دانلود و خرید کتاب جوجه تیغی زکریا تامر ترجمه رحیم فروغی
تصویر جلد کتاب جوجه تیغی

کتاب جوجه تیغی

نویسنده:زکریا تامر
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب جوجه تیغی

کتاب جوجه تیغی نوشتهٔ زکریا تامر و ترجمهٔ رحیم فروغی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب جوجه تیغی

جوجه تیغی دومین اثر نوجوانانه‌ٔ زکریا تامر، نویسنده‌ٔ اهل سوریه است. رحیم فروغی پیش از این هم کتاب «داستان‌های رندا» را از این نویسنده ترجمه کرده بود.

برخلاف داستان‌های رندا که از زبان یک دختر روایت می‌شود، راوی جوجه تیغی پسری است که سعی می‌کند دنیای پر رمز و راز بزرگ‌سالان را درک کند.

شخصیت داستان که مانند بیشتر بچه‌های هم‌سن و سالش خیال‌پرداز است، دنیای اطرافش را به‌گونه‌ای دیگر می‌بیند. او حتی درباره‌ٔ آینده‌اش هم ایده‌ٔ متفاوتی دارد و تصمیم دارد یک دزد باشد! ولی دزدی که مانند رابین‌هود، از آدم‌های ثروتمند دزدی می‌کند و به فقیران می‌بخشد تا به این ترتیب هیچ فقیری در دنیا باقی نماند.

جوجه تیغی شامل داستان‌های کوتاه به هم پیوسته است که در هر یک از آن‌ها اتفاقی برای شخصیت اصلی داستان می‌افتد.

خواندن کتاب جوجه تیغی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره زكريا تامر

زكريا تامر سال ۱۹۳۱ در دمشق به دنیا آمد و نخستين داستانش را در سال ۱۹۶۰ منتشر کرد.

او كه از سال ۱۹۸۱ در انگلستان زندگی می‌كند، يكی از مهم‌ترين نویسندگان جهان عرب است. داستان‌های او زبانی ساده دارند كه گاه با عنصر طنز همراه می‌شوند. او هم در دو حوزه‌‌ٔ ادبيات بزرگ‌سال و هم کودک و نوجوان فعالیت می‌کند و آثار ارزشمندی نیز نوشته است.

مصطفی رحماندوست يكی از داستان‌های اين نويسنده را به شعر برگردانده و در كتابی به نام «درسی برای گنجشک» منتشر كرده است.

بخشی از کتاب جوجه تیغی

«توی حیاط خانه‌مان که نور آفتاب همه‌جایش را گرفته است جولان می‌دهم.

توی حیاط خانهٔ ما پنج درخت هست: یک درخت نارنج، یک درخت لیموشیرین، یک درخت لیموترش، یک درخت ترنج و درخت پنجمی که هیچ میوه‌ای نمی‌دهد. از پدرم دربارهٔ درخت آخری پرسیدم. خیلی مختصر جواب داد فقط یک درخت سبز است و همین کافی است که دلیل بقا و حفاظت از آن باشد.

گوش راستم را به ریشهٔ درخت نارنج چسباندم، نشنیدم که قلبی بتپد و نبضی بزند. با خودم گفتم حتماً درخت نارنج خوابیده است. لابد آن‌ها با ما فرق می‌کنند. وقتی می‌خوابند قلب‌شان هم می‌خوابد.

درخت من خوابیده است.

آب هم در لوله‌ها خوابیده است و هنگامی که دستی که زندانی‌اش کرده شیر را باز کند، بیدار خواهد شد. اما من از این‌که با آب بازی کنم به‌شدت منع شده‌ام.

گربه‌ام خوابیده است. وقتی بوی قطعه گوشتی یا تکه پنیری به دماغش بخورد بیدار می‌شود و میومیوش خانه را پر می‌کند.

دیوار خوابیده است. از او سؤال می‌کنم ولی جواب نمی‌دهد.

زمین خوابیده است. با سرانگشت پاهایم روی آن راه می‌روم تا از خواب بیدارش نکنم.

به خورشید زرد و سفید نگاه می‌کنم. چشمانم توان نگاه کردن به آن را ندارد. به آسمان آبی نگاه می‌کنم. تکه ابر سفید کوچکی توی آن است. مدتی طولانی به ابر خیره می‌شوم. حرکت نمی‌کند، مثل این‌که خوابیده یا با میخ به آبی آسمان کوبیده شده است.

فقط گنجشک‌ها بیدارند. از درختی به درخت دیگر می‌پرند، اما هیچ صدایی از آن‌ها بیرون نمی‌آید. وقتی خورشید به غروب نزدیک شود، گنجشک‌ها هم دست از تنبلی برمی‌دارند و نغمه سر می‌دهند. انگار با خورشید خداحافظی می‌کنند یا به شب که می‌آید خوش‌آمد می‌گویند.

باد نخوابیده، اما بی‌حال است. کاری نمی‌کند. فقط گاهی برگ درختان را خیلی سست و بی‌حال تکان می‌دهد. مثل این‌که می‌خواهد به درختان بفهماند هنوز وجود دارد. و آن‌ها همیشه باید از خشمش بترسند. خشمی که خیلی از برگ‌های‌شان را ریخته است. بادِ مغرور نمی‌داند که فقط برگ‌های زرد و مرده را می‌ریزد و اتفاقاً درختان از این‌که از دست آن‌ها رها شوند خوشحال خواهند شد.

من هم مثل باد نه خوابیده‌ام و نه بیدارم. خمیازه می‌کشم. پیش‌دستی می‌کنم و سجاده‌ای را که مادرم عادت دارد گاه‌گاهی بر آن نماز بخواند می‌آورم. در جایی از حیاط خانه که آفتاب به آن نرسد پهن می‌کنم و خودم را به خواب می‌سپارم. دلم برای گنجشک‌ها می‌سوزد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۴۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۱۷,۰۰۰
۸,۵۰۰
۵۰%
تومان