کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم)
معرفی کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم)
کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم) نوشتهٔ ال. ام. مونتگمری و ترجمهٔ سارا قدیانی است و انتشارات قدیانی آن را منتشر کرده است. این کتاب جلد سوم از مجموعهٔ آن شرلی است.
درباره مجموعه آنی شرلی
آنشرلی دخترکی ککمکی است که موهای سرخی دارد و در یتیمخانه بزرگ شده است. او باهوش است، قوهٔ تخیل بیحدومرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانیهای سادهاش، سعی میکند زندگی جدیدی را آغاز کند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختیهای بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آنقدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار میآید و با هر شرایطی سازگار میشود. مجموعهٔ آنی شرلی شامل ۸ کتاب با نامهای آنی شرلی در گرین گیبلز، آنی شرلی در اونلی، آنی شرلی در جزیره، آنی شرلی در ویندی پاپلرز، آنی شرلی در خانهٔ رویاها، آنی شرلی در اینگل ساید، درهٔ رنگین کمان و ریلا در اینگل ساید است.
درباره کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم)
این بار آن شرلی قدم به دانشگاه ردموند میگذارد و به همراه دوستانش در خانهای به نام خانهٔ پتی ساکن میشود. او با رویال گاردنر آشنا میشود. اما در انتها رویال را ترک کرده و با گیلبرت بلایت نامزد میکند.
خواندن کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آنی شرلی پیشنهاد میکنیم.
درباره ال. ام. مونتگمری
لوسی ماد مونتگمری نویسندهٔ رمان آنی در گرین گیبلز در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در جزیرهٔ پرنس ادوارد به دنیا آمد. این نویسندهٔ کانادایی ۲۰ رمان منتشر کرده است که بسیاری از آنها هنوز در سراسر جهان خوانده میشوند، اما محبوبترین اثر وی مجموعهٔ «آنی شرلی در گرین گیبلز» موفقیتی بزرگ برای او به همراه داشت. هنگامی که لوسی کودک بود، مادرش بر اثر بیماری سل درگذشت. پدرش به دلیل مشکلات روحی پس از مرگ همسرش او را به پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود که در مزرعهای در جزیرهٔ پرنس ادوارد زندگی میکردند، سپرد. این زوج سالخورده با مونتگمری سختگیرانه و رسمی برخورد میکردند و شخصیت حساس او را درک نمیکردند. او کودکی خود را اغلب با خواندن کتاب، نوشتن و با تخیلات خود گذراند. این تنهایی البته، شاید به ظاهر بسیار دردناک بود، اما باعث شد که لوسی از همان دوران کودکی، به یک خیالپرداز و یک داستاننویس تبدیل شود و همین تجربهها در کتابهایش نفوذ پیدا کرد و باعث شد او آدمهایی را در داستانهایش خلق کند که مردم در تمام دنیا با آنها همذاتپنداری میکنند.
ماجرای نوشتن آنی شرلی نیز از این قرار است که یک روز مونتگمری مشغول مرور یک روزنامه بود و نوشتهای را پیدا کرد که یک دهه قبل از آن نوشته شده بود. در آن آمده بود: «زوج سالخوردهای درخواست حضانت و نگهداری یک پسر یتیم را داشتند که به اشتباه دختری برای آنها فرستاده شده است.» پس از آن او شروع به نوشتن داستانی دربارهٔ دختر یتیمی با موهای قرمز کرد.
مونتگمری ۲۰ رمان، بیش از ۵۰۰ داستان کوتاه، ۳۰ مقاله، زندگینامه و یک کتاب شعر منتشر کرده است. «آنی در گرین گیبلز» به ۲۵ زبان دنیا ترجمه شده و از آن فیلم، نمایشنامه، نمایش موزیکال، کارتون، مینیسریال و نمایشهای رادیویی ساخته شده است. این کتاب جزیره پرنس ادوارد را به همه دنیا شناساند. حالا محل تولد وی به یک مکان تاریخی تبدیل شده و سالانه بیش از ۱۲۵ هزار بازدیدکننده دارد. مونتگمری همهٔ این کارها را زمانی انجام داد که زنان حتی نمیتوانستند رأی دهند.
بخشی از کتاب آنی شرلی در جزیره (کتاب سوم)
«آنی شرلی همانطور که به مزرعههای خالی از محصول خیره شده بود، خیالپردازانه گفت: «درو به پایان رسید و تابستان تمام شد.»
او و داینا بری سیبهای باغ گرین گیبلز را چیده و برای استراحت در گوشهای آفتابگیر نشسته بودند. آنها پرواز نرم کرکهای پنبه را روی بالهای باد که هنوز سرشار از عطر خزههای تابستانی جنگل جنزده بود، تماشا میکردند.
اما در سرزمین پیرامونشان همه چیز بوی پاییز میداد. دریا در دوردستها میغرید، مزرعهها پژمرده بودند و خطوطی طلاییرنگ بستر برهنهشان را فرا گرفته بود. گلهای مینا درهٔ جویبار پایین گرین گیبلز را به رنگ ارغوانی درآورده بودند و دریاچهٔ آبهای درخشان، آبی آبی بود؛ نه آبی هفترنگ بهار و نه لاجوردی کمرنگ تابستان، بلکه آبی زلال و شفافی که ذرهای ناخالصی در آن دیده نمیشد؛ گویی آب همهٔ کدورتها و زنگارهایش را زدوده و خود را در خیالی آسایشبخش غوطهور ساخته بود.
داینا درحالیکه لبخندزنان حلقهٔ ازدواجش را میچرخاند، گفت: «تابستان خوبی بود. ازدواج دوشیزه لوندر هم خوشیهایمان را تکمیل کرد. فکر کنم آقا و خانم اروینگ الان در ساحل پاسیفیک باشند.»
آنی آهی کشید و گفت: «احساس میکنم سفرشان آنقدر طولانی شده که تابهحال دور دنیا را گشتهاند. باورم نمیشود فقط یک هفته از ازدواجشان گذشته. همه چیز عوض شده. دوشیزه لوندر و آقا و خانم آلن رفتهاند. خانهٔ کشیش با در و پنجرههای قفلشده چقدر دلگیر است! دیشب از جلویش رد شدم و احساس کردم همهٔ ساکنانش از دنیا رفتهاند.»»
حجم
۳۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
خیلی خیلی عالی بود، اما اگر سرنوشت روبی گلیس به نحوه دیگه ای رقم میخورد خوشحال تر بودم. 🙂
یکم غم انگیز بود
قلبم را در درون این کتاب جا گذاشته ام و زیبایی اش وصف ناپذیر زیاد و زیباست.