کتاب یک زندگی آرام
معرفی کتاب یک زندگی آرام
کتاب یک زندگی آرام نوشتهٔ کنزابورو اوئه و ترجمهٔ رکسانا شیرزادی است. انتشارات رادمهر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک مجموعه داستان کوتاه از نویسندهای ژاپنی است.
درباره کتاب یک زندگی آرام
بهگفتهٔ مترجم، کتاب یک زندگی آرام که ۶ داستان کوتاه را در بر گرفته است، فراداستانی است که واقعیت و داستان و فلسفه و شعر و موسیقی و نقاشی و هنر را بهراحتی در هم آمیخته و نشان میدهد این اثر مبتکرانه، جسورانه و بدیع و گسترده است. بهگفتهٔ رکسانا شیرزادی، نبوغ کنزابورو اوئه در این است که از یک اتفاق سادهٔ روزمره میتواند داستانی زیبا خلق کند. با خواندن هر داستان از اوست که علاقهٔ خواننده به کتاب، فرهنگ و تمدن ژاپن بیشتر میشود؛ به علاوه طبق تمام داستانهای این نویسنده، در این کتاب نیز به تاریکیها و سایههای جامعهٔ ژاپن اشارههای زیادی میشود که در ذهن خواننده که شاید نوع دیگری به مدرنیتهٔ ژاپنی مینگرد، جای حیرت و تعجب باشد.
این کتاب مثل یک فرهنگ اطلاعات عمومی کوچک عمل کرده است. در این داستان مواردی از فیلم سینمایی «استاکر» (Stalker) اثر «آندری تارکوفسکی»، رمانهای «میشائل انده»، «ویلیام بلیک»، «لویی فردیناند سلین» و بسیاری از نویسندگان شهیر و آثار خود کنزوبورو اوئه روایت شده است. این کتاب با داستانهای کوتاهش، ترکیب عجیبی است از واقعیت، خیال و خاطرهنویسی. راویْ دختر جوان ۲۰سالهای است که پدرش یک رماننویس مشهور و محبوب و برادر بزرگش دچار آسیب ذهنی است، اما موهبتی خدادادی دارد؛ استعدادی متعالی برای آهنگسازی. زندگی مادر خانواده وقف مراقبت از فرزندانش است. دختر راوی و برادر کوچکترش، خود را بیرون از دایرهٔ این خانوادهٔ عجیبوغریب میبینند؛ تا اینکه پدر دعوتنامهای از طرف یک دانشگاه آمریکایی دریافت میکند و استاد مدعو همان دانشگاه میشود. مادر هم بهاجبار همراه او به ینگهٔ دنیا میرود. حالا دختر جوان خود را میان روابط خانوادگی و سرپرست آن میبیند و ماجراهایی را تجربه میکند.
روایت داستان اول به موضوع کودکآزاری میپردازد. این داستان با عنوان «یک زندگی آرام»، اقتباسی از کتاب «موشها و آدمها» به قلم «جان اشتاینبک» است. باتوجهبه اینکه رمان «مرگ در آب» اثر اوئه، در شمار فهرست نامزدان جایزهٔ بینالمللی بوکر سال ۲۰۱۶ است، آثار این برندهٔ جایزهٔ نوبل دوباره موردتوجه جهانی قرار گرفت.
خواندن کتاب یک زندگی آرام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ژاپن و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره کنزابورو اوئه
کنزابورو اوئه، نویسندهٔ معاصر ژاپنی و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۴ است. اوئه یکی از اصیلترین و مهمترین نویسندگان دوران معاصر است. او در شمار نسل جدید داستاننویسان ژاپن است که هم شاهد فروپاشی امپراتوری بزرگ ژاپن بودهاند و هم فروپاشی نمادهای یک قوم و ملت؛ به همین خاطر نوشتههای او اغلب تلخ است. نابهسامانی همنسلهای او بهخوبی در نوشتههایش به چشم میخورد؛ نسلی که به هیچچیز اعتماد و یقین ندارد و با جهان مدرن بیگانه است و خود را جداافتاده و مطرود میبیند. او را یکی از پویاترین و انقلابیترین نویسندگان پس از جنگ جهانی دوم ژاپن میدانند و اولین نویسندهٔ مدرن ادبیات ژاپن. کنزابورو اوئه سبکهای نگارشی مختلفی را تجربه کرده است، اما در هیچ اثری مثل «یک زندگی آرام» نبوغ اوئه مشهود نیست؛ کتابی ترجمهٔ رکسانا شیرزادی.
بخشی از کتاب یک زندگی آرام
«من فیلم استاکر تارکوفسکی را دیدهام، برادر کوچکم او چان از پخش تلویزیونی آخر شب، آن را برای من ضبط کرده بود. ایور هم برای سرگرمی، آن را تا آخر با من تماشا کرد زیرا موسیقی فیلم برایش جالب بود. هر چند گوش من به شنیدن چنین موسیقیهایی عادت نداشت و برای منتم موسیقی هندی داشت. آخرهای فیلم صحنهای وجود دارد که در آن یک کودک ساحره با استفاده از قدرت چشمانش سه لیوان در اندازههای مختلف را حرکت میدهد. صدای غرش قطاری را هم میشنوید و اثرات لرزش آن را میبینید. صفحه هنوز صورت کودک را نشان میداد، ایور که طبق معمول روی فرش، زیر پای من دراز کشیده بود، بدنش را بالا آورد و آهی کشید: «هووووو!» در نیمی از صحنه سگی دیده میشد که از این قدرت هولانگیز چشمان دخترک ترسیده بود، فعلاً بگذارید اینطور بنامیمش، شاید از آنجایی که ایور از سگها خیلی بدش میآید، به نالهٔ او واکنش نشان داد. بلافاصله پس از این صحنه، قصیدهٔ شادی از سمفونی نهم بتهوون طنینانداز میشود، ایور پشتش را صاف کرد و با جدیت و قدرت تمام به اجرای آن پرداخت.
فیلم قشنگ سه ساعت بود و خستهام کرد. پس شام سادهتری از آنچه در ذهنم بود، آماده کردم. غذایمان را زود تمام کردیم و من و او چان سر جایمان ماندیم و در مورد فیلم حرف زدیم. در اصل من نقش شنونده را در بحث داشتم. شب قبل علارغم اینکه داشت برای کنکور درس میخواند، چند باری تا پایان فیلم به طبقهٔ پایین سر زد تا مطمئن شود فیلم خوب ضبط میشود. هر بار که آمده بود بخشهایی از فیلم را هم دیده بود. برای آگهیهای بارزگانی کاری از دستش بر نمیآمد اما چون میدانست من از تفسیر فیلم خوشم نمیآید، تفسیر فیلم را_ که کلاً پنج دقیقه طول میکشید_ و توسط یکی از منتقدان پرانرژی و قدر سینما اجرا شده بود، پاک کرده بود. یک بار من عکس این منتقد را در یونیفورم افسران پلیس آمریکایی در یکی از مجلههای هفتگی دیده بودم. اما بدم نمیآمد حرفها و نظرات شخصی یکی دیگر را گوش کنم که در کل با فضای کلی فیلم استاکر ارتباط زیادی برقرار نکرده.»
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه