دانلود و خرید کتاب هوو ویلیام ترور ترجمه مرضیه خسروی

معرفی کتاب هوو

«هوو» دربردارنده ۳ داستان کوتاه از ویلیام ترور(-۱۹۲۸)، نویسنده ایرلندی برنده جایزه کاستا و ا.هنری است. ترور، در داستان‌های کوتاه‌اش بیش‌تر متاثر از چخوف است. او به شیوه‌یی استادانه تفاوت‌های جزیی و دقیق شخصیت‌هایی را که سرنوشت برای‌شان نوعی مصیبت رقم زده به تصویر می‌کشد. شخصیت‌های داستان‌های او اکثرا افراد به‌حاشیه‌رانده‌شده‌ی جامعه‌ هستند. کودکان، افراد مسن، مردان یا زنان میان‌سال تنها یا زوج‌هایی که زندگی ناموفقی را تجربه می‌کنند؛ کسانی که نمی‌توانند واقعیت‌های زندگی خود را قبول کنند و به همین دلیل به کنج عزلت پناه می‌برند. در داستان‌های ترور، فضای انگلیسی و ایرلندی به خوبی قابل مشاهده است. در داستانهای این کتاب، تنهایی انسان‌ها و ناتوانی آن‌ها در مواجهه با این تنهایی و درک علت آن به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است؛ درک تنهایی‌یی که غالبا برای دیگران سخت و یا غیرممکن است. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «آنا مکینتاش که به تنهایی در مهمانی لوهرها حضور دارد، به همسرش ادوارد می‌اندیشید و به همین دلیل او را به وضوح در ذهن خود مجسم کرد. همسرش مردی چهل‌و‌یک‌ساله بود. لاغراندام با موهایی بور که اغلب پریشان بود. در طی هفده‌سالی که باهم ازدواج کرده بودند خیلی کم تغییر کرده بود. هنوز هم هنگام مواجهه با مردم عصبی و هنگام لبخندزدن دست‌پاچه می‌شد و هنوز حالت چهره‌اش پسرانه بود. آنا هنوز هم اعتقاد داشت که نباید در کنار هم بمانند؛ چرا که ادوارد بچه می‌خواست و او نمی‌توانست بچه‌دار شود. این زن در تمام این سال‌ها به‌خاطر این واقعیت، شرایط عصبی سختی را سپری کرده بود و در همین اواخر به درخواست ادوارد پیشِ روان‌پزشکی به نام دکتر ابات می‌رفت. در سالن پذیرایی لوهرها که سقف و دیوارهایش از رنگ طلایی می‌درخشید، آنا به موسیقی شادی که از ضبط صوت برمی‌خواست گوش می‌داد و هم‌چنان به همسرش می‌اندیشید.»
نازبانو
۱۳۹۷/۰۱/۱۹

فقط داستان هوو خوب بود ، ترجمه عاااااالیییی

afshar
۱۳۹۵/۰۸/۱۰

خیلی خوبه

ra
۱۳۹۵/۰۷/۲۹

کلمه عبور طاقچه رو از کجا پیدا کنیم؟؟

کاوه
۱۳۹۵/۰۷/۲۸

داستانهایی بسیار زیبا درباره دنیای زنانه.در داستان اول زنی در یک مهمانی شلوغ به انتظار شوهرش مانده است،آمدنی که عادی نیست....

afshar
۱۳۹۵/۰۷/۲۸

این کتاب بسیار زیبا و خواندنیست.

«مثه یه ابزار تو یه مغازه می‌مونه. شما یه ابزاری می‌خرین و به اون علاقه‌مند می‌شین چون فکر می‌کنین چیز مفید و جذابی‌یه، اما ناگهان ابزارهای جدیدتر و بهتری تو مغازه‌ها می‌بینین. مدل‌های جدیدتر.»
zahra
«اگه ادوارد مرده بود، مراسم تشییعی انجام می‌شد و اون‌موقع هیچ‌وقت خوبی‌هاش رو فراموش نمی‌کردم. اما اگه همسر دیگه‌یی داشته باشه، نمی‌تونم این کار رو بکنم.»
zahra
این واقعیتی است که با آن زندگی می‌کنی، نیمی از وجودت می‌خواهد که آن را فراموش کند و نیمِ دیگر احساس می‌کند که نمی‌تواند.
zahra
ازدواج یک ریسک حساب‌نشده است.
zahra
«ترس بدتر از واقعیته خانم ریتچی. من بیشتر از این نمی‌تونم با این ترس زندگی کنم.»
کاربر ۲۴۵۳۸۲۸

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان