کتاب خنده های غم انگیز
معرفی کتاب خنده های غم انگیز
کتاب خنده های غم انگیز نوشتهٔ احمد خالد توفیق و ترجمهٔ عماد جعفری است. نشر صاد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک مجموعه جستار طنز و یکی از کتابهای مجموعهٔ «داستان و روایت» است.
درباره کتاب خنده های غم انگیز
احمد خالد توفیق (پدرخواندهٔ ادبیات مصر) در کتاب خنده های غم انگیز قصد ادامهٔ پرداختن به دغدغههای بیکران اجتماعی خود را داشته است. به گفتهٔ عماد جعفری، مترجم کتاب حاضر، «خندههای غمانگیز» نیز همچون کتاب «قلقلک» و بلکه جدیتر از آن، سعی کرده است با لطافت معنادار خود لبخندی تفکرآمیز را برای خوانندهاش به ارمغان بیاورد. خواندن مقالههای کتاب حاضر، قرار نیست شما را غمگین کند. غمی که در این خندههاست، غمی بالقوه است! غمی که فقط وقتی فعال میشود که بهجای بهرهگیری از مفاهیم خندههای غمانگیز در زندگی آینده، در پی جستن مصادیق آن در زندگی گذشتهٔ خود و دیگران باشیم؛ در غیر این صورت، خندههای غمانگیز جز لبخند شادی و لذت هیچچیز دیگری برای خوانندگانش به ارمغان نمیآورد.
اشارات و تلمیحاتی که توفیق در جستارهایش بهوفور از آنها استفاده میکند، میتواند خود محرکی باشد برای اینکه خواننده از همانجا به فضای دیگری پرواز کند و با دریایی از اطلاعات عمومی جدید روبهرو شود. عنوان بعضی از این جستارهای کوتاه عبارت است از: «چون ما افراد مهمی هستیم»، «فکر میکردم باهوشتر از این حرفها باشی»، «چقدر عالی میشود اگر...»، «کاری که خودتان انجامش نمیدهید» و «تا جام جهانی به خیر و خوشی بگذرد».
اما جستار چیست؟
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به ۲ گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب خنده های غم انگیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران جستارهای طنز، پیرامون موضوعات گوناگون، پیشنهاد میکنیم.
درباره احمد خالد توفیق
احمد خالد توفیق در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد و در سال ۲۰۱۸ درگذشت. او نویسنده، مترجم و پزشکی مصری بود که منتقدان و هواداران ادبیاش به او لقب «پدرخوانده» دادهاند. اعطای این لقب به توفیق میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ یکی اینکه توفیق را اولین نویسندهٔ عرب میدانند که در ژانر وحشت قلم زده است و این یعنی آثار او میتوانند همچون «دُن کورلئونه» از طرفی ترسناک باشند و از طرفی قابلاحترام و دوم اینکه توفیق اهتمام خاصی به ژانر جوانان و نوجوانان و همچنین ژانرهایی مانند فانتزی و علمی - تخیلی داشته و بسیاری از آثارش در این حیطه به نگارش درآمدهاند و ازاینحیث هم به مثابهٔ کفیل و سرپرستی بر ادبیات جوان و نوجوان محسوب شده و این لقب را شایستهٔ او دیدهاند. او بالغ بر ۵۰ اثر ادبی در قالبهای رمان، مجموعهداستان، مجموعهمقالات و ترجمه دارد. از آثار مشهور او میتوان به «خندههای غمانگیز»، «دابلیو دابیلو دابلیو»، «آرمانشهر»، «در راهرو موشها»، «عقل بیبدن» و «قهوه با طعم اورانیوم» اشاره کرد. «قلقلک» از آثار طنز او با پسزمینهای اجتماعی است که ۳۱ مقالهٔ کوتاه را در بر گرفته است. احمد خالد توفیق در این کتاب کوشیده است که معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی، فرهنگی و بعضاً سیاسی را با زبانی شیرین به نقد و چالش بکشد.
بخشی از کتاب خنده های غم انگیز
«تاکنون ندیدهام که فردی از قوم عرب به خارج مهاجرت کرده باشد و در آنجا موفق نباشد. اصلاً این یک قاعده است.
یکی از دوستانم در هیچیک از لحظات زندگی خود دانشجوی موفقی نبوده. یادم میآید که پیش از امتحان نهایی تشریح، همهٔ دانشجوها در سردخانهٔ دانشکده بودیم. دوستم با شور و شوق به اتاق وارد شد تا بالای سر جسد رسید. به یک رگ بزرگ روی شکم جسد اشاره کرد و پرسید:
«نام این رگ چیست؟»
وقتی این را پرسید، همگی با تعجّب به او نگاه کردیم. فکر کردیم دارد شوخی میکند. بعد به او گفتیم نام این رگ «آئورت» است. آئورت رگ معروفی است که به گمانم دیگر هر بچهٔ دهسالهای هم نام آن را میداند. اگر اغراقآمیز نبود، میگفتم که اصلاً نام این رگ روی خودش نوشته شده است. خلاصه در چهرهٔ دوستم آثار راحتی هویدا شد و درحالیکه آه میکشید، گفت:
«در همین حد اطلاعات برای امروز کافی است.»
و بعد از اتاق خارج شد! او در طول ترم تمام دروس را به همین نحو گذراند؛ درصورتیکه این دروس هیچ نشانهای بر نبوغ اضافی یا پنهانی یک فرد نیست. بعد از فارغالتحصیلی خبردار شدیم که همین دوستم به فرانسه رفته تا بخت خود را در آنجا نیز بیازماید. شش ماه بعد با او ملاقاتی داشتم و بهطور غیرمنتظرهای به من خبر داد که مدرک دکترای خود را در پزشکی گرفته و الان هم نایبرئیس بیمارستان بزرگی در «لیون» است.
با خودم گفتم این همان نیروی اسرارآمیز قوم عرب است که وقتی خارج از کشور کار میکنند، شکوفا میشود. درست است که بهسادگی نمیتوان باور کرد کسی در فرانسه ششماهه دکترا بگیرد، اما برای کسی که از نیروهای اسرارآمیز اعراب مطلع باشد، باورش سخت نیست.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه