کتاب ایاز مْرد و تو را ندید
معرفی کتاب ایاز مْرد و تو را ندید
«ایاز مْرد و تو را ندید» مجموعه شش داستان کوتاه آزاده مهدی ابراهیمپور( -۱۳۵۹) نویسنده معاصر است.
در بخشی از داستان «ایاز مرد و تو را ندید» از این کتاب میخوانیم:
من با همین صدا بزرگ شدهام. هر دفعه با شنیدن اشعارش، خودم را بزرگتر از گذشته احساس کردهام. پدر چیزی از اشعار عمو سر در نمیآورد؛ او کارگر ساده و بازخرید ‘شرکت حولهبافی برقلامع تبریز’ بود. ولی من میفهمیدم. هرچه بزرگتر میشدم، بیشتر میفهمیدم. گوش دادن با پدر بود و فهمیدن با من. کارها را تقسیم کرده بودیم، تفاهمی دو جانبه و کاملاً ناخواسته. بزرگتر میشدم؛ اشعار عمو کلمه میشدند و کلمهها میرفتند توی مغزم و مفاهیمی انتزاعی شکل میدادند. بچگیها اعتراض برایم جویدن ناخن بود و مبارزه کشیدن بافهی موی نگین. هرچه بزرگتر شدم، فهمیدم که عمو مانند آهنربا است، قطب منفی و مثبت دارد و خیلیها وقتی اسمش را میشنوند و نسبتش را با من میفهمند، میرمند و خیلیها نزدیکتر میآیند و حال و احوالی از من میپرسند تا بهانهای باشد برای اینکه خبری از عمو بشنوند تا در جایی مناسب و محفلی خصوصی، به نقل از برادرزادهاش، بادی به غبغب بیاندازند و دیگران را ملتفت کنند که بهراحتی میتوانند از کانالی که دارند با عمو رابطه برقرار کنند و نظر او را دربارهی جنبش دانشجویی، تحولات آذربایجان و بحث زبان ترکی، وضعیت وخیم زندانیان سیاسی و خیلی چیزهای دیگر جویا شوند؛ اما عمو فقط شعر میگوید، فقط شعر و نه چیز دیگر. و این میشود که تأویلها و تفسیرهایشان را از اشعارش شروع میکنند و پاسخ سؤالاتشان را میان بندبند اشعارش میجویند و مییابند. فقط من میدانم و پدر، که عمو چیزی بیشتر از این شعرها است. شاید برای مردمی که با او همخون نیستند، عمو همین شعرها باشد ولی برای ما او خود بزرگی است، بزرگییی که تا به حال هیچکداممان تجربه نکردهایم.
حجم
۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه