد. تاد هر از گاهی دزدکی آلتر را که چند سانتیمتری بالاتر از دستهٔ مبل قرار داشت نگاه میکرد. یک بار آلتر متوجه نگاهش شد و به او چشمک زد.
در دو لنگهٔ سفید و طلایی تالار دوباره باز شد و تاد جادوگر ویژه را دید که همراه با شاهزادهٔ برفی وارد شد. پشت سرشان هم مرد کوچک و تر و تمیزی با موهای نارنجی و عینک کلفت بود. ملکه به آنها خوشامد گفت.
جینا گفت: "دوباره همدیگه رو دیدیم." دستش را بهطرف شاهزادهٔ برفی برد و او هم با بیحالی و سردی با او دست داد.
شاهزاده دریفا جواب داد: "همینطوره." نگاهش را از جینا گرفت و دوروبر تالار مهمانی را نگاه کرد: "کاخ کوچولو و قشنگی دارین، ملکه جینا. کوچولو و جذاب. مدل خودش."
جینا از ادب و تربیت ملکهایاش پیروی کرد و با دندانهای به هم چسبیده لبخندی زورکی زد. گفت: "لطف دارین." سپس با یک خوشامدگویی رسمی به سیپتیموس گفت: "صبح بهخیر، جادوگر ویژه."
سیپتیموس هم با لحنی پر محبت جواب داد: "صبح بهخیر، علیاحضرت." و ادامه داد: "صبح بهخیر، کاتب کیمیاگر اعظم. میتونم شما رو به آقای بنهیرا بنهارا ۷۸گرولاگرولا معرفی کنم؟"
جینا ابرویش را بالا انداخت و گفت: "بله؟"»
حجم
۹۰۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۹۰۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه