کتاب جنگل ابر
معرفی کتاب جنگل ابر
کتاب جنگل ابر نوشتۀ سیامک گلشیری و ویراستۀ فرشته احمدی است و نشر افق آن را به انتشار رسانده. جنگل ابر جلد چهارم از مجموعۀ خونآشام است. در این کتاب، نویسنده در تلاش برای یافتن اشکان اربابی، سر از خانهای مرموز و ترسناک درمیآورد و با زنی به نام مهتاب آشنا میشود.
درباره کتاب جنگل ابر
داستان این کتاب دربارۀ نویسندهای است که قرار بوده شخصی به نام اشکان اربابی را در یک نمایشگاه ملاقات کند اما هرچه میگذرد اشکان اربابی پیدایش نمیشود و او در عوض با دختر جوانی آشنا میشود. بعد از کمی صحبت کردن دختر جوان، نویسنده را برای رسیدن به اطلاعاتی که دنبالش است به خانهای مرموز میبرد. نویسنده آنجا با زنی عجیب به نام مهتاب آشنا میشود.
مهتاب شروع به تعریف داستان زندگی خود برای او میکند و میگوید که در جوانی پس از تجربۀ عشقی نافرجام، دست به خودکشی ناموفق زده. پس از آن، خانوادهاش تصمیم میگیرند او را برای سفر به شاهرود و جنگل ابر ببرند تا حالش بهتر شود. یک روز در جنگل هوا توفانی میشود و مهتاب به غار مخوفی پناه میبرد و همانجا خوابش میبرد. بعد از بیدار شدن متوجه میشود که موجود ترسناکی به خانوادهاش حمله کرده و بنابراین هرطور شده از آنجا میگریزد و به تهران برمیگردد و میبیند که اتفاق بسیار هولناکی در خانهاش رخ داده است.
خواندن کتاب جنگل ابر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به افرادی که به داستانهای ترسناک علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره سیامک گلشیری
سیامک گلشیری متولد مرداد ۱۳۴۷ در اصفهان است. او در خانوادهای فرهنگی چشم به جهان گشود. عموی او هوشنگ گلشیری از بزرگان ادبیات معاصر ایران است. او فعالیت ادبی خود را با مجلهها آغاز کرد. اولین داستان او که داستانی کوتاه بود، با نام «یک شب، دیروقت» در سال ۱۳۷۳ در مجلهٔ آدینه چاپ شد و در سال ۱۳۷۷ اولین مجموعه داستان خود را با نام «از عشق و مرگ» به چاپ رساند. سیامک گلشیری تاکنون بیش از ۴۰ اثر منتشر کرده است؛ بیش از ۲۰ رمان و چند مجموعه داستان.
آثار گلشیری جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورده است؛ مانند جایزهٔ کتاب سال مهر و لوح تقدیر جایزهٔ یلدا. «رمانهای پنجگانهٔ خونآشام» که در فهرست «کلاغ سفید» و لیست کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ سال ۲۰۱۴ جای گرفته، اثر ماندگار او و پرفروشترین مجموعه رمان تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران است. او بیش از ۱۰ سال است که داستاننویسی تدریس میکند.
بخشی از کتاب جنگل ابر
«متوجه دختری شدم که شال بلند سبزرنگی دور گردنش انداخته بود و دو سه قدمی مرد ایستاده بود. دختر به تابلو بزرگی که مقابلش بود، اشاره کرد و سرش را تکان داد. بعد دیدم به مرد قدبلند نگاه کرد و حرفی زد. سر مرد تکان خورد. هنوز نگاهش به تابلویی بود که مقابلش ایستاده بود. شاید هم من اینطور خیال میکردم. هر لحظه منتظر بودم با هم راه بیفتند بروند سراغ تابلوهای بعد، سراغ آن همه تابلویی که توی آن سالن بزرگ به دیوارها آویزان کرده بودند، اما اندکی بعد فقط دختر بود که از مقابل مرد گذشت و راه افتاد سمت انتهای سالن، جایی که میز بزرگ قرار داشت.»
حجم
۱۰۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۰۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب ، در این مجموعه بی نهایت دلنشین بود برام با ژانر ترسناکش برام دلنشین بود و دلهره ای که دریافت کردم احساس میکنم مفید بود....... این کتاب رو دارم....میخونم....و با اون زندگی میکنم............ انتخاب با خودتونه........