دانلود و خرید کتاب صدایی از خاکستر عبدالقادر مرادی
تصویر جلد کتاب صدایی از خاکستر

کتاب صدایی از خاکستر

معرفی کتاب صدایی از خاکستر

کتاب صدایی از خاکستر نوشته عبدالقادر مرادی است. این کتاب را انتشارات آمو منتشر کرده است. کتاب صدایی از خاکستر بخشی از ادبیات داستانی معاصر افغانستان است. 

درباره کتاب صدایی از خاکستر

این کتاب مجموعه داستان‌های ما و چو کی‌های مکتب، هنگامی که مهمانان می‌رفتند، و آفتاب دیده نمی‌شد، قبرستان و پینه‌دوز، شمع‌ها تا آخر می‌سوزند، زنجیرها و چَنگک‌ها، گل‌های سُندی خامَک‌دوزی، تلخاب، مردی که خودش را کشته بود، پیرمرد و زن همسایه، سر بریده، مردی با چهرهٔ وحشتناک، کَنَری و صاحبش، عید و نسترن‌ها، اژدهایی در آینه، آن‌سوی سال‌ها، پیرمرد تکمه‌فروش، صدایی ازخاکستر، آخرین خواب، مدیر اخبار، موم و آفتاب، نان و تفنگ، و هیچ‌کس نفهمید، چشمهای کیمیا و عزیزم، خداحافظ! است. 

این کتاب‌ مجموعه‌ای از داستان‌های جذاب است که هرکدام شما را با خود همراه می‌کند و تجربه‌های تازه‌ای برایتان می‌سازد.  

خواندن کتاب صدایی از خاکستر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی افغانستان پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب صدایی از خاکستر

آن روز سرور که چند تا از چوکی‌های صنف پنجم الف را ربوده بود، با خوشحالی به بچه‌ها گفت: «هر کس نامش را روی چوکیش نوشته کند.»

و بعد چوکی خودش را به بچه‌ها نشان داد: «ببینید، این‌طور.»

روی چوکی را رنگ سیاه زده بود و این خط‌ها را با چاقو کندن‌کاری کرده نوشته بود: این چوکی از سرور جگرخون است. هرکس دعوا کند، دعوایش باطل است.

آن روز بسیار خوشحال بود. به بچه‌ها می‌دید. به چوکی‌ها می‌دید. به نظر می‌رسید که او تنها به خاطر چنین لحظه‌ها زنده‌گی را دوست دارد. به نظر می‌رسید که او در چنین لحظه‌ها از زنده‌گی راضی است. ما هم در چنین لحظه‌ها مثل او احساس شادی می‌کردیم. ما هم خوش می‌بودیم و خود را خوشحال و راضی می‌یافتیم. سرور خوش داشت هر روز ماجرایی خلق کند و زیر لت‌وکوب همین‌که قرار گیرد. گاهی به خاطر این‌که خشم و نفرت سرمعلم مکتب مارا برانگیزد، به کار خلافی دست می‌زد و یا کسی را لت می‌کرد. از این کارهایش خوش ما هم می‌آمد. سرمعلم و همین‌که سرور را چوب‌کاری می‌کردند. دل‌مان پرغصه می‌شد. اما خوش داشتیم که سرور به همین‌گونه کارهایش ادامه دهد.

آن روز همین‌که زنگ آغاز درس نواخته شد، خبر شدیم که در ادارهٔ مکتب ما مجلس است. بچه‌ها همه خوش شدند که یکی، دو ساعت همین‌که به صنف‌ها نمی‌آیند. خبر شدیم که مجلس به خاطر مظاهره‌چیان است. در میان صنوف بالاتر از ما کسانی پیدا شده بودند که دیگران را به مظاهره دعوت می‌کردند. آن‌ها گروه گروه بودند و هر کس می‌کوشید کسی را به گروه خودش شامل سازد. چند هفته پیش از آن روز شاگردهای لیسهٔ شهر ما به خاطر این‌که مدیر مکتب‌شان خیانتکار است، مظاهره کرده بودند.

سرور آدم عجیبی بود. از دو چیز بدش می‌آمد و نسبت به آن‌ها بسیار نفرت داشت. از سرمعلم مکتب و از مظاهره‌چیان. وقتی نام مظاهره‌چیان را می‌شنید، رنگش سرخ می‌شد و خشمناک به بچه‌ها می‌گفت: «گپ‌های آن‌ها را قبول نکنید، آن‌ها ما را فریب می‌دهند. هر وقت که شد خود ما و شما مظاهره می‌کنیم.»

آن روز همهٔ ما مصروف نوشتن نام‌های ما شدیم. مانند سرور روی چوکی‌ها نام‌های خود را می‌نوشتیم و اضافه می‌کردیم: «هر کس دعوا کند، دعوایش باطل گردد.»

ناگهان سر و صدایی برخاست. بچه‌های صنف پنجم الف به خاطر گرفتن چوکی‌ها به صنف ما حمله کرده بودند. در لحظهٔ کوتاهی همه‌چیز دگر گون شد. سرور در حالی‌که به لت‌وکوب پرداخته بود، هر لحظه فریاد می‌کشید: «نگذارید، نگذارید که چوکی‌ها را ببرند!»‌

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان