کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته
معرفی کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته
کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته (نقد و بررسی) نوشتهٔ حمید الیاسی است و روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته
بیش از نیمقرن است که «مارکسیسم» جهان را به دو قطب عقیدتی متعارض تقسیم کرده و بر سرنوشت بسیاری از ملل تأثیری ژرف برجا نهاده است. متأسفانه در کشورهای توسعهنیافته که عمدتاً امکان طرح و بیان عقاید و نظرات متنوع و برخورد علمی با آنها موجود نیست، آنچه «مارکسیسم» نامیده میشود از شکل یک مقولهٔ مشخص اقتصادی ـ سیاسی خارج شده و به تدریج صورت یک «طریقت» به خود گرفته است. نتیجتاً در مباحث و بررسیها، بنابر گرایش عقیدتی افراد، مارکس یا قدیسی نمایانده شده که در تمام زمینهها، از تاریخ و اقتصاد گرفته تا روانشناسی و هنر دارای راهبردهای بیچونوچرا و «مطلقا» صحیح است یا بهعکس، ابلیسی مادیگرا نشان داده شده که جز تخریب تمدن و اخلاق بشر هدفی نداشته است. به همین دلیل، در حالی که کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی ظاهراً در شرف ورود به مرحلهای هستند که جدال بر سر اصول مارکسیسم دیگر چندان ضروری جلوه نمیکند، در میان کشورهای توسعهنیافته، مارکسیسم هنوز «همچون شبحی در گشتوگذار است.»
آنچه که معمولا منظور نمیشود، این نکته است که نظریهٔ مارکس مانند هر نظریهٔ اجتماعی ـ اقتصادی دیگری با تواناییها و محدودیتهای کاملا قابل سنجش مواجه است و شناخت مارکسیسم جز از راه مقایسه با دیگر انواعِ نظریهها و نقد و بررسی آن میسر نمیشود.
کتاب «مارکسیسم، امپریالیسم و ملل توسعهنیافته» را میتوان بحثی ازایندست تلقی کرد.
نویسندهٔ ایرانی کتاب کوشیده است تا انگارهٔ نظری مارکس را از مبانی اولیهٔ آن پی بگیرد و نحوهٔ تکمیل این نظریه را با بررسی جزئیات ارزیابی کند. بدیهی است با تنوع نوشتههای مارکسیستی ـ و نه لزوماً خود مارکس ـ انتخاب مبدأیی برای شروع بحث دشوار جلوه میکند. اما با این استدلال که «مارکسیسم» مبتنی بر چارچوب فلسفی «دیالکتیک ماتریالیستی» است، شاید گزینش نظریهٔ اقتصادی مارکس به عنوان هستهٔ اصلی این کتاب موجه باشد. از سوی دیگر کارهای تحقیقی و تألیفی پژوهندگان ایرانی در این زمینه بسیار اندک است و ابراز نظرهای مخالف مارکسیسم از حد نفی انگارههای «ماتریالیستی»، «مارکسیسم و کمونیسم» فراتر نمیرود. به همین دلیل شهامت نویسنده در پانهادن «به ورطهٔ مسائل اقتصادی و بحث و بررسی در چنین گسترهای قابل تحسین است.
علاوه بر این، چون کتاب حاضر یک اثر تألیفی ایرانی است، نویسنده بهناگزیر از دیدگاهی به مشاهده و طرح مباحث مختلف پرداخته است که برای خوانندهٔ ایرانی ملموستر و «طرحشدنی» تر است.
خواندن کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران فلسفه، اقتصاد، علومسیاسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مارکسیسم و امپریالیسم و ملل توسعه نیافته
«گفتیم که هنگام سخنگفتن از مارکس، معمولا جنبههای مختلف آثار و فعالیتهای وی درهم میآمیزند. مارکس نه فقط صاحب نظریهٔ اقتصادی خاصی است بلکه این نظریه را از یک نظریهٔ خاص فلسفی استخراج کرده و نتایج آن را مجدداً در جهت تأیید همان دیدگاه به کار میگیرد. در همانحال، وی «فعال» ی سیاسی است که از کار نظری خود، برای توجیه گرایشهای عملی خویش استفاده میکند. از اینجهت وی، مثلا، با کسانی چون مالتوس و ریکاردو تفاوت دارد، کسانی که زندگی و فعالیت خویش را مجزا از دیدگاههای نظری خویش اداره میکردند و از این جهت به تصور ما از عالمی تحصلگرا شباهت بیشتری داشتند. پس بیسبب نیست که پیروان امروزی مارکس معمولا تمایز بین آنچه که پایگاه اجتماعی فرد مینامد و گرایشهای نظری را ساختهوپرداختهٔ مکاتب «بورژوایی» قلمداد میکنند. بههرحال، بررسی مارکس از یکسو با منطق انتقادی، از سوی دیگر با اعتقادات فلسفی و نیز روش فعالیت سیاسی ارتباط مییابد.
با اینهمه وجه مشترک تمام فعالیتهای علمی و عملی مارکس را میتوان در تبعیت از آنچه که «دیالکتیک تاریخی» و «دیالکتیک مادی» نامیده میشود، جستوجو کرد. بنابراین لازم است بدواً با مفهوم دیالکتیک و شیوهٔ پژوهش دیالکتیکی آشنا شویم، سپس کاربرد آن را خصوصاً در نظریهپردازی اقتصادی بازگو کنیم هرچند معنی دقیقتر این مفاهیم در پایان بحث روشنتر خواهد شد.
تا آنجا که میتوان یقیناً اظهارنظر کرد، روش دیالکتیکی بدانگونه که امروزه از این اصطلاح فهمیده میشود، نخستین بار توسط هگل ابداع و تکمیل شد. شاید مهمترین وجه تمایز فلسفهٔ هگل، مشخصهای که تصور میکنم در میان فلاسفهٔ متقدم تنها در «منطق» ارسطو بروز کرده بود، برداشتن مرزهای سنتی بین منطق و فلسفه بوده است. در مورد ارسطو، از آنجا که منطق وی برای قرنها تنها منطقِ مورد استفاده بود، اینکه این دستگاه فیالواقع به عنوان یک دستگاه فلسفی تدوین شده است، چندان جلب توجه نمیکند. اما دستگاه فلسفی هگل شخصاً حاوی ابزار نگرش منطقی خاصی نه تنها نسبت به موضوع مورد بحث وی بلکه بالقوه نسبت به هر موضوع دیگری است. هگل به عنوان یک فیلسوف ایدهآلیست در صدد بود تا واقعیت محسوسات را به گونهای مستدل نفی کند. میدانیم که فلسفه بهطور سنتی به عنوان پژوهش و تفکری در باب وجود مورد توجه قرار میگرفت، طرز تلقی خاصی که باز هم به نظر من چندان مفید نبوده است.»
حجم
۱۷۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه
حجم
۱۷۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۰۱ صفحه