دانلود و خرید کتاب ناخوانده نیلوفر لاری
تصویر جلد کتاب ناخوانده

کتاب ناخوانده

نویسنده:نیلوفر لاری
انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۴از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ناخوانده

کتاب ناخوانده، نوشته نیلوفر لاری داستانی زیبا از زندگی دختری به نام آناهید است. 

درباره‌ی کتاب ناخوانده

ناخوانده، داستانی نوشته نیلوفر لاری است. داستان درباره‌ی زندگی دختری به نام آناهید است که مشکلات عجیب و غریبی سر راهش قرار می‌گیرد. او با مادری زندگی می‌کند که با مشکلات روحی زیاد دست و پنجه نرم می‌کند و زندگی و خواب راحت را به دخترش حرام کرده است. آناهید به دنبال راه‌حلی برای مشکلاتش می‌گردد و اتفاقاتی عجیب برایش رخ می‌دهد...

کتاب ناخوانده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن رمان‌های عاشقانه‌ی ایرانی لذت می‌برید، خواندن کتاب ناخوانده را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ناخوانده

به اتاقم که برگشتم، او روی تختم نشسته بود. با مهربانی همیشگی‌اش نگاهم می‌کرد. موهایش واکس خورده و مرتب به یک سمت ریخته بود. با همان جذبه و خوشرویی نشسته بود و تماشایم می‌کرد.

وقتی کنارش روی تخت نشستم، گفت: «خُب، تعریف کن!»

تبسمی مهرآمیز روی لبش بود و نگاهش تا چشمان من فرو رفته بود. نفس بلندی کشیدم: «از چی تعریف کنم، کاوه؟!»

وسایل پزشکی‌اش را که گوشه تخت رها شده بود، جمع کرد و ریخت توی کیف دستی‌اش. «از هر چی که دوست داری! مثلا از مدرسه، از درسها، از دوستات!»

خوب می‌دانستم چه چیزی را باید برایش تعریف کنم. مدرسه و درس و دوستان بهانه‌ای بیش نبود. در واقع مقدمه‌ای بود برای بحث در مورد اتفاقی که افتاده بود. فکر کردم: لابد مامان براش تعریف کرده، پس چه لزومی داره باز از دهن من بشنوه که به آرامی صدایم زد و وقتی پریدم بالا، با خنده گفت: «یکهو رفتی تا کجا؟»

«هیچ جا!» و گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم: «مامانم کجاس؟»

کیفش را گذاشت روی زمین، با محبت نگاهم کرد و گفت: «کانال عوض نکن، دختر خوب! جواب منو بده!»

دستی روی موهای شانه نخورده‌ام کشیدم و خیره به قاب عکس کودکی‌ام که روی دیوار روبه‌رویی میخ شده بود، با لحن حسرت‌باری گفتم: «هیچی، خودم هم نفهمیدم چی شد! مامان مثل همیشه از دست من عصبانی بود و مادربزرگ هم طرف اونو می‌گرفت.»

بعد بغض کردم و درحالی‌که فینم را می‌کشیدم بالا، گفتم: «هیچ جر و بحثی پیش نیومد. مامان خانوم نمی‌خواست من جلوی چشمهاش باشم. می‌گفت لازم نیست غذا بخوری، ولی من گرسنه بودم.»

و به یک‌باره بغضم ترکید! صورت خیس از اشکم را پشت دستهایم قایم کردم و با صدای بلند گریه سر دادم. کاوه مثل تمام وقتهایی که پای صحبتهایم می‌نشست و بعد از به گریه افتادنم در صدد دلجویی و دلداری از من برمی‌آمد، با لحنی دلسوز و پر مهر گفت: «آروم بگیر، آنی جون! زندگی همیشه تلخیهایی‌رو به کام آدم می‌چشونه که هیچ گریزی از اون نیست...»

سرم را به نشان رد حرفهایش تکان دادم و گفتم: «از وقتی یادمه همین‌طور بوده، تلخ و زهره و کشنده! گاهی از خودم می‌پرسم چرا مامان دوستم نداره؟ چرا مثل مامانهای دیگه که با بچه‌هاشون رفتار می‌کنن به من مهر نمی‌ورزه و با من دوستی نمی‌کنه؟! کاوه، تو می‌دونی چرا؟»

نگاه خیس و مغمومم را به دیده‌اش دوختم. لحظه‌ای با مکث و طمأنینه نگاهم کرد. بعد با لحن توجیه کننده‌ای گفت: «همه مادرها همیشه با بچه‌هاشون مهربون نیستن. گاهی تنبیه می‌کنن، گاهی بد اخلاقی می‌کنن، توبیخ می‌کنن ـ»

«نه، این‌طور نیست! شاید همه مادرها گاهی با بچه‌هاشون بد اخلاقی و تندرفتاری بکنن، ولی به جای خودش. مثلا اگه من امروز کار زشت و بدی‌رو مرتکب شده بودم، به مامان خانوم حق می‌دادم که به من تشر بزنه و با بی‌مهری منو از خودش طرد کنه، ولی دلم از این می‌سوزه که هیچ قصور و خطایی از من صورت نگرفت. مامان خانوم مثل همیشه بی‌گناه منو مورد بی‌مهری و کینه‌توزی خودش قرار داد»

1894452
۱۴۰۰/۰۱/۲۴

کتاب فوق العاده مزخرفیه حیف پول و وقت که هدر بدی برای خوندنش

bahar
۱۴۰۱/۰۷/۲۱

اصلا کتاب گیرایی نبود ، آخرش مسخره تموم میشه.

🌼
۱۴۰۳/۰۳/۰۴

تلخ و غمگین اگر به شکنجه خود و هدر دادن وقت تان علاقه مندید توصیه می شود!

TaTa
۱۴۰۲/۰۸/۲۷

افتضااااااح

NilGooN
۱۴۰۱/۱۲/۱۹

ضمن احترام ب خانم لاری توقع بیشتری داشتم.حیف پول و وقت صرف شده

jesi 9057
۱۴۰۱/۱۱/۲۳

کتاب رنج زیادی که دختری در زندگی می‌کشد را حکایت می‌کند که بسیار دل خراش و سخت است

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۸ صفحه

حجم

۳۳۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان