کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت
معرفی کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت
کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت نوشتهٔ جردن بلفورت و ترجمهٔ علیرضا محسنی و مقداد برزویی است و بهار سبز آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتابْ با سیستم خط مستقیم در بازار فروش مثل گرگ رفتار کنید.
درباره کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت
جردن بلفورت خود را اینگونه معرفی میکند: «من «گرگ والاستریت» هستم. مرا به یاد میآورید؟ کسی که لئوناردو دیکاپریو نقش او را روی پردهٔ نقرهای سینما بازی کرد، کسی که هزاران جوان بیتجربهای را که حتی نمیتوانستند شلوارشان را بالا بکشند، با استفاده از سیستم آموزش فروشی جادویی به نام خط مستقیم به فروشندگانی ماهر در سطح جهانی تبدیل کرد، کسی که در پایان فیلم، همهٔ آن نیوزلندیهای وحشتزده را فقط چون نتوانسته بودند یک خودکار را بهروش درست به او بفروشند، عذاب داد. حتماً به یاد میآورید.» حالا جردن بلفورت در کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت روش موفقیت خود در فروش را ارائه کرده است.
موفقیت در کسبوکار چهار رکن اصلی دارد: ذهن، ارتباط، فروش و تبلیغات.
کتابی که در دست دارید بهترین کتاب برای رسیدن به موفقیت کامل است؛ چون تمامی ارکان موفقیت در آن وجود دارد و جدیدترین و به روزترین آموزشها و تجربهها را در اختیار شما قرار میدهد.
این کتاب فقط یک کتاب آموزشی نیست، بلکه کتابی کامل برای رسیدن به آزادی مالی باورنکردنی و یک مسیر زیبا به سمت بهترین بودن در کسبوکار خودتان است.
کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت همان کتابی است که باید مطالعه کنید، کتابی که مسیر رسیدن از صفر به صد و از صد به هزار را نشانتان میدهد و به شما میآموزد که چگونه ذهنی قدرتمند، ارتباطی پایدار، فروشهایی حرفهای و تبلیغاتی صحیح و اصولی داشته باشید.
در مسیر موفقیت یک کلمه میتواند زندگی شما را تغییر دهد؛ این کتاب شامل هزاران کلمه است.
خواندن کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای مدیریت و کسبوکار و بازاریابی پیشنهاد میکنیم.
درباره جردن بلفورت
جردن بلفورت در بیش از پنجاه شرکت عمومی بهعنوان مشاور فعالیت داشته است و تقریباً در هر روزنامه و مجلهٔ مهم در جهان دربارهٔ وی نوشتهاند؛ از جمله: نیویورک تایمز، والاستریت ژورنال، لسآنجلس تایمز، تایمز لندن، هرالد تریبون بینالمللی، لوموند، کوریره دلا سرا، فوربس، بیزینسویک.
امروزه سیستم فروش خط مستقیم او اجازه میدهد تا بدون توجه به سن، نژاد، جنس، میزان تحصیلات یا وضعیت اجتماعی، هر شرکت یا فردی بدون هیچگونه مشکلی، ثروت و موفقیت فراوانی کسب کند.
بخشی از کتاب استراتژی فروش به شیوه گرگ وال استریت
«آیا شما این مسئله را درک میکنید که همهٔ فروشها مثل هماند؟!
نخستین باری که این جمله را در جلسهای پر از فروشنده گفتم، سهشنبهشبی در سال ۱۹۸۸ بود. واکنش آنها فقط نگاههایی گیج و بهتزده بود؛ انگار با نگاه خود میگفتند: «دربارهٔ چهچیزی صحبت میکنی، جردن؟ همهٔ فروشها مثل هم نیستند! هر فروشی با بقیه متفاوت است. مشتریهای بالقوهٔ ما نیازها، باورها، ارزشها، ایرادها و بهانهها و مشکلات بسیار متفاوتی دارند. چطور ممکن است همهٔ فروشها مثل هم باشند؟»
وقتی به گذشته فکر میکنم، در واقع میتوانم واکنش همهٔ آنها را به یاد بیاورم، واکنش میلیونها نفری که در سمینارهای خط مستقیم من در سراسر جهان شرکت کردند. وقتی روی صحنه رفتم و با اطمینان کامل گفتم که همهٔ فروشها یکساناند، آنها سرشان را به یک طرف کج کرده، چشمهایشان را با تردید باریک کردند. هرچه باشد، این ادعا بسیار دور از ذهن و عجیب به نظر میرسد.
حتی اگر نکات گفتهشده در بالا را کنار بگذارید، بازهم نمیتوانیم بپذیریم که همهٔ فروشها مثل هماند. تعداد بیشمار کالاها و خدماتی را که در بازارهای جهانی به فروش میرسد، در نظر بگیرید. آنها هم همگی متفاوتاند. وضعیت مالی مشتریهای بالقوهٔ شما نیز یکسان نیست. عقاید و مفاهیم منحصربهفردی که از پیش در ذهن هر مشتری بالقوه شکل گرفته است و او آنها را با خود به جلسهٔ فروش میآورد نیز یکسان نیستند. مفاهیم و عقایدی که فقط مربوط به محصولات نیستند و به خود شما، میزان اعتماد به فروشندگان بهطور کلی و فرایند تصمیمگیری در زمان خرید مربوط میشوند، همهٔ اینها نیز با هم متفاوتاند.
در واقع وقتی به تمام تفاوتهایی که در هر لحظه در فروش میتواند رخ دهد فکر میکنیم، به این راز پی میبریم که چرا فقط درصد اندکی از افراد وقتی در موقعیتی قرار میگیرند که باید چیزی را بفروشند یا در طرف مقابل خود تأثیر بگذارند، حس ناخوشایندی ندارند. بقیهٔ افراد از ورود به این موقعیتها پرهیز میکنند؛ حتی با وجود اینکه میدانند انجام این کارها چقدر برای دستیابی به ثروت و موفقیت حیاتی است.
حتی در میان تعداد انگشتشماری که توانایی انجام این کار را دارند نیز فقط درصد کمی وجود دارند که میتوانند به جایگاه یک فروشندهٔ برتر دست پیدا کنند. بقیهٔ افراد در حد فردی متوسط و معمولی باقی میمانند و با وجود تلاش زیاد، نتایج مقبولی به دست نمیآورند. درآمد آنها فقط بهاندازهای است که کار فروش برایشان کمی ارزشمندتر از کارهای دیگر میشود؛ ولی هرگز آزادی مالی یک فروشندهٔ برتر را تجربه نمیکنند و این تجربه همیشه دور از دسترسشان باقی خواهد ماند.
غمانگیز اینکه این عاقبت هر فروشندهای است که فکر میکند هر فروشی با فروشهای دیگر متفاوت است. این کشف مانند بمب اتم مرا متحول کرد و منجر به ابداع سیستم خط مستقیم شد. البته این کشف بهمرور به ذهن من نرسید. این ایده در یکی از جلسههای آموزش فروش اضطراری که در شرکت استراتون برگزار کرده بودم، به مغزم خطور کرد. در آن زمان، فقط دوازده کارگزار (یا دلال سهام) برایم کار میکردند و در آن لحظهٔ خاص، یعنی دقیقاً ۷:۱۵ شب سهشنبه، آنها درست روبهروی من نشسته بودند و همان چهرههای گیج و شکاکی را داشتند که بعدها بارها در مخاطبان خود دیدم و خیلی خوب با آن آشنایم.»
حجم
۲۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۲۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
نظرات کاربران
سلام کتاب برای کسی که فروشنده هست و با اصول آشنا هست خیلی عالیه !! شما حدود ٥٠٠ صفحه مطالعه میکنید و تمام ابعاد یک جلسه فروش ٢ تا ٣ دقیقه ایی رو بررسی میکنید که آگاهانه رفتار کنید
عالی