دانلود و خرید کتاب بیگانه آلبر کامو ترجمه جلال آل احمد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بیگانه

کتاب بیگانه

نویسنده:آلبر کامو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۷ رأیخواندن نظرات

برای دریافت این کتاب و خواندن و شنیدن هزاران کتاب دیگر، اپلیکیشن طاقچه را به صورت رایگان نصب کنید.

مشخصات کتاب

نوع

pdf

دسته‌بندی۲

رمان

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

معرفی کتاب بیگانه

کتاب بیگانه نوشتهٔ آلبر کامو و ترجمهٔ جلال آل احمد است و انتشارات همخونه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب بیگانه

قهرمان اصلی کتاب بیگانه مردی درونگراست به نام مورسو؛ یک فرانسوی-الجزایری که مقیم شمال آفریقاست. او به‌سختی توانسته است در فرهنگ سنتی مدیترانه‌ای زندگی کند. ابتدای کتاب با توصیف مرگ مادر و مراسم تشییع جنازهٔ مادر مورسو شروع می‌شود. چند روز بعد، او یک مرد را در الجزیره می‌کشد، کسی که در ستیز با دوستش دخیل بوده است. مورسو به اعدام محکوم می‌شود. کل داستان نیز به دو بخش تقیسم می‌شود: قبل و بعد قتل.

مورسو در مراسم تشییع مادرش هیچ احساسی از خود نشان نمی‌دهد. از نظر خود کامو: «در جامعهٔ ما هر مردی که در مراسم تشییع جنازهٔ مادرش گریه نکند، با خطر محکومیت به اعدام مواجه می‌شود.» او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمی‌کند و در بی‌تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی‌اش را سپری می‌کند. در قسمت دوم داستان مورسو برای اولین بار با تأثیری که بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی برخورد او بر دیگران می‌گذارد روبه‌رو می‌شود. این رمان آغازی است بر فلسفهٔ پوچ‌‌گرایانهٔ آلبر کامو.

آلبر کامو که همچون ژان پل سارتر در ردیف چند نویسنده تراز اول فرانسه نام برده می‌شود، یک داستان‌نویس عادی نیست که برای سرگرم کردن خوانندگان، طبق نسخهٔ معمول، مردی را به زنی دلبسته کند و بعد با ایجاد موانعی در راه وصال آن دو، به تعداد صفحات داستان خود بیفزاید. داستان‌های این مرد داستان‌هایی است فلسفی که نویسنده، درک دقیق خود را از زندگی و مرگ، از اجتماع و قیود و رسوم آن و هدف‌هایی که به‌خاطر آن ها می‌شود زنده بود، در ضمن آن‌ها بیان کرده است.

خواندن کتاب بیگانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دانلود رمان بیگانه را به دوستداران ادبیات پوچ‌گرایانه و آثار آلبر کامو پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بیگانه

امروز، مادرم مرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم. تلگرافی به این مضمون از نوانخانه دریافت داشته‌ام: مادر، در گذشت. تدفین فردا. تقدیم احترامات. از این تلگراف چیزی نفهمیدم. شاید این واقعه دیروز اتفاق افتاده است.

نوانخانه پیران در مارانگو، هشتاد کیلومتری الجزیره است. سر ساعت دو اتوبوس خواهم گرفت و بعد از ظهر خواهم رسید. بدین ترتیب، می‌توانم شب را بیدار بمانم و فردا عصر مراجعت کنم. از رئیسم دو روز مرخصی تقاضا کردم که به علت چنین پیش‌آمدی نتوانست آن را رد کند .با وجود این خشنود نبود. حتی به او گفتم: این امر تقصیر من نیست. جوابی نداد. آنگاه فکر کردم که نبایستی این جمله را گفته باشم. من نمی‌بایست معذرت می‌خواستم. وانگهی وظیفه او بود که به من تسلیت بگوید.

کاربر 7581661
۱۴۰۲/۱۰/۲۴

توصیه میکنم این کتاب حتما مطالعه کنید