کتاب رشد فروش ماورایی
معرفی کتاب رشد فروش ماورایی
کتاب رشد فروش ماورایی نوشته جک دیلی با ترجمه فریبا سبزچمنی منتشر شده است. این کتاب راههای دستیابی به رشد سریع و سودآور در تمام ابعاد زندگی را به شما نشان میدهد.
درباره کتاب رشد فروش ماورایی
جک دیلی یک مربی فروش و یک متخصص آموزش فروش باتجربه و الهامبخش است. جک از بیش از ۲۰ سال تجربهی کسبوکاری بهرهمند است، شامل چندین دوره بهعنوان مدیرعامل شرکتهایی که به سرعت در حال رشد بودهاند. نقش قبلی جک بهعنوان یک مربی فروش به او کمک کرده است که مربیگری فروش خود را ابداع کند. او نویسندهی کتابهایی از جمله" استراتژیهای فروش که واقعاً کار میکنند و انگیزهبخشهای فروش روزانه است و کتاب رشد فروش ماورایی او یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در زمینه فروش و باراریابی بوده است.
جک دیلی در کتاب رشد فروش ماورایی؛ چکیدهی فلسفهی فروش را معرفی میکند، که در سه چیز خلاصه میشود:
۱-ساختن یک فرهنگ برنده که کارکنانتان در آن از رفتن به سر کار واقعاً هیجانزده شوند.
۲- عضوگیری از افراد درست.
۳- ایجاد اعتماد در خریداران برای متمایز شدن از رقبا.
موفقیت در فروش هیچ ربطی به محصول، خدمات، استراتژی یا تاکتیک ندارد. همهاش به طرز برخورد و جاهطلبی فرد برمیگردد. باقیاش میتواند آموخته شود. به همین خاطر است که استعدادهای واقعی را در در مکانهایی غیزمنتظره پیدا میکنید و همیشه باید در حال استخدام باشید.
خواندن کتاب رشد فروش ماورایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به کتابهای موفقیت که میخواهند آیندهای موفق داشته باشند پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب رشد فروش ماورایی
در دانشگاه بطور رسمی در رشتهٔ حسابداری تحصیل کردم، اما این مسیر از دورهٔ کلاس گلف شروع شد. در ۱۳ سالگی، در یک زمین گلف خصوصی در حومه شهر، پادو بودم. در ابتدا فکر میکردم کارم حمل چوبهای گلف و توپها، شنکش کردن تلهها و ازین دست کارها بود. اما بعد از چند هفته متوجه شدم که همهٔ این گلف بازها ماشینهای خوب، خانههای بزرگ استخردار و شیوهٔ زندگی که خیلی بهتر از والدین من بود داشتند. من این موضوع را فرصتی دیدم برای آموختن از این افراد موفق و تمام تابستان همین کار را هم کردم. با سوالاتم آنها را بمباران کردم:
«چطور موفقتر از بیشتر آدمها هستید؟ چه چیزی را متفاوت انجام دادید؟ چه کاری را دوباره انجام نخواهید داد؟ به یک ۱۳ ساله که میخواهد در زندگی موفق شود، چه میگویید؟»
مکالمات بین آنها را در رختکن میتوانید تصور کنید: «هی، تا حالا اون پسره دیلی برات پادویی کرده؟ از تو هم همون سوالها رو پرسیده؟ میدونی، میخوام اون بچه رو دنبال کنم و پیگیرش بشم، ببینم با اون همه جواب چه کار میکنه.» من یک باشگاه محلی پر از معلم داشتم که خود را در موفقیت من شریک میدانستند.
یاد گرفتم که لازم است هدفهایی داشته باشم؛ و سیستم و فرآیندهایی داشته باشم که وقوع آن اهداف را تضمین کنند. خیلی از کارآفرینها کسبوکاری را شروع میکنند اما نمیفهمند که چطور آن را سودآور کنند. معلم و آموزگار من گفت: «برو به طور رسمی تحصیل کن و شیوهٔ کار اعداد را یاد بگیر.»
حسابدار شدم و برای بنگاه آرتور اندرسون کار کردم. هیچوقت رویای حسابدار شدم را نداشتم، اما آنچه در مسیر حسابدار شدن یادگرفتم، به عنوان یک کارآفرین به موفقیتم انجامید. مهمترین دو کلمهٔ آموزش اینها بودند: "سیستمها" و "فرآیندها".
بزرگترین بخش فروشی که رهبری کردم ۲۶۰۰ نفر نیرو داشت. به آنها گفتم: «۲۶۰۰ تا روش عالی برای فروش این محصولات نداریم. قرار است بهترین روش را درست کنیم و سیستم و فرآیندی داشته باشیم تا برطبق آن کسبوکار را اداره کنیم.»
من کارآفرینی سریالی شدم. شش شرکت را از اوراق خالیِ صرف به شرکتهای ملی تبدیل کردم که همگیشان در زمینهٔ فروش، سود و سود سهام به سرعت رشد کردند.
حجم
۱۶۷٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۶۷٫۵ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه