کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد
معرفی کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد
کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد نوشتهٔ یان رمان و ترجمهٔ مهرداد امامی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد
آیا ایدئولوژی «آگاهی کاذب» است؟ آیا صرفاً برساختی ذهنی است یا مادیت مشخصی دارد؟ چرا افراد به نیروهای ایدئولوژی و ساختارهای ایدئولوژیک سر میسپارند؟ آیا رهایی از نیروهای بیگانهساز و انقیادآور ایدئولوژی امکانپذیر است؟ نظریههای پساساختارگرایانه و پستمدرنیستی حول سوژه چه نقشی در پذیرش، اشاعه و مشروعیتبخشی به نولیبرالیسم و منطق بازار داشتهاند؟ این پرسشها پاسخهایی میطلبند که از طریق واکاوی مفهوم و کاربست ایدئولوژی ممکن میشوند. به همین دلیل، تعریف ایدئولوژی و تعیین مختصات آن همواره یکی از عناصر اصلی نظریههای فلسفی، جامعهشناختی و سیاسی بوده است. سنتهای گوناگون نظری، بهویژه مارکسیسم و نظریهٔ انتقادی، بخش نسبتاً بزرگی از ایدهپردازیهای خود را حول مفهوم ایدئولوژی، شکلها و سازوکارهای آن انجام دادهاند. یان رِمان معتقد است برای فهم سازوکار نولیبرالیسم باید بتوانیم نظریههای ایدئولوژی را به شکلی انتقادی بازبینی و بازتعریف کنیم. باید به خاطر داشت که یکی از اساسیترین مباحث علوم اجتماعی در کل، و نظریهٔ اجتماعی به طور مشخص، رابطهٔ سوژه یا عاملیت فردی با ساختارهای اجتماعی یا به بیان رِمان، ساختارهای بیگانهساز است؛ ساختارهایی که خودآیینی فردی را مدام تهدید میکنند. نویسنده سعی دارد در کتاب حاضر از خلال شرح و بررسی انتقادی نظریههای ایدئولوژی چارچوبی را فراهم کند که بتوانیم از طریق آن به درک پیچیدگی این مفهوم و دلالتهای آن دست یابیم. در این چارچوب، مفهوم ایدئولوژی از خلال نظریههای مارکسیسم کلاسیک در آثار مارکس و انگلس، لنین، لوکاچ و گرامشی پی گرفته میشود. علاوهبراین، نظریههای اصحاب مکتب فرانکفورت (نظریهٔ انتقادی)، مارکسیسم ساختارگرا (آلتوسر)، پساساختارگرایی (فوکو) و پستمدرنیسم حول ایدئولوژی نیز بررسی میشوند. آثار پییر بوردیو، «پروژهٔ نظریهٔ ایدئولوژی»، فردریک هایک و مطالعات حکمرانی فوکویی در باب ایدئولوژی نیز دیگر بخشهای این پژوهش را تشکیل میدهند. شاید بتوان مضمون اصلی کتاب نظریههای ایدئولوژی را در این جملهٔ رِمان خلاصه کرد که «نظریههای ایدئولوژی باید بینشهای سازندهٔ پستمدرنیسم را در چارچوب نظریهٔ ماتریالیستی ـ تاریخی هژمونی و ایدئولوژی از نو تفسیر کنند.»
خواندن کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، جامعهشناسی و علومسیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره یان رمان
یان رِمان نظریهپرداز اجتماعی و فیلسوف آلمانی است که دکتری خود را در سال ۱۹۹۷ از دانشگاه آزاد برلین دریافت کرد و به تدریس در آن دانشگاه پرداخت. حیطههای اصلی پژوهش وی شامل نظریههای ایدئولوژی، هژمونی و دین میشوند. او از بنیانگذاران مؤسسهٔ نظریهٔ انتقادی برلین و از مشارکتکنندگان در پروژهٔ واژهنامهٔ تاریخی ـ انتقادی مارکسیسم، واژهنامهای پانزدهمجلدی به زبان آلمانی، است. علاوهبراین، رِمان در دههٔ ۱۹۸۰ در پروژهای موسوم به پروژهٔ نظریهٔ ایدئولوژی زیر نظر ولفگانگ فریتز هاگ به پژوهش در باب ایدئولوژی پرداخت که در کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد فصلی را به آن اختصاص داده است. از دیگر کتابهای او میتوان اشاره کرد به ماکس وبر: نوسازی به مثابهٔ انقلاب منفعل، تحلیلی گرامشیایی (۲۰۱۴)، پداگوژی تهیدستان: ساختن جنبشی برای پایان دادن به فقر (۲۰۱۱) (به همراه ویلی باپتیست)، کلیساها در دولت نازی: پژوهشی در برهمکنش قدرتهای ایدئولوژیک (۱۹۸۶)، و نیچهگرایی چپ پستمدرن: دلوز و فوکو، یک واسازی (۲۰۰۴).
بخشی از کتاب نظریه های ایدئولوژی؛ قدرت های بیگانگی و انقیاد
«توصیفهای متفاوت «تحریف» و «باژگونگی» در تصویر تاریکخانه تجسم یافتند: «اگر در هر نوع ایدئولوژی، انسانها و شرایطشان به گونهای باژگونه، گویی در یک تاریکخانه، نمایان شوند، این پدیده به همان اندازه ناشی از روند حیات تاریخیشان است که باژگونگی ابژهها در شبکیهٔ چشم منتج از روند حیاتی فیزیکیشان.» به منظور رد باژگونگیهای ایدهآلیستیِ «فلسفهٔ آلمانی»، که به گفتهٔ مارکس و انگلس «از لاهوت به ناسوت هبوط میکند»، آن دو ادعا کردند که کار خود را نه از «آنچه انسانها میگویند، تصور دارند، درک میکنند»، بلکه از «انسانهایی که گوشت و پوست دارند» میآغازند: مارکس و انگلس، «با شروع از انسانهای فعال واقعی و بر مبنای روند حیات واقعیشان» سعی در اثبات «تحول بازتابهای ایدئولوژیک و پژواکهای این روند حیاتی» داشتند: «آگاهی نیست که زندگی را تعیین میکند، بلکه زندگی است که به آگاهی تعین میبخشد.»
مکاتب گوناگون نظریهٔ ایدئولوژی این توصیفها را بهشدت زیر سؤال بردهاند. پروژهٔ نظریهٔ ایدئولوژی اصطلاحات «بازتابها» و «پژواکها» را نقد کرد و آنها را «استعارههایی مکانیکی» دانست که ناتوان از فهم تکوین ایدئولوژیهایی همانند دین و اخلاقیات هستند. به گفتهٔ استوارت هال، اصطلاحاتی مثل «آگاهی کاذب» یا «تحریف ایدئولوژیکی» فرض میگرفتند که تودهها «ابلهان تاریخ» اند، درحالیکه «ما»، روشنفکران انتقادی، ظاهراً میتوانیم بدون اوهام زندگی کنیم. هال ردیهٔ خود بر مفهوم «روشنگرانهٔ ایدئولوژی همچون آگاهی «باژگونه» را با نقد معرفتشناختی «نسبت تجربهگرای سوژه به دانش» ترکیب کرد که بنا بر آن، «جهان واقع به طرزی نازدودنی معانی و علایق خود را مستقیماً در آگاهی ما حک میکند»، مگر آنکه برخی تحریفات ایدئولوژیک در کار باشند که حقیقت یکسویهٔ امر واقع را تیرهوتار کنند. به زعم ریموند ویلیامز، باور به اینکه شرایط «واقعی» زندگی میتوانند «مستقل از زبان… و از پیشینههای آن» شناخته شوند «وهمی عینیگرایانه» است، زیرا این تصورِ مغلطهآمیزی است که فکر کنیم «در ابتدا حیات اجتماعی مادی وجود داشت و سپس، با فاصلهٔ زمانی یا فضایی مشخصی، آگاهی و فرآوردههای "آن" که در واقع همواره بخشهایی از خود روند اجتماعی مادی» هستند از راه رسید. تری ایگلتون بر این باور بود که کشف کرده مارکس و انگلس در خصوص «تجربهگرایی حسی سادهاندیشانهای که نمیتواند درک کند که بدون تفسیرْ هیچ "روند حیاتِ واقعی"ای وجود ندارد» مقصرند: «وجه تمایز حیوان انسانی این است که او در جهان معنا سِیر میکند؛ و این معانیْ عناصر سازندهٔ فعالیتهای او هستند، نه عناصر ثانویهشان.» ایگلتون چنین نتیجهگیری کرد که استعارهٔ تاریکخانهٔ مارکس و انگلس نتوانست ماهیت فعال و پویای آگاهی انسان را درک کند و در عوض، آن را به ابزاری فروکاست که «منفعلانه ابژههای واقع در جهان خارج را ثبت میکند.»»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه