کتاب پدیده رزی
معرفی کتاب پدیده رزی
کتاب تولد پدیده رزی نوشتهٔ گرام سیمسیون و ترجمهٔ مهدی نسرین است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تولد پدیده رزی
گرام سیمسیون در سال ۲۰۱۳ رمان «پروژه رزی» را به عنوان اولین رمانش منتشر کرد که شهرتی جهانی برایش به ارمغان آورد. سیمسیون به دنبال موفقیت «پروژه رزی»، جلد دوم این مجموعه را یک سال بعد تحت عنوان «پدیده رزی» منتشر کرد.
قهرمان رمانهای «پروژه رزی» و «پدیده رزی» پروفسور دان تیلمن است که هرچند هوشی سرشار و ذهنی دقیق دارد در تعاملات اجتماعی ناتوان است. بعد از آنکه دان و رزی در پایان رمان «پروژه رزی» با هم ازدواج می کنند به نیویورک میآیند تا در دانشگاه کلمبیا مشغول کار و تحصیل شوند. منتها ناتوانی دان در تعاملات اجتماعی کار دستش میدهد و کارش را به پلیس و بازداشتگاه میاندازد. و از سوی دیگر وقایع پیشبینی نشده، رابطه نسبتاً آرام دان و رزی را به شدت متلاطم میکنند.
پروفسور تیلمن، قهرمان این کتاب، هم ذهنی کاملاً علمی دارد هم با کلمات بازی میکند. به همین دلیل عنوان کتاب The Rosie Effect است. پدیده رزی که هم یادآور پدیدههای فیزیکی است (مثل پدیده دوپلر) هم حروف مشترکی با کلمهٔ «پروژه» دارد که در عنوان قسمت اول این مجموعه به کار رفته است.
خواندن کتاب تولد پدیده رزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تولد پدیده رزی
«جمعهها برنامهٔ آب پرتقال نداشتیم. من و رزی برای اینکه تجربههایمان بوی تکرار نگیرد قید سیستم غذایی استاندارد را زده بودیم که به قیمت افزایش زمان خرید، طولانی شدن بررسی مواد غذایی و اسراف غذا تمام شده بود؛ هرچند قرار گذاشته بودیم سه روز در هفته الکل استعمال نکنیم. همانطور که برایم مسجل بود، در غیاب برنامهریزی مشخص، رسیدن به این هدف آنقدرها هم سهل نبود. نهایتاً رزی متوجه منطق راه حل من شد.
واضح بود که جمعهها و شنبهها نمیتوانستند روز عدم استعمال الکل باشند. هیچکداممان آخر هفته کلاس نداشتیم. میشد تا پاسی از شب بیدار بمانیم و اگر خدا خواست جفتگیری هم بکنیم.
هرچند به صراحت دربارهاش صحبت نکرده بودیم، برنامهریزی برای جفتگیری مطلقاً راه نداشت، گو اینکه من کمکم متوجه سیری از وقایع شده بودم که جفتگیری را تسریع میکرد: خرید کلوچهٔ تمشکی از شیرینیفروشی بلو اسکای، بالا انداختن سه شات اسپرسو در کافه اوتا، درآوردن پیراهنم و تقلید ادای گریگوری پِک در نقش آتیکوس فینچ در فیلم کشتن مرغ مقلد. به تجربه آموخته بودم که هر بار هر چهار کار را بهترتیب انجام ندهم، چرا که آنوقت دستم رو میشد. برای اینکه ماجرا پیشبینیناپذیر باشد سکهای را دو بار میانداختم و به تبع آن یکی از این چهار بخش را حذف میکردم.
یک بطر شراب پینوگری با مارکِ الککو گرفته بودم و در یخچال گذاشته بودم تا آن را به همراه صدف اسکالوپِ صید غواصان که صبح آن روز از بازارچهٔ چلسی خریده بودم بزنیم، اما همینکه رفتم رختهای تمیز را از رختشورخانهٔ زیرزمین بیاورم و برگشتم بالا، دیدم دوتا لیوان آبپرتقال روی میز جا خوش کردهاند. آب پرتقال و شراب با هم نمیسازند. اگر اول آب پرتقال بنوشیم، حساسیت غدد بزاقیمان در قبال تهمزهٔ شیرین پینوگری از دست میرود و در نتیجه طعم آن یکی به ترشی میزند. اینکه آب پرتقال را بگذاریم برای وقتی که شرابمان تمام شود هم راه ندارد. آب پرتقال زود فاسد میشود ــ همین است که اماکن تولید صبحانه ورد زبانشان است که آبپرتقالشان «تازه» است.
رزی در اتاق خواب بود و از اینرو نمیشد در دم به گفتمان نشست. در آپارتمان ما، نُه جایگشت ممکن در قبال موقعیت مکانی دو نفر وجود داشت، که ششتایش مستلزم آن بود که دو نفر در اتاق های جداگانه باشند. در آپارتمان آرمانی ما، که دوتایی مشخصاتش را پیش از سفر به نیویورک روشن کرده بودیم، سیوشش ترکیب ممکن وجود داشت که حاصل داشتن یک اتاق خواب، دو اتاق مطالعه، دو دستشویی و یک آشپزخانهٔ متصل به اتاق نشمین بود. این آپارتمان مرجع در منهتن واقع شده بود و چشمانداز آب داشت و بالکن یا پشتبامی برای منقل کباب؛ و در نزدیکی خط یک مترو یا قطارشهری A قرار داشت که باعث میشد دسترسی به دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه کلمبیا آسان باشد.
اما چون ما دخلمان متشکل است از یک حقوق دانشگاهی بهعلاوهٔ دو تا شغل پارهوقت کوکتلسازی که تازه شهریهٔ دانشگاه رزی هم از رویش برداشته میشود، لازم است خرجمان را آهسته کنیم و در نتیجه آپارتمان فعلیمان فاقد آن خصلتهای آرمانی است که پیشتر مشخص کرده بودیم. برایمان خیلی مهم بود در محلهٔ ویلیامزبورگ جا بگیریم که دوستانمان جودی و آیزاک اسلر آنجا زندگی میکردند و سفارشش را به ما کرده بودند. هیچ دلیل منطقیای در کار نبود که یک استاد (آن موقع) چهلسالهٔ ژنتیک و یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی پزشکی سیساله با یک روانپزشک پنجاهوچهارساله و یک سفالگر پنجاهودوساله هممحله شوند که ملک و املاکشان را خیلی وقت پیشتر از آن که قیمتها سر به فلک بگذارند خریده بودند. اجارهمان بالا بود و از سر و روی آپارتمانمان مشکل میریخت و مدیریت ساختمان برای رفعشان قدمی پیش نمیگذاشت. این اواخر تهویهٔ مطبوع زورش به دمای سیوچهار درجهٔ سلسیوس بیرون نمیرسید، دمایی که برای اواخر ماه ژوئن در بروکلین خیلی هم بالا نیست.»
حجم
۳۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه