کتاب هشت دقیقه پایانی
معرفی کتاب هشت دقیقه پایانی
کتاب هشت دقیقه پایانی نوشتهٔ بهروز فرجی است. انتشارات نظری این دو فیلمنامهٔ ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هشت دقیقه پایانی
کتاب هشت دقیقه پایانی حاوی دو فیلمنامهٔ ایرانی با درونمایهٔ تاریخی و مذهبی است؛ «هشت دقیقهٔ پایانی» و «تا سپیده». فیلمنامهٔ نخست درمورد لحظات پایانی زندگی امام علی بن موسی الرضا (ع) است. این امام بهدعوت مأمون به مرو آمد. مأمون پس از بینتیجهماندن تلاشهایش برای به دست آوردن منافع احتمالی و شرعی جلوهدادن اعمالش، با استفاده از ولیعهدی امام رضا (ع) با سم او را مسموم میکند. امام رضا (ع) در بستر بیماری میافتد. «ام حبیب» دختر مأمون و همسر امام رضا (ع) است که لحظات پایان صحبتهای امام رضا (ع) را میشنود، گفتههای این امام را به مأمون منتقل میکند و خبر از بین رفتن طایفهٔ ظالم را میدهد. مأمون که برای پوشاندن این جنایت به منزل امام رضا (ع) رفته، همزمان با شهادت امام رضا (ع)، خبر شورش مردم را میشنود. فیلمنامهٔ دوم از گورستانی قدیمی و جادهای خاکی آغاز میشود. نخستین تصویر این اثر، چند مرد سیاهپوشند که تابوت چوبیِ رنگورورفتهای را بر دوش خود حمل میکنند و پیش میآیند؛ گروهی زن و مرد نیز درحالیکه پدر و مادر داغداری را در میان خویش گرفتهاند، پشت سر آنان دیده میشوند.
میدانیم که فیلمنامه متنی است که برای ساختن فیلم نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به نمایشنامه و رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. فیلمنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران و عوامل دیگر برای تولید یک فیلم است.
خواندن کتاب هشت دقیقه پایانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب فیلمنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هشت دقیقه پایانی
«خانه خرابه / دشت / اتاق گلی- خارجی/ داخلی - روز/ شب
محمد صبح زود ازخواب برمیخیزد و برای جبران رفتار به ظاهر بد خود برآن میشود تا صبحانهای برای میهمانش تهیه کند. او بدین منظور به سراغ کبکهایی که غریبه قبلاً خبرش را داده بود میرود؛ اما بهرغم وجود لانه پرندهها، هرچه میکاود؛ چیزی نمییابد. محمد دست از پا درازتر باز میگردد؛ ولی درعین ناباوری با سفره گستردهای که دخترک برای خوردنشان تدارک دیده است؛ روبرومیشود.
شده تو عمرت کاری کنی که دیگرون شرمنده اخلاقت نشن!
میشه ساکت شی تا کلاغا بیش از این خجالت زده زبونت نباشن!
محمد با دست به علامت سکوت، جلوی دهانش زیپ میکشد و پای سفره مینشیند. دخترک برای آوردن چیزی دوباره به درون اتاق میرود.
بهت گفته باشم؛ تا نیای محاله دست به غذا بزنم!
نگران نباش؛ تا شروع کنی منم اومدم!
زردی بیش از اندازه تخممرغها نگاه محمد را میفریبد. طاقت نمیآورد و دائم با یک تکه نان به آن ناخنک میزند. دخترک اعمال اورا از لای درب دیده و میخندد./ اینک محمد با نان به کف ظرف میکشد و بیاینکه خود دانسته باشد؛ مابقی غذا را هم به دهانش میگذارد.
جداً خوشمزه بود. درد نکناد آن دست و پنجه پرمهر و محبتتان!
بیشتر شعر بود تا...
معر؛ مگه نه... به هرحال کاریش نمیشه کرد؛ شکم که سیر میشه؛ قورباغه ابوعطا میخونه!
غریبه هرآنچه را که هست؛ جمع میکند وهمراه خود به درون اتاق میبرد. چندی بعد محمد نیزبه اوملحق میشود.
میدونی؛ من راجع به حرفای دیشبت خیلی فکرکردم!
خب!؟
اگرچه هنوزم نفهمیدم منظورت از اون همه سئوال و جواب چیه؛ اما دلم میخواد کاری بکنم!
دخترک درصدد گفتن حرفیست که جوان خود ادامه میدهد.
فقط نمیدونم چه جوری!
خودت دوست داری چیکارکنی یا چه اتفاقی باید بیفته... منظورم اینه که چه چیزی میتونه بیشتر از همه تورو خوشحال کنه!؟
دلم میخواد همه چی رو بدونم!
راجع به چی؟!»
حجم
۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه