کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها
معرفی کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها
کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها نوشتهٔ دانکن مک میلان و ترجمهٔ پگاه صمدزاده است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها
آدمها، مکانها، چیزها در میانهٔ اجرایی از چخوف آغاز میشود و با یک تست بازیگری پایان مییابد، ولی تئاتری دربارهٔ تئاتر نیست، تئاتری دربارهٔ اعتیاد است که دست بر قضا بازیگر نقش اول آن یک بازیگر تئاتر است. آنچه این نمایش را از بسیاری از نمایشنامههای دیگر با همین موضوع متمایز میکند دید انتقادی مکمیلان در قیاس با جامعه و کاویدن ژرف افرادی است که با این مسئله دستبهگریباناند. حضور اِما در کلینیک ترک اعتیاد کلِ مواجهه و فرآیند درمان را به پروژههای تئاتری شبیه میکند. حتی جلسات درمانی گروهی نیز شبیه به دورخوانیهای تئاتر میشوند. اِما در تقلای بیرحمانهای بوده تا در دنیایی به غایت نازیبا، بتواند دست خالی دوام بیاورد، اما نتوانسته و درحالیکه هم خودش ترسیده و هم دیگران را ترسانده به کلینیک پناه آورده است. اِما باید بپذیرد که مشکلی دارد، اما قلباً مشکل را نه در خودش که بیرون از خودش میبیند. او باید صادق باشد و حقیقت را بگوید در حالی که تردید دارد چیزی به نام حقیقت وجود داشته باشد. مکمیلان تلویحاً به جامعهای نقد دارد که اعتیاد، عکسالعملی به آشوب فراگیر آن است؛ جامعهای که همهچیز را از مذهب تا سیاست، به سبکِ بازار عرضه میکند. مکمیلان با این نمایش واقعیتهای تلخی را برای ما بازگو و در عین حال پرسشهای زیادی را برایمان مطرح میکند. آیا میتوان در دنیای مدرن دوام آورد؟ آیا خود این جامعه و اطرافیان افرادی که گرفتار چنین مشکلی هستند، این افراد را میپذیرند؟ چگونه؟ در نهایت تنها چیزی که اِما میخواهد دیدهشدن و نه حتا بخشیدهشدن است. آدم ها، مکان ها، چیزها نقدهای مثبت فراوانی دریافت کرده و در سال ۲۰۱۵ کاندیدای بهترین نمایش جایزهٔ لارنس اولیویه شده است. در همان سال دنیس گاف بازیگر نقش اِما، برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر زن لارنس اولیویه و حلقهٔ منتقدان تئاتر شد.
خواندن کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره دانکن مکمیلان
دانکن مکمیلان متولد ۱۹۸۰، نمایشنامهنویس و کارگردان بریتانیایی است. او از مدرسهٔ هِنری باکس فارغالتحصیل شده است. مکمیلان در زندگیاش نمایشهای کلاسیک بسیاری را دیده، ولی با دیدن نمایش خیلی دور از کاریل چرچیل به نوشتن نمایشنامه ترغیب میشود. او خود را متأثر از هنرمندان بسیاری از جمله: والاس شاون، رابرت هولمن، مارتین کریمپ، آرتور میلر، ساموئل بکت، برتولت برشت، آنتوان چخوف، ویلیام شکسپیر، کیتی میچل و پینا باوش میداند. اغلب نمایشنامههای مکمیلان دربارهٔ مسائل سیاسی، اجتماعی و روانشناسی هستند و بسیاری سبک او را طنز سیاه میدانند. او اقتباسهای خوبی انجام داده و از شهر شیشهایِ پل استر و ۱۹۸۴ جورج اورول نیز اقتباس کرده است که هر دو با استقبال مواجه شدهاند.
موفقیت و درخشش مکمیلان با مسابقهٔ نمایشنامهنویسی برانت وود در تئاتر اِکسچِنج رویالِ منچستر آغاز شد. او در این مسابقه دو جایزه برای نمایشنامهٔ هیولا دریافت کرد. باقی آثار مکمیلان از انگلیس و امریکا تا افریقای جنوبی و کرهٔ جنوبی اجرا شدهاند. او برای نمایش آدمها، مکانها، چیزها کاندید جایزهٔ لارنس اولیویه و برای اجرای نمایش ۱۹۸۴ کاندید بهترین کارگردانی تئاتر بریتانیا شده است. مکمیلان در کارهای بسیاری با کیتی میچل همکاری داشته است.
مکمیلان درحالیکه نمایشنامهنویس نسل خود شناخته میشود، میگوید، همیشه در حال کسب مهارت در ترکیب نمایشنامه است؛ اینکه لحظهٔ سینماتیک داستان را چگونه و کجا قرار دهد. هرچند همهٔ نمایشنامههای مکمیلان نقدهای مثبتی دریافت کردهاند و اجراهای موفقی داشتهاند، اما او هنوز مشغول آموختن و تجربه است تا بهتر و بهتر بنویسد. او قبل از نمایشنامهنویسی به موسیقی اشتغال داشته و هنوز هم موسیقی اولین عشق اوست و در صحبتی دربارهٔ عشق خود به موسیقی و نمایشنامهنویسی گفته: «چیزی را که بیشتر دوست دارید بهعنوان سرگرمی نگه دارید و عشق دومتان را بهعنوان شغلتان قرار دهید.»
مکمیلان درمورد نمایشنامههایش گفته است: «بیشتر چیزهایی که میخواهم بگویم مشخصاً منسجم نیستند. من بیشتر به دنبال راهی هستم برای بیان اضطرابی که دارم.» و در جای دیگری گفته است که «همهٔ نمایشنامههای من تناقضهایی دارند که خودم نتوانستم آنها را حل کنم.»
هیولا داستان نوجوان شانزدهسالهای است که در غیاب والدینش در حال فروپاشی است و معلمش سعی دارد او را نجات دهد. در این نمایشنامه امیدهایی که داریم و آسیبهایی که به خودمان میزنیم بهخوبی نشان داده میشوند و این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان هر معضلی را حل کرد؟ بهخصوص وقتی که پای موجود پیشبینیناپذیری مثل انسان در میان باشد. این نمایش به جز دو جایزه از مسابقهٔ برانت وود برای دو جایزهٔ دیگر از جمله تی اِم اِی نیز کاندید شده است.
شُشها نمایشی چالشبرانگیز با دو کاراکترِ بینام است که در یک بازهٔ زمانیِ یک ساله زندگی پرحادثهٔ یک زوج و بحثهای متعدد آنها را بهخصوص در مورد فرزندداشتن، نشان میدهد. این نمایشنامه مشخصاً دربارهٔ مقام و نقش والدین است. کیتی میچل نیز اجرایی از آن را کارگردانی کرده است. شُشها در سال ۲۰۱۳ جایزهٔ بهترین نمایش از جشنوارهٔ آف وِست اِند را دریافت کرده است.
هر چیز درخشان یک مونولوگ تعاملی دربارهٔ سلامت روان و خودکشی است؛ داستان نوجوانی تا بزرگسالیِ مردی که خودکشی مادرش او را افسرده کرده است. به جز نقش بازیگر مرد اصلی، نقش روانشناس مدرسه، پدر و همسر آیندهٔ او را تماشاگران بازی میکنند. این نمایش در سه جشنوارهٔ متوالی ادینبورو اجراهای موفقی داشته و پس از آن در سراسر دنیا اجرا شده است. انگیزهٔ مکمیلان برای نوشتن این نمایشنامه این بوده که به دیگران بگوید: «تو تنها نیستی، تو عجیب و غریب نیستی، تو از این مرحله رد میشوی، فقط باید ادامه بدهی. شاید گفتن این جملات خیلی کلیشهای و ازمدافتاده بهنظر برسد، اما منظور من دقیقاً همین جملات بوده است. من کسی را ندیدهام که در مورد افسردگیِ منجر به خودکشی به شیوهای صحیح، جالب یا بهدردبخور حرفی بزند.» در سال ۲۰۱۶ شبکهٔ خانگی اچ بی او بر اساس این نمایشنامه فیلمی ساخته است.
انسانیترین راه برای کشتن یک خرچنگ مونولوگی جذاب و تکاندهنده دربارهٔ کودکآزاری است. زنی در میانسالگی درست زمانی که با اضطراب و بیوقفه دربارهٔ دختر نوجوانش ابراز نگرانی میکند، به گذشتهاش پرتاب میشود؛ به سیوپنج سال قبل و ترومایی که در چهاردهسالگی به او وارد شده است. از دل سنتی اعترافگونه و به سیاق جلسات رواندرمانی، زن با ادبیاتی طبیعی و محاوره از تجربهٔ دردناکی میگوید که در طول آن سالها از هراسِ آن مضطرب و مشوش بوده است.
۱۹۸۴ اقتباسی از رمان جورج اورول با همکاری رابرت ایک در مقام نمایشنامهنویس و کارگردان است. گفته میشود که ایدهٔ اورول در سال ۱۹۴۹ برای همهٔ دورانها قابل تعمیم است و داستان اورول واقعیتِ زمانهٔ ماست. مکمیلان و ایک معتقدند دیدگاه پادآرمانشهری اورول از دنیایی تمامیتخواه و تحت نظارت، اکنون بیش از هر زمان دیگری مصداق دارد. این اقتباس، صحنههای خشونتآمیزی از شکنجه دارد که کودکان را از حضور در اجراهای آن بازداشته است. از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ این نمایش در کشورهای مختلف و با لحاظکردن مختصات سیاسی آنها اجرا شده است.۱۹۸۴ در سال ۲۰۱۳ برندهٔ بهترین کارگردانی تئاتر بریتانیا و در سال ۲۰۱۴ برندهٔ بهترین کارگردانی جایزهٔ هنرهای لیورپول و در سال ۲۰۱۴ کاندید بهترین نمایش برای جایزهٔ لارنس اولیویه نیز بوده است.
۲۰۷۱ پرفورمنس ـ لکچری است که با همکاری کریس رَپل۶ نوشته شده و بهصورت مونولوگ توسط رپلی اجرا شده است. او قسمتهایی از خاطرات شخصی و شغلیاش را به همراه حقایقی دربارهٔ تغییرات اقلیمی بیان میکند. افکتهای صوتی و بصری به تئاتریتربودن اجرا کمک کردهاند. عنوان نمایش از سالی گرفته شده که بزرگترین نوهٔ رپلی ۶۷ ساله میشود؛ همان سنی که در آن رپلی برای اولین بار این نمایش را اجرا کرد.
کیتی میچل بسیاری از نمایشنامههای مکمیلان را کارگردانی کرده است. از نمونههای موفق این اجراها، نمایش منطقهٔ ممنوعه بوده که به جشنوارهٔ آوینیون راه یافته و برندهٔ جایزهٔ اتریشی نَستروی شده است. آنها در فیلم نادیده نیز همکاری داشتهاند.
بخشی از کتاب آدم ها، مکان ها، چیزها
«کنستانتین: برای نود سال روی این زمین. جوانی من از من دزدیده شده. من تو رو نفرین کردهم نینا: عکسها و نامههای تو رو پاره کردهم، اما فایدهای نداشت. من صورتت رو همهجا میبینم. اسمت رو تکرار میکنم. زمینی که روش راه میری رو میبوسم. برای همیشه بهت گره خوردهم. و الان تو اینجایی.
نینا: داره در مورد چی حرف میزنه؟ چرا اینطوری حرف میزنه؟
کنستانتین: من ناراحتم. تنهام. کاملاً تنها و سرد، انگار که زیر زمین زندانی شدم. و هر چیزی که مینویسم خیلی ناراحتکننده است.
کنستانتین دست اِما را میگیرد.
کنستانتین: نینا، اینجا بمون. خواهش میکنم. اینجا بمون یا بذار من هم همرات بیام.
برای یک لحظه اِما به چشمهای کنستانتین و به دستهای در هم گرهخوردهشان نگاه میکند.
نینا؟
ناگهان اما میایستد و بهسرعت آمادهٔ رفتن میشود. کتش را برمیدارد و آن را میپوشد.
نینا، بهخاطر خدا، نینا!
اما: کالسکهم منتظرمه. با من بیرون نیا. میتونم یهکم آب بخورم؟
کنستانتین: کجا میری؟
کمی آب میریزد.
اما: ایرینا آرکادینا اینجاست؟
کنستانتین: بله. دایی مریض شد و ما به ایرینا / تلگراف زدیم.»
حجم
۱۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۱۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه