کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل!
معرفی کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل!
کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل! نوشتهٔ دن گاتمن و ترجمهٔ محبوبه نجف خانی در نشر افق آن را منتشر شده است. این کتاب از مجموعهٔ مدرسه عجیب و غریب است.
درباره کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل!
در مدرسه عجیب و غریب برخلاف بیشتر مدرسهها همهٔ اتفاقات حول محور بچههای مدرسه نیست. گاهی مدیر با حال مدرسه، آقای ناوال، گاهی مستخدم و گاهی هم معلم هنر، خانم فالکن دست به کارهایی میزنند که حتی به فکر بچهها هم نمیرسد. نویسنده در هر قسمت از این مجموعه یکی از اتفاقات مدرسه را روایت میکند.
در مدرسهٔ عجیب و غریب همه چیز درهم و برهم است. در این مدرسه، از یک طرف مدیر، معلمها، خانم کتابدار و راننده اتوبوس مدرسه با آنهایی که میشناسیم فرق دارند و از طرف دیگر دانشآموزان.
ای. جی وروجک داستانها را تعریف میکند. او هم از مدرسه بدش میآید و هم از دختر درسخوان و لوسی به اسم آندریا یانگ که همیشه خودش را برای معلمها شیرین میکند.
کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل! یکی از کتابهای جذاب مجموعهٔ مدرسه عجیب و غریب است و ای. جی داستان تازهای دارد.
خواندن کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان علاقهمند به داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره دن گاتمن
دن گاتمن نویسندهٔ امریکایی در مجموعه کتابهای مدرسه پرماجرا به زبانی ساده و طنزآمیز، ماجراهایی که در مدرسه برای ای جی اتفاق افتاده را بیان میکند. این مجموعه به زبانی ساده و شیرین نوشته شده و منتخب شورای کتاب کودک با رتبه چهار ستاره شده است.
دن گاتمن نویسنده امریکایی متولد ۱۹۵۵ با نام کامل Daniel Edward Gutman سابقه نوشتن برای نشریات کودکان و حتی آموزش در دبستانها را نیز دارد.
زبان داستانهای گاتمن شادیآفرین و طنز است و با شوخیهای کلامی بسیاری همراه است. به دلیل بیان شیوههای تدریس خلاق، خواندن آن برای آموزگاران بسیار جذاب و مفید است.
بخشی از کتاب آقای میچل، دانشمند خل و چل!
«صبر کن ببینم! یک ده سنتی! که به آن "دایم" میگوییم و با حرف "د" شروع میشود.
به خانم بریج گفتم: «من یک دایم آوردهام.»
خانم معلم گفت: «خوب است. دربارهاش چه اطلاعاتی میتوانی به ما بدهی، ای.جی؟»
گفتم: «هر دایم ده سنت است.» همهٔ بچهها زدند زیر خنده، با اینکه چیزی خندهداری نگفته بودم.
آندریا دستش را بالا برد و تکان داد و البته خانم بریج اسمش را صدا زد.
آندریا گفت: «کلمه "دایم" از کلمهٔ لاتین دِسیموس میآید.»
ازش خیلی بدم میآید.
خانم بریج گفت: «آفرین، آندریا! از کجا این را میدانی؟»
آندریا گفت: «توی چیزی که با حرف "د" شروع میشود، نگاه کردم. من با خودم "دیکشنری" یا "فرهنگ لغت" آوردم. من همیشه توی خانه برای پیدا کردن معنی کلمهها سراغ فرهنگ لغت میروم.»
آندریا از آن لبخندهای "من خیلی باهوشم" تحویل خانم معلم داد.
رایان که کنار من مینشیند، یواش درِ گوشم گفت: «اگر راستیراستی باهوش است، نباید سراغ فرهنگ لغت برود.»
خانم بریج گفت: «آندریا، لطفاً میشود توی فرهنگ لغت کلمهٔ علم را پیدا کنی؟»
این کلمهٔ "علم" هم از آن کلمههایی است که دیکتهاش آدم را گیر میاندازد. چرا ننویسیم "اِلم."
آندریا فرهنگ لغت را ورق زد و گفت: «پیدایش کردم، ع...ل...م...، علم، دانشی است که فرد با مطالعه، مشاهده و تحقیق در مورد محیط و پیرامون خود بهدست میآورد.»
ــ آفرین!
آندریا یکی از آن لبخندهای "من همهچیز را میدانم" تحویل معلم داد و گفت که خیال دارد بگذارد فرهنگ لغت روی میز بماند، چون شاید لازم باشد لغتهای دیگر را از تویش پیدا کند.
چرا یک جعبه پر از فرهنگ لغت نمیافتد روی کلهاش؟»
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه