کتاب مائو خریستوس ایکونومو + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب مائو

کتاب مائو

معرفی کتاب مائو

کتاب مائو نوشتهٔ خریستوس ایکونومو و ترجمهٔ محمدرضا فرزاد است. نشر چشمه این داستان معاصر یونانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب مائو

گفته شده است که داستان‌های خریستوس ایکونومو، وضعیت اسفناک افرادی را روایت می‌کند که از بحران اقتصادی یونان بدترین آسیب را دیده‌اند؛ کارگران بی‌کارشده و یا کودکان گرسنه. داستان‌های این نویسندهٔ معاصر یونانی، در فضای شهری بین آتن و پیرئوس، قصه‌هایی در محله‌های فقیرنشین طبقهٔ کارگر و خارج از منطقهٔ توریستی روایت می‌شود؛ جایی که همه رؤیای فرار را در سر می‌پرورانند؛ فرار به کوه‌ها، به یک جزیره یا کاخی مجلل، به دنیای داستان‌های «هانس کریستین اندرسن»! فرار از چه؟ از شایعات و حرف‌های بی‌اساس در و همسایه، ظلم و بی‌تفاوتی ثروتمندان و پلیسی که خارج از صحنه حضوری خشن و تهدیدآمیز دارد. بااین‌حال حتی در لبهٔ تیز فقر، مردان و زنان داستان‌های خریستوس ایکونومو، راه خودشان را می‌روند و تلاش می‌کنند تا همان ریسمان باریک هم‌بستگی ممکن در جامعه‌ای چند‌پاره و متلاشی را حفظ کنند و به هر طریقی صدای خود را پیدا کنند.

کتاب مائو حاوی یک داستان است درمورد تأثیر بحران اقتصادی یونان بر افراد، خانواده‌ها و جوامع در چنگال افسردگی است و ریاضت اقتصادی ناشی از فروپاشی مالی در سال ۲۰۱۰ را با قلمی شیوا به تصویر می‌کشد. ایکونومو ما را مجبور می‌کند به جایی که شاید ترجیحش نمی‌دهیم، نگاه کنیم؛ به افراد مستأصل، فقیر، پیر، درمانده، تنها و فراموش‌شده؛ مردان و زنانی از طبقهٔ کارگر که در صورت‌حساب‌ها، نگرانی از دست‌دادن شغل و حفظ خانه‌های خود غرق شده‌اند.

خواندن کتاب مائو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر یونان و قالب داستان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره خریستوس ایکونومو

خریستوس ایکونومو (کریستوس) در سال ۱۹۷۰ میلادی در آتنِ یونان به دنیا آمد. او دو مجموعه داستان کوتاه به نام‌های «زن روی ریل» (۲۰۰۳) و «چیزی اتفاق خواهد افتاد، خواهید دید» (۲۰۱۰) منتشر کرده است. دومی، برندهٔ جایزهٔ معتبر دولتی بهترین مجموعه داستان کوتاه شد و به‌عنوان پربازدیدترین کتاب یونانی سال ۲۰۱۱ هم شناخته شد. داستان «مائو» یکی دیگر از آثار او است.

بخشی از کتاب مائو

«گفت من هنوز ایمانم را حفظ کرده‌ام. اخیراً شب‌ها توی جایم دراز می‌کشم و از خودم قصه درست می‌کنم. مثلاً این‌که اکسیر خاصی کشف کرده‌ام که نامرئی‌ام می‌کند و بانک می‌زنم و پولش را بین مردم تقسیم می‌کنم. یا این‌که یک زمین درندشتِ روبه‌دریا می‌خرم و خانه‌ای می‌سازم که آدم نمی‌تواند چشم ازش بردارد. اسمش را هم گذاشته‌ام ویلا کنستانتینا. پنج شش‌تا خانهٔ سنگی کوچک‌تر هم می‌سازم که هر کدام را به یکی می‌دهم و همه شاد و خوش کنار هم زندگی می‌کنیم. دخترم به باغ و درخت‌ها و گل‌ها می‌رسد. پسرم را می‌کنم مباشرم. همراه مائو و بچهٔ ایراکلیس به کارها رسیدگی می‌کنند. به هر کدام هم یک دستمزد تپل و یک ماشین قشنگ می‌دهم و آن‌ها هم حسابی سرکیف و خوشحال‌اند. مادر مائو و خواهربزرگه مسئول آشپزخانه‌اند. خرید می‌کنند، تصمیم می‌گیرند چه غذایی بپزند و از این‌جور کارها. آن یکی خواهرکوچیکه هم شب‌ها که داریم شام می‌خوریم برای‌مان ساز می‌زند و حسابی خوش می‌گذرد. فکر همه‌چیز را کرده‌ام. تا آخرین جزئیات. یک اتاق بزرگ سنگی توی همکف که دورتادورش پنجره است. داخل، یک استخر آب‌گرم، که حتی زمستان هم می‌شود توش شنا کرد و بیرون را تماشا کرد، برف و باران را، قشنگی‌ها. فقط قشنگی‌ها را. تازه عمارت دیگری هم هست به بلندی یک قصر که آن هم دورتادورش شیشه است. مهمانی‌ها را آن‌جا می‌گیریم. کفَش پارکت است و یک میز هم گذاشته‌ام از این سر به آن سر اتاق که راحت سی چهل نفر پشتش جا می‌شوند. شومینه و پیست رقص هم دارد. با بهترین سیستم استریو. هر چند آن هم لازم نیست، چون با بودن تومایی موسیقی زنده داریم.»

نظرات کاربران

ایران آزاد
۱۴۰۴/۰۷/۱۶

کلا داستان خاصی نداشت.

بریده‌هایی از کتاب

می‌دانم که بعضی وقت‌ها خوشی و حقیقت با هم توی یک مسیر نیستند.
Mirshaki
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کینه مثل هوایی است که توی این شهر نفس می‌کشیم. شاید آرام‌آرام آدم را بکُشد، ولی آدم بدون آن هم زنده نمی‌ماند.
منزوی
من خوب می‌شناسمش، می‌دانم چه یهودی کثافت رذلی است.
@a.h.shokri98
مائو یکی از چند داستان خواهی دید، فرجی خواهد شد است که در فاصلهٔ عید پاک تا کریسمس رخ می‌دهند: حکایت دعوای زوجی بر سر اندک‌اندوختهٔ قلکی خوک‌شکل یا داستان پدری که به‌تازگی به خاطر بسته شدن کارخانه بی‌کار شده و با جیب خالی سرگردان خریدن یک تخم‌مرغ شکلاتی برای عید پاک پسرکش است و بعد به هوای گرفتن انعامی کارش به کلیسا می‌کشد و وقتی می‌خواهد تاج خاری فلزی را بر سر مجسمهٔ چوبی عیسی بگذارد از روی صندلی می‌افتد روی تاج و به خاک‌وخون کشیده می‌شود.
@a.h.shokri98
دلخوشی بزرگی است که بدانی یکی به کمین ترس نشسته، بدانی یکی به تاراندن آن ترس، دستی جنبانده.
eln_pr
کینه عجب ضرب‌وزوری دارد. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم کینه مثل هوایی است که توی این شهر نفس می‌کشیم. شاید آرام‌آرام آدم را بکُشد، ولی آدم بدون آن هم زنده نمی‌ماند.
eln_pr
ماها زمین‌گیرِ کارهای لعنتی‌مان هستیم، آن وقت شما ببوگلابی‌ها هوا کرده‌اید و خدا برای‌تان می‌سازد، ها؟ گم شوید، حیف نان‌ها! عوضی‌های بچه‌ننه!
Mirshaki
چون به قول همه دلخوشی بزرگی است که شب‌ها صدای آدمیزاد بشنوی. دلخوشی بزرگی است که بدانی یکی به کمین ترس نشسته، بدانی یکی به تاراندن آن ترس، دستی جنبانده.
منزوی
نابرابری و هزارتوهای دموکراسی
یوران تربورن
دروازه های سپیدی
جعفر شیخ الاسلامی
آقای گام و مخفی گاه اسرارآمیز
اندی استنتون
تصفیه و استفاده مجدد از فاضلاب؛ سید قسیم (جلد هفتم)
سید قسیم
توجه در ورزش
علیرضا بهرامی
آیا کوله پشتی ات برای عاشق شدن آماده است؟
آلن دوباتن
مثبت اندیشی فوری
کریستین باتلر
خنکای آتش
صادق عباسی
نفوذ و بازاریابی، روانشناسی اقناع
رابرت بی چالدینی
مدیریت اضطراب در کودکان دارای مشکلات ذهنی و جسمی
لورا نابورس
در سوگ کوثر
یدالله بهتاش
ماتیک شاه عباسی
آقاجمال الدین خوانساری
بهار امامت ۳
غلامرضا سازگار
مناقب خاندان نبوت و امامت (جلد دوم، امامت و امیرمومنان (ع))
علامه ابن شهر آشوب مازندرانی
پیشگویی‌های آخرالزمان از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ جلد سوم
موسسه آینده روشن
سوغات مسقط
علیرضا عزیزگل
رویکردهای شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی
طاهره شریعتی مقدم
ماه من
آرزو ثنایی
رضایت مشتریان در صنعت لیزینگ
یوسف حسین نژاد لنگرودی
فلسفه و ادبیات
بهمن اصلاح پذیر

حجم

۱۰۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۱۰۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان