کتاب ۲۱ قانون مولانا
معرفی کتاب ۲۱ قانون مولانا
کتاب ۲۱ قانون مولانا؛ گر تو راه افتادهای راهت هویدا میشود نوشتهٔ هاکان منگوچ و ترجمهٔ شهرزاد صدر است و نشر گویا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ۲۱ قانون مولانا
کتاب ۲۱ قانون مولانا جدیدترین اثر نویسندهٔ جوان و معروف ترک، هاکان منگوچ است. او نویسنده و نوازندهای تواناست که ادبیات انگیزشیای را که امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته، با ادبیات عرفانی و تصوف درهمآمیخته است؛ از این رو، در این کتاب با آموزههایی تلفیقی از عرفان و تصوف همگام خواهیم شد و به نقد و بررسی آنها از منظر زیبا و تأثیرگذار عرفان خواهیم پرداخت.
عرفان، راهی برای یافتن حقیقت است که از طریق تجربهٔ درونی/ شهود و تسلیم و البته صبر و عشق حاصل میشود.
تصوف در لغت به معنی پشمینهپوشی است که عارفان به نشانهٔ زهد چنین جامهای در برمیکردند، درویش نام دیگر صوفی است. در راه تصوف، درویش برای رسیدن به مدارج بالای انسانی آداب طریقت را در محضر استادان طریقت، طی میکند. از مهمترین عناصر این طی طریق، در میان مردم بودن و با آنها زندگی کردن است و نه در انزوا بودن، بنابراین زدودن زنگار دل با در کنار جماعت بودن و از آنها آموختن میسر میشود.
این کتاب ترکیبی از آموزههای کهن عرفان معنوی به همراه آموزههای جدید است که میتواند برای انسان امروزی مفید واقع شود، انسانی که در تکاپوی زندگی امروزه، روح و راه خود را فراموش نکرده و میخواهد در کنار زندگی روزمره، مسیر رشد معنوی را نیز طی کند.
یکی از بزرگترین عُرفای تاریخ و از رهروان واقعی راه معرفت مولانا جلالالدین رومی است. در این کتاب هاکان منگوچ از تعالیم مولانا الهام گرفته و ۲۱ کلام ساده ــ ولی در عین حال ضروری او را به شکل قانونی درآورده و در مورد آنها توضیح داده است.
خواندن کتاب ۲۱ قانون مولانا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تعالیم مولانا پیشنهاد میکنیم.
درباره هاکان منگوچ
هاکان منگوچ نویسنده، آهنگساز و استادی است که در ترکیه بسیار شناختهشده است و با کتابهایی چون من نی هستم، دلت که پاک باشد پایان خوشی خواهی داشت و هیچ ملاقاتی تصادفی نیست، که بیشتر بر مبنای فلسفه صوفیگری (تصوف) هستند شناخته شده و بیش از نیم میلیون نفر خواننده را جذب خود کرده است. همچنین هاکان منگوچ با سمینارهایی که در داخل و خارج کشور برگزار کرده، توانسته ارتباط قلبی زیبایی با میلیونها نفر در سراسر جهان برقرار کند.
کتابهای او به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، بلغاری، روسی، آلبانیایی و فارسی ترجمه شده است.
این نویسندهٔ جوان در دانشگاه آمریکایی گیرنه (قبرس شمالی) در دانشکدهٔ صوفی که بهتازگی تأسیس شده، هم بهعنوان استاد و هم بهعنوان رئیس دانشکده مشغول به فعالیت است. همچنین نینوازیهای پر از ذوق او که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده به گوش هزاران نفر رسیده است.
فلسفهٔ زندگی او بر پایهٔ امیدوار بودن و انتشار امید است. او در این باره میگوید: «امیدوار بودن، فقط مثبتنگر بودن سادهانگارانه نیست و البته این هم نیست که تراژدیهای زندگی را نادیده بگیریم. امید یعنی درنظرگرفتن هر احتمال، یعنی بهجای اینکه در خانه بنشینیم و به اتفاقات بد لعنت بفرستیم، هر کاری که از دستمان برمیآید برای تحقق بخشیدن بهخوبی انجام دهیم.»
به عقیدهٔ هاکان منگوچ برای اینکه امید روی زمین دوام پیدا کند باید حداقل یک نفر عمیقاً آن را باور داشته باشد و به نظر او: «تو میتوانی آن شخص باشی.»
و بعد از آن تو تبدیل به تو دیگری میشوی و بعد دوباره توی دیگر و این امر تا زمانی که تبدیل به ما شویم ادامه پیدا میکند. به خاطر همین است که هاکان این جمله را خطمشی خود قرار داده است: «بهجای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی شمعی روشن کن» او با روشن کردن شمع امید، آرزو دارد راه زندگی دیگران را روشن کند. و همچنین وسیلهای باشد در این راه، تا دیگران هم جسارت روشن کردن شمعهای بیشتری را داشته باشند.
و به قول مولانا وقتی شمعی شمع دیگری را روشن میکند نه تنها از نور و روشنایی خودش کم نمیشود بلکه دلیلی برای روشنی بخشیدن به تاریکی میشود.
بخشی از کتاب ۲۱ قانون مولانا
«برای شرکت در یک سمینار و همچنین اجرای برنامهٔ موسیقی به جزیرهٔ مایورکا اسپانیا دعوت شده بودم؛ بعد از تمام شدن برنامه، با دوستان تصمیم گرفتیم که چند روزی در جزیره بمانیم و گردش کنیم.
از کودکی خیلی دوست داشتم که جاهای ناشناخته را کشف کنم و در اسرار آنجا گم شوم. برای همه یک ماشین کرایه کردیم و تقریباً تمام گوشه و کنار جزیره را خودمان با ماشین گشتیم (بدون راهنما).
جاهایی که رفتیم یکی از یکی زیباتر بودند. تا اینکه به روستایی خلوت رسیدیم که مشرف به ساحل بزرگی بود. در آن ساحل وسیع فقط چهار یا پنج نفر بودند. در حالی که باهم صحبت میکردیم؛ مشغول تماشای غروب آفتاب شدیم. بعد مدتی در همان ساحل، خانمی به سمت ما آمد و به انگلیسی سلام کرد و پرسید: «دارید ترکی صحبت میکنید؟» ما گفتیم: «بله» و آن خانم شروع به صحبت با ما کرد و گفت که چقدر به زبان ترکی علاقهمند است. خودش اسپانیایی بود و اسمش مرلین بود و مترجم زبان اسپانیایی و کاتالونیایی بود.
صحبت شیرینی بین ما آغاز شد. همینطور که از موضوعات مختلفی صحبت به میان آمد از ما پرسید که آیا در مورد «رومی» یعنی همان مولانا اطلاعاتی داریم؟ کنجکاو بود بداند که آیا ما به تصوف علاقهمند هستیم یا نه؟ ما همگی خندیدیم.
باورم نمیشد که در این مکان در مورد این موضوع داریم صحبت میکنیم.
در گوشهٔ دیگری از دنیا در یک جزیره و در یک خلیج کمجمعیت بودم و یک اسپانیایی از بنیانگذار دانشکدهٔ تصوف میپرسید: «مولانا را میشناسی؟» همهٔ ما بسیار تحت تأثیر این ملاقات قرار گرفتیم و به عبارتی موهای تنمان سیخ شده بود.
در اصل مرلین میخواست در مورد تصوف بیشتر بداند ولی نمیدانست که از کجا و چگونه باید شروع کند و برای همین مدتی بود که در مورد این موضوع در حال تحقیق و جستجو بود. او هم باورش نمیشد که با ما ملاقات کرده، همهٔ ما از این برخورد خیلی خوشحال بودیم.
قبل از اینکه به مایورکا بیایم در کتابخانهام؛ ناگهان چشمم به ترجمهٔ انگلیسی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست خورده بود. چندتایی از آن را آورده بودم تا شاید به کسی هدیه بدهم. بعد این برخورد حس کردم که انگار این کتاب را به خاطر مرلین به همراه آوردهام تابه او هدیه بدهم.»
حجم
۱۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
نظرات کاربران
چرا نسخه صوتی تا حالا منتشر نشده؟!
عالیه ، اگه دنبال یک کتاب برای حال خوب و درعین حال گیرا و آموزنده هستند پیشنهاد میکنیم بخونیدش😍☕🌱💚
کتابای هاکان منگوچ یکی از یکی بهتر، لذت بردم از خوندنش
دروستش دارمممممم بهترین کتاب عمرممممم😘😘🥰🥰🥰