کتاب کلاس عشق
معرفی کتاب کلاس عشق
کتاب کلاس عشق نوشتهٔ لئو بوسکالیا و ترجمهٔ مجید شهرابی و ویراستهٔ حمیده رستمی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب کلاس عشق
این کتاب حاصل «کلاس عشق» است. کتاب کلاس عشق بههیچ وجه قصد ندارد بهطور فلسفی و علمی به بحث پیرامون عشق بپردازد و به صورت قطعی و بیچون و چرا آن را مشخص یا تعریف کند. این کتاب بیشتر شامل افکار، احساسات و مشاهداتی کاربردی است که شرکتکنندگان کلاس در آن با یکدیگر در میان گذاشتهاند؛ گروهی که ذات و ماهیت وجودیشان مشابه بود و انسانهایی با شرایط زیستی مشترک بودند. شاید بتوان گفت که این کتاب را لئو بوسکالیا و شرکتکنندگان در کلاسها با هم نوشتند.
با خواندن این کتاب میآموزید عشق همچون آیینه است. وقتی به دیگری عشق میورزیم، او آیینهٔ ما میشود و ما آیینهٔ او. ما در انعکاس و بازتاب عشق یکدیگر، چیزهایی نامحدود و بیکران میبینیم که در شرایط معمول زندگی و وقتی عشقی نداریم، هرگز نمیتوانیم مشاهده کنیم.
عشق پدیدهای است که باید یاد گرفته شود و درست مثل هر درس دیگر است که تا آن را یاد نگیریم، نمیتوانیم به کسی یاد بدهیم. اما متأسفانه دانشمندان و استادان دانشگاهها، عشق را علم نمیدانند و آن را نادیده گرفتهاند. این موضوع تکاندهنده است، زیرا عشق چیزی است که همه به آن نیاز داریم و باید دربارهاش خیلی چیزها بدانیم تا به کنه و ماهیت عمیق آن پی ببریم. عشق چیزی است که همهٔ ما در تمام طول زندگیمان در جستوجوی آن هستیم. اما با همهٔ این اوصاف، هنوز هم هیچ کلاس درسی برای آن وجود ندارد. عشق نیروی مرموز و معجزهآسای زندگی است و انسان را به حرکت و تلاش وامیدارد. قدرت عشق، نیروی زندگی است. با اینحال، بهسادگی نادیده گرفته میشود.
خواندن کتاب کلاس عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند دربارهٔ عشق بیشتر و بهتر بدانند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کلاس عشق
«در اوایل قرن، طفلی در جنگلهای روستای کوچکی در فرانسه پیدا شد. درظاهر، والدینش او را آنجا رها کرده بودند تا خوراک حیوانات وحشی جنگل شود و بمیرد. اما او به گونهای معجزهآسا در آن جنگل خطرناک زنده مانده بود. او زندگی کرد، اما نه مثل کودکان دیگر. هرچند از لحاظ جسمانی ظاهری به شکل انسان داشت، همچون حیوانات جنگلی چهار دست و پا راه میرفت. در حفرهای در دل کوهها به زندگی میپرداخت، قادر به تولید هیچ زبان معناداری نبود و فقط مثل حیوانات نعره و فریاد میکشید. نمیتوانست هیچ روابط صمیمانه و نزدیکی با کسی برقرار کند و به هیچ کس یا هیچ چیزی به جز بقای خودش اهمیت نمیداد.
چنین مواردی - همچون کومالا، آن دختر سرخپوست - از زمان شروع تاریخ بشر نقل و گزارش شده است. همهٔ آنها بهطور مشترک دربرگیرندهٔ این واقعیت است که اگر انسان همچون حیوان بزرگ شود، مثل حیوان نیز رفتار خواهد کرد. انسان با "آموزش و یادگیری" است که انسان میشود و از خوی حیوانی فاصله میگیرد. درست همانطور که انسان یاد میگیرد انسان باشد، یاد میگیرد که مثل انسان احساس کند و دوست بدارد.
روانشناسان، روانپزشکان، جامعهشناسان، انسانشناسان و آموزگاران طی مطالعات و تحقیقات بسیار زیاد اظهار کردهاند که عشق در واقع احساس و پاسخی آگاهانه و مبتنی بر آموزش است. بهنظر میرسد که چگونگی یادگیری مهرورزی و عشق، به توانایی انسان در امر یادگیری، افرادی که پیرامون او هستند و مهرورزی را به او یاد میدهند و نیز نوع و حد و پیچیدگی فرهنگ وی مرتبط است. بهعنوان مثال، ساختار و بافت خانواده، رفتارهای محبتآمیز، قوانین مربوط به ازدواج و زندگی مشترک، تابوها و منعشدههای جنسی، همه و همه برطبق محل زندگی و سکونت فرد متغیر و متفاوت است. برای نمونه، در برخی جوامع و فرهنگها، خانواده چندان اهمیتی ندارد و در برخی دیگر، خانواده رکن اصلی اجتماع و اساسیترین واحد تشکیلدهندهٔ آن است. در بعضی از جوامع، چندهمسری امری عادی و مرسوم تلقی میشود و در بعضی دیگر تکهمسری یک اصل قانونی است که باید بهشدت رعایت شود.
این حقایق با تأثیرات یادگیری در نحوهٔ رفتار مرتبط است که وقتی بیان میشود، واضح و بدیهی بهنظر میرسد. با وجود این، وقتی مرتبط با عشق و مهرورزی بهکار گرفته شود، بهنظر میرسد تأثیر بسیار کمی - اگر بپذیریم که تأثیری دارد – در رفتار بیشتر افراد دارد. بسیاری از ما طوری رفتار میکنیم که گویی باور داریم عشق و مهرورزی به آموزش و یادگیری نیاز ندارد، بلکه در هر انسانی بهطور بالقوه و بدون هیچ گونه تأثیر بیرونی وجود دارد و فقط منتظر کمی آگاهی برای بروز و شکوفایی کامل است. بسیاری از ما عشق را نیرویی اسرارآمیز و پر رمز و راز میدانیم و تصورمان این است که بی هیچ تلاشی فقط باید منتظر بمانیم تا زمان آن فرا برسد و سرانجام روزی عاشق شویم. بهنظر میرسد قصد داریم از این واقعیت واضح امتناع بورزیم یا طفره برویم که بسیاری از ما زندگی خود را در تلاش برای یافتن عشق و کوشش برای زندگی با آن سپری میکنیم و با چنین امید و آرزویی روزگار میگذرانیم و گاهی حتی بیآنکه بهراستی آن را یافته و کشف کرده باشیم، حسرت به دل، چشم از جهان فرومیبندیم.»
حجم
۱۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه
حجم
۱۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۳۷ صفحه