کتاب خانه تسخیر شده من
معرفی کتاب خانه تسخیر شده من
کتاب خانه تسخیر شده من نوشتهٔ انجی سیج و ترجمهٔ مهرداد مهدویان است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان برای کودکان نوشته شده و نخستین جلد از مجموعهٔ «آرمنتهٔ جنزده» است.
درباره کتاب خانه تسخیر شده من
کتاب خانه تسخیر شده من (My Haunted House) که ۱۳ فصل دارد، رمانی برای کودکان و اولین جلد از مجموعهٔ «آرمنتهٔ جنزده» است. این مجموعه حاوی ماجراهای خانهای متروکه و قدیمی است که وجود روح و دراکولا در آن طبیعی به نظر میرسد. دخترکی به نام «آرمنته» همراه با عمو و عمهٔ خود در این عمارت و البته در کنار خفاشها و عنکبوتها زندگی میکند. زمانی که عمه تصمیم میگیرد از خانه نقلمکان کنند، تازه ماجراهای کتابها شروع میشود. آرمنته مخالفِ سرسخت این تصمیم است و برای ماندن در این خانهٔ هیجانانگیز دست به هر کاری میزند. آرمنته عاشق این است که با یک روح یا دراکولا در زیرزمینِ خانه روبهرو شود، اما تابهحال موفق نشده است. تصمیم عمه برای فروش خانه در مقابل عشق آرمنته به این عمارت قرار میگیرد و ماجراهای فانتزی و هیجانانگیزی را رقم میزند.
نام دیگر کتابهای این مجموعهٔ پنججلدی به قلم انجی سیج (Angie Sage) عبارت است از «شمشیری در گروتو»، «قورباغهربایی»، «توله دراکولا» و «ارواح پرستار».
خواندن کتاب خانه تسخیر شده من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان علاقهمند به رمانهای تخیلی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خانه تسخیر شده من
«وندا آنقدرها هم بد نبود.
نشانم داد چهطور آب پرتقالم را آبی کنم و کاری کنم که کف کند. کمی بعد چای و قهوهٔ عمو دراک را آبی کردم. درضمن کاری کردم سر برود و همهجا پر شد از کف. ولی همانموقع وندا گفت بهتر است دیگر برود. گفتم اگر بخواهد میتواند هنوز بماند و نشانم بدهد چهطور موشهایش کلهمعلق میزنند. ما تردستی موشها را تماشا کردیم که هرمی بینظیر درست کردند و خیلی عالی بود. بعد صدای خیلی بلند سقوط چیزی را از طبقهٔ بالا شنیدیم و دویدیم تا ببینیم عمو دراک چه دستهگلی به آب داده است.
واقعاً خندهدار بود. پدر وندا، بری، از پرده آویزان بود و میخواست خفاش بزرگ را بگیرد. این وسط تور گندهای هم دست عمو دراک بود. قشنگترین گلدان عمه تَبی کف زمین افتاده و خرد شده بود. وای! عمو دراک فریاد میکشید: «هی خفاش گنده! بیا اینجا خفاش بزرگ، چه خفاش خوبی.»
خفاش بزرگ پرواز کرد و رفت. بری افتاد توی تور عمو دراک. من و وندا آنقدر خندیدیم که کف زمین ولو شدیم ولی بری و عمو دراک عصبانی بودند. وندا را بردم طبقهٔ بالا تا اتاقخوابهایم را نشانش بدهم. اتاقها بهنظر وندا بینظیر بودند چون خودش توی خانهشان فقط یک اتاق داشت و آنهم خیلیخیلی کوچک بود.
بری هنوز داشت به عمو دراک کمک میکرد تا خفاش بزرگ را بگیرد و عمه تَبی و برندا حواسشان پی آبگرمکن بود. وندا هم به من کمک کرد تا دوباره سِرهوریس را سر هم کنم. ژلهها و آردها را از بدنش پاک کردیم و پای چپش را هم درست جا زدیم.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه