دانلود و خرید کتاب دشمن عزیز من نیلوفر لاری
تصویر جلد کتاب دشمن عزیز من

کتاب دشمن عزیز من

نویسنده:نیلوفر لاری
امتیاز:
۳.۸از ۲۴۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دشمن عزیز من

کتاب دشمن عزیز من نوشتهٔ نیلوفر لاری در انتشارات شقایق چاپ شده است.

درباره کتاب دشمن عزیز من

در ایران ازدواج‌های فامیلی یکی از تأیید‌شده‌ترین ازدواج‌ها محسوب می‌شود و اگر از خانواده‌ها دلیلش را بپرسید، اولین و محکم‌ترین جواب این است: «چون خوب همدیگرو می‌شناسند و به اخلاق و خصوصیات فردی و خانوادگی هم آشنا هستند!» اما خوب است اعتراف کنیم که همه‌ٔ ازدواج‌های فامیلی هم بی‌نقص نبوده و به خوشبختی منجر نشده است. داستان رمان دشمن عزیز من، در همین زمینه است.

 رمان دشمن عزیز من، ساختاری احساساتی دارد و نویسنده پیچش‌های به‌جایی در ماجرا ایجاد کرده که مخاطب در پی پاسخ به تعلیق حساب شده‌ٔ آن، قدم‌به‌قدم با شخصیت‌ها پیش می‌رود تا به پایان داستان برسد.

داستان رمان دشمن عزیز من دربارهٔ دختر جوانی است که در دانشگاه تهران، در رشته‌ٔ زبان انگلیسی قبول شده است. او با پسرخاله‌اش که از کودکی به هم علاقه داشته‌اند ازدواج می‌کند و برای تحصیل از شهر خود به تهران می‌آیند. آن‌ها در طبقه‌ٔ اول خانه‌ای ساکن می‌شوند که متعلق به برادرشوهرش است و در طبقه‌ٔ دوم هم خودِ او زندگی می‌کند، این آغاز ماجرای پرکشش و پرتعلیق این رمان است.

کتاب دشمن عزیز من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر به علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب دشمن عزیز من

«همان‌طور که به تتک می‌گوید توتوک من‌را هم ترمی صدا می‌کند. اولین بار که بهم گفت ترمی خندیدم. اما بعد خوشم آمد. آنقدر که به عنوان اسم مستعارم انتخابش کرده‌ام. توی فنجان گل سرخی برای خودم چای می‌ریزم و فکر می‌کنم "امروز باید تتک درست کنم و از خانم مولر دعوت کنم بیاید پیشم. کاش دخترش هانا هم این‌جا بود. او هم به قول خودش عاشق تُتُک است. فکر می‌کنم خیلی وقت است که به مادرش سر نزده. خانم مولر هرچند دلتنگش می‌شود اما شکایتی ندارد. می‌گوید هانا هم کار و زندگی خودش را دارد و نمی‌شود که از او توقع زیادی داشت. به ماهی یک بار دیدنش هم راضی است. اما به حساب من الان یک‌ماه و نیم می‌شود که به دیدن مادرش نیامده." پشت پنجره می‌ایستم و خیره به برف روی کاج‌های بلند دو سمت خیابان مشغول نوشیدن چای می‌شوم. آقای هافمن کرکرهٔ فروشگاهش را بالا زده و می‌دانم که قبل از هرکاری می‌رود پارویی بردارد که برف جلوی درگاه فروشگاهش را جمع کند. آقای هافمن را که می‌بینم یادم به لیست بلندبالای خریدم می‌افتد که باید بروم از فروشگاه او تهیه کنم. کلهٔ کچل آقای هافمن هم من‌را یاد بابا می‌اندازد. بابا. چیزی شبیه دلتنگی توی گلویم گیر کرده. و من با چای سعی دارم قورتش بدهم. روزهای سرد و برفی تنبل‌تر از همیشه‌ام. دلم می‌خواهد پشت پنجره بایستم و هی چای بنوشم و هی زل بزنم به بیرون و به آدم‌ها نگاه کنم. غمگین‌ترین منظره، تماشای آدم‌هایی است که تک و تنها می‌روند و می‌آیند و انگار کسی جز خودشان ندارند. فرقی نمی‌کند کجای دنیا باشی. تنهایی همه جا شبیه هم است. حتی در کوچک‌ترین جزییاتش. فنجان خالی را روی میز می‌گذارم و حواسم می‌رود پیش زن و مرد جوانی که دست در بازوی هم با احتیاط از پیاده‌رو رد می‌شوند. مرد نیمهٔ بیشتری از چتر سیاهش را روی سر زن کشیده و زن تقریبا با تکیه به او قدم برمی‌دارد. صدای شاد خنده‌های‌شان حتی تا پشت پنجرهٔ خانهٔ من هم می‌رسد. آقای هافمن در حین پارو کردن برمی‌گردد و نگاه گذرایی به آن زوج رویایی می‌اندازد و بعد دوباره مشغول رُفتن برف‌ها می‌شود. از تماشای زوج‌های خوشبخت و شاد همیشه حس خوبی به من دست می‌دهد. هرچند که مثل همین حالا غم و حسرت مثل یک لحاف سنگین خیس روی دلم می‌افتد و من‌را در تاریک‌ترین گوشه از سیاهچال تنهایی‌ام پرت می‌کند.»

کنیزحضرت زهرا(سلام الله علیها)
۱۴۰۱/۰۵/۳۰

لطفاً درطاقچه بی نهایت قراردهید.متشکرم،🙏

جودی ابوت
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

رمانی که نمیتونی بذاریش زمین ! این رمان یکی از بهترین رمانهای عاشقانه ایرانیست و من خواندنش را به‌ د‌وست داران رمانهای عاشقانه عامه پسند توصیه میکنم. رمانیست پرتعلیق ، با نثری روان و شیرین و پر از شخصیتهای ماندگار که

- بیشتر
kiana2011
۱۴۰۱/۰۷/۰۴

اوایل کتای بسیار خوب شروع شد. خصوصا با طنز ملایمی که چاشنی داستان بود از حالت کلیشه خارج میشد. ولی از نیمه دوم تفریبا به دام کلیشه افتاد و طنز داستان هم کلا محو و خسته کننده شد.

کاربر ۲۱۱۰۳۴۶4261
۱۴۰۱/۰۷/۰۹

داستان زیبا بود،ولی بسیار ،بسیار زیاد کشدار بود،یعنی توصیفات بیخودی،چیزایی که اصلا ربطی به داستان نداشت،کش کش ،خسته کننده بود،داستان جدید بود ،ولی هر صحنه ای از زبان چندروای ،روایت میشد،به طوری که ۲۰۰صفحه اخرو میتونید نخونده ورق بزنید،تا به

- بیشتر
میس سین
۱۴۰۱/۱۱/۰۱

چهارصد صفحه اول کتاب رو خوندم و دیگه ادامه ندادم ولی اگه شما علاقه ای به خوندن داستان روابط آدمهایی با سطح فرهنگ خیلی پایین و پر از تحقیر و توهین و بددهنی که با یک هوس ممنوعه آغشته شده

- بیشتر
کاربر ۴۸۴۲۵۴۸
۱۴۰۱/۰۷/۲۲

واقعا عجیبه اگر این کتاب چاپ شده باشه!! با تعریف هایی که تو نظرات دیدم نمونه اش رو خوندم واقعا غیر قابل تحمل بود همش دعوا و مسائل جنسی بود دقیقا قصد نویسنده از نوشتن این کتاب چی بوده و

- بیشتر
کاربر ۴۵۶۸۴۴۲
۱۴۰۱/۰۷/۱۱

خییییییلی خسته کننده بود خیییییلی میتونست تو پونصد صفحه جمع بشه من بر اساس نظرات خوندمش ولی واقعا پشیمونم

Raha
۱۴۰۱/۰۵/۳۰

این کتاب واقعا روان و زیبا نوشته شده عالی بود

کاربر ۳۲۶۷۶۹۸
۱۴۰۱/۱۱/۱۸

اصلا جذاب نبود خیلی بد بود واقعا از خوندنش لذت نبردم توضیحات اضافه خیلی داشت من فقط براساس نظرات دیگران خریدم و به زور تمومش کردم

کاربر ۱۹۲۴۸۰۵
۱۴۰۱/۱۰/۱۷

تعجب می کنم از خودم که چقد سلیقه ام با عموم افراد متفاوت اینقد کتاب بدب بود که حتی دوست نداشتم جز کتاب های نخونده ام باشه و کلا حذفش کردم

گاهی وقت‌ها قانع بودن یعنی من لیاقتم همینه. پس هیچ‌وقت سعی نکن نشون بدی که لیاقت یه زندگی بهتر رو نداری. هیچ‌وقت.
روژینا
ما حتی اگه بخوایمم نمی‌تونیم دل همه رو به دست بیاریم و از خودمون راضی نگه داریم
روژینا
همیشه به چشمات اعتماد نکن. گاهی چیزی که می‌بینی با چیزی که هست، یکی نیست.
روژینا
می‌دانی؟ گاهی باید خودت را به بی‌خبری بزنی و یادت نیاید که می‌فهمی. نشانه‌ها را دنبال نکنی و پی کشف تازه‌ها نباشی. بعضی چیزها، بعضی رازها هستند که باید همیشه سرپوشیده و پنهان باقی بمانند والا با ظهورشان کمر طاقتت را می‌شکنند و تو زیر بار تحمل‌شان خرد می‌شوی.
کاربر ۵۱۰۱۴۵۷
"گاهی وقتا قانع بودن یعنی که من لیاقتم همینه."
Arefeh
آدم‌های لعنتی همیشه این‌جوری‌اند. غیرقابل پیش‌بینی و ناگهانی. آن‌قدر که خوب و بدهای‌شان باهم قاتی می‌شود و تو در یک لحظه نمی‌فهمی که از او متنفری یا نه؟
روژینا
وقتی دوباره دیدمت فهمیدم برای معجزه کردن حتما نباید پیامبر بود. همین که یک عاشق باشی کافی است
کاربر ۵۱۰۱۴۵۷
"رژ قرمز به لب‌هایی که عاشقانه نمی‌بوسن و جملهٔ دوستت دارم نمی‌گن، نمیاد. اصلا."
آزاده
آدم‌های لعنتی همیشه این‌جوری‌اند. غیرقابل پیش‌بینی و ناگهانی. آن‌قدر که خوب و بدهای‌شان باهم قاتی می‌شود و تو در یک لحظه نمی‌فهمی که از او متنفری یا نه؟
روژینا
خوبه زن آدم بساز باشه اما زیادی قانع بودن و سوختن و ساختنم واسه یه زن خوب نیست. ممکنه یه وقتایی مرد رو پررو و بی‌عار بار بیاره و بلندپروازی رو ازش بگیره.
bahariii
راست است که آدم توی عزا بیشتر از هروقت دیگری دنبال بهانه برای خنده می‌گردد!
Hiva
ما مسئول خوشحال‌سازی آدمای بیرون رفته از زندگی‌مون نیستیم.
روژینا

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶۱ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶۱ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۷۵,۰۰۰
۵۰%
تومان