کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند
معرفی کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند
کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند نوشتهٔ موسی شریفی (توفیق) است و نشر بید آن را منتشر کرده است. این کتاب نامههایی به معشوق است.
درباره کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند
کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند در سبکی ادبی و زمینهای عاشقانه مجموعهای از ۷۰ نامهٔ کوتاه و بلند با زبانی ساده و بدون تکلف است.
ممکن است افراد زیادی باشند که عاشقانه مینویسند اما اظهار نمیکنند؛ چراکه این کار را در دنیای تکنولوژیزدۀ امروز، عجیبوغریب و قدیمی میدانند و با خود میپندارند که احساسات قلبی را به رشتۀ کلمات در آوردن، چه اهمیتی دارد؟ اما هنوز هم نوشتن نامههای عاشقانه برای کسانی که به آنها عشق می ورزیم مرسوم است. قطعاً ارتباط عاطفی از طریق نامه مناسبتر از مکالمات تلفنی گذراست. نوشتهها معمولاً عمیقتر و صادقانهتر هستند و بیشتر به جان مینشینند.
خواندن کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران خواندن نامههای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ابرها هم پس از مدتی از گریستن باز می ایستند
«معشوق اینجور که نمیشود
مگر از داستان خبر نداری؟
باید همیشه عاشقی در کار باشد که فیلم نامهای واقعی عاشقان حقیقی را بر روی صحنهای دنیا به تصویر بکشد
باید در جایی از کار عاشقان طعم خیس شدن زیر باران باشد
باید انتظار، قسمتی از برنامهای نگرانی یک زن برای دیر رسیدن عاشقش باشد
باید درد باشد معشوق و همینطور انتظار،
آخر عاشق و معشوق که به کم کسی دست پیدا نمیکنند!
باید دلتنگی باشد
راستی معشوق کمی گریههای شبانه را هم اضافه کن
اصلا مگر آدمی برای هر کسی صورتش خیس میشود؟
و یا دلش تنگ؟
***
معشوق چیزهایی هست که وقتی از دستشان دادیم تازه میفهمیم شان.
برای همین آنهایی که عمیقتر از من تو به زندگی نگریستن
میگویند انسان قبل از آنکه داشته هایش را از دست داده باشد باید گاها سناریوی از دست دادنش را در ذهنش داشته باشد.
تا زمانی که این واقعیت ناگزیر رخ داد. خیال نکند که از بدشانسان و محتومان عالم است و فقط مرگ با او سر لج دارد!
بلکه حس کند مرگ خیلی قبلتر از او خیلیها را عزادار کرده،
و او را آگاهتر ساخته برای داشتههای بی ادعای در کنارش،
معشوق یعنی من باید به نبودنت فکر کنم؟
معشوق آنوقت آیا میشود دیگر لباسهای چارخانهای رنگی پوشید؟
آیا دیگر دستم به قلم برای نوشتن میرود؟
آیا دیگر ادعای این را میتوانم داشته باشم
که زندگی خوب است؟
معشوق واقعا آیا زمانی میرسد که تو نخواهی بود؟
راست است خداوکیلی؟
نه نه نه...
باید چارهای باشد!»
حجم
۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه
حجم
۴۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه