کتاب راز لوسی
معرفی کتاب راز لوسی
کتاب راز لوسی نوشتهٔ آن ام. مارتین و ترجمهٔ سعیده بوغیری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دومین جلد از مجموعهٔ «باشگاه پرستاران بچه» است.
درباره کتاب راز لوسی
کتاب راز لوسی در ۱۵ بخش نوشته شده است. این کتاب ۵ شخصیت اصلی دارد به نامهای «کریستی پارکر» (رئیس باشگاه)، «ماریآن کوک» (منشی باشگاه)، «لوسی مکداگلاس» (صندوقدار باشگاه)، «کارلا شفر» (عضو علیالبدل باشگاه) و «کلودیا کوشی» نایبرئیس باشگاه. در ابتدای کتاب اطلاعاتی درمورد این شخصیتها آمده تا مخاطب بیشتر با آنها آشنا شود. باید دید راز لوسی چیست و چرا دیگران از آن خبر ندارند.
مجموعهکتابهای «باشگاه پرستاران بچه»، در جهان، در چندین میلیون نسخه فروش رفته و به دهها زبان زندهٔ دنیا ترجمه و چاپ شده است.
خواندن کتاب راز لوسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
درباره آن ام. مارتین
آن متیوز مارتین ۱۲ اوت ۱۹۵۵ به دنیا آمد. او همراه پدر، مادر و خواهر کوچکترش در پرینستون ایالاتمتحده بزرگ شد. آن مارتین ابتدا معلم بود و پیش از آنکه تمام اوقات خود را به ادبیات اختصاص دهد، ویراستار کتاب کودک هم بود. او برای نوشتن از تجربههای شخصی و در کنار آن از شناخت خود از دنیای کودک و نوجوان بهره میگیرد. همهٔ شخصیتهای این نویسنده، حتی اعضای «باشگاه پرستاران بچه» خیالیاند (همینطور «شهر استونبروک»)، اما بسیاری از آنها شبیه کسانیاند که آن مارتین آنها را میشناسد. این نویسنده دوختن لباسهای بچگانه را هم بسیار دوست دارد.
بخشهایی از کتاب راز لوسی
«کریستی با صدای بلند گفت: «من به عنوان رئیس باشگاه پیشنهاد میکنم درباره وضعیتمون بعد از زایمان خانم نیوتن صحبت کنیم.»
پرسیدم: «منظورت چیه؟»
«ما چند ماهه که منتظر به دنیا اومدن این بچهایم و خونواده نیوتن هم یکی از بهترین مشتریهامونن. تا چند وقت دیگه، اونا به کسی برای نگهداری از سایمون نیاز پیدا میکنن. بنابراین ما باید آماده باشیم!»
ماریآن گفت: «من کاملا موافقم.»
ماریآن همیشه با کریستی موافق است. البته چندان تعجبی هم ندارد. چون کریستی دوست صمیمی اوست و نمیشود آنها را از هم جدا کرد!
به طرف کلودیا دوست صمیمی خودم و نایبرئیس باشگاه برگشتم. شانههایش را بالا انداخت. کریستی، کلودیا، ماریآن (منشی) و من (صندوقدار) چهار عضو باشگاه پرستاران بچهایم. این باشگاه را دو ماه پیش خودمان تأسیس کردیم. فکرش مال کریستی بود و اصلا برای همین او رئیسش است. ما سه بار در هفته از ساعت پنج تا شش ونیم در اتاق کلودیا (چون او خط تلفن جداگانه دارد) دور هم جمع میشویم. پدر و مادرها هم در صورت نیاز در همین ساعت با ما تماس میگیرند. اوضاع باشگاه خوب پیش میرود، چون با وجود چهار پرستار بچه مردم اطمینان دارند به هر حال یکی از آنها وقت آزاد دارد. این مزیت از نظر آنها ارزشمند است و بهعلاوه، آنها ما را دوست هم دارند. ما دخترهایی جدی هستیم و تلاش زیادی به خرج دادهایم تا اوضاع خوب پیش برود. بروشورهای تبلیغاتی در صندوقهای پستی انداختیم و به استونبروک نیوز، روزنامه محلیمان، هم آگهی دادیم.
من لوسی مکداگلاس هستم و در استونبروک، شهر خیلی کوچکی در اعماق کنِتیکت، در ایالات متحده زندگی میکنم... قبلا در نیویورک زندگی میکردم و خدا میداند که آمدن به اینجا چه شوکی به من وارد کرد! در این شهر فقط یک مدرسه راهنمایی هست که من و دوستانم به آنجا میرویم. ما کلاس پنجم هستیم. در نیویورک هزاران مدرسه راهنمایی هست. منظورم این است که آنجا از هر چیزی که دلتان بخواهد هزاران عدد هست. اما اینجا... نهچندان! من و پدر و مادرم در ماه اوت به این شهر اسبابکشی کردیم و آن اوایل، من حتی یک دوست هم نداشتم. تا اینکه ماه سپتامبر با کلودیا آشنا شدم. اینجا انگار همه از دوران مهدکودک یا آمادگی همدیگر را میشناسند، درست مثل کلودیا، کریستی و ماریآن.»
حجم
۱۴۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۱۴۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی است حتما بخونید عاشقش میشید من فیلمش رو اول دیدم بعد داستانش رو خوندم فصل 3 رو فیلم نگذاشته بودن من از فصل 3 این کتاب خیلیییییییییییییی خوشم اومد کتاب و فیلمش مهشره عاشقش میشی زود برو فیلمش رو
خیلی خیلی از این کناب خوشم امد