دانلود و خرید کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی ویل شوالبی ترجمه حمید هاشمی کهندانی
تصویر جلد کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی

کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی

نویسنده:ویل شوالبی
ویراستار:سارا بحری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی

کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی نوشتهٔ ویل شوالبی و ترجمهٔ حمید هاشمی کهندانی و ویراستهٔ سارا بحری است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. این کتاب به شما توضیح می‌دهد که جادوی نهفته در کتاب‌ها قادر به انجام چه کارهایی است؟

درباره کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی

ویل شوالبی در کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی اتفاقاتی را روایت می‌کند که هنگام وقوعشان، نمی‌دانست قرار است روزی درموردشان بنویسد. مادر ویل در دوره‌ای دچار بیماری سرطان می‌شود و فقط کتاب‌خواندن باعث پیوند بین این دو نفر می‌شود. ویل در این کتاب شرح این ارتباط جالب و پرمفهوم خود را نوشته است.

امروز مردم دیگر از هم نمی‌پرسند: «آخرین کتابی که خواندی چه بود؟»، بلکه بیشتر می‌پرسند: «آخرین فیلمی که دیدی چی بود؟» یا «تعطیلات کجا می‌خوای بری؟» این کتاب سفری است به دنیای کتاب‌ها و روزگاری که کتاب‌ها و کتاب‌خواندن برای مردم مهم بودند.

نویسنده در این کتاب معتقد است کتاب‌خواندن، جلوی کارهای دیگر را نمی‌گیرد. کتاب‌خواندن اگر جلوی چیزی را بگیرد، آن چیز مرگ است. کتاب‌خواندن جلوی مرگ را می‌گیرد. 

خواندن کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام عاشقان کتاب پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آخرین باشگاه کتابخوانی

«مادرم نیز مثل من عاشق اولین سطرهای ابتدای داستان بود. یکی از جملات موردعلاقهٔ ما، اولین جملهٔ کتاب ستون‌های زمین نوشتهٔ کن فالت بود که می‌گفت: «پسرکوچولوها زودتر از بقیه برای تماشای مراسم اعدام رسیدند.» داستانی را که این‌طور شروع می‌شود چطور می‌توان نخواند؟ جملهٔ اول کتاب دعایی برای اووِن مینی نوشتهٔ جان ایروینگ هم زیبا بود که می‌گفت: «من تا آخر عمرم بی‌آنکه بخواهم، آن پسر را که صدای دورگه‌ای داشت از یاد نمی‌برم. نه به‌خاطر صدای عجیبی که داشت، یا اینکه ظریف‌ترین انسانی بود که در عمرم دیده‌ام، نه حتی به‌خاطر اینکه باعث مرگ مادرم شد؛ بلکه به این خاطر از یادم نمی‌رود که به خدا ایمان دارم. من به‌خاطر اووِن مینی، به خدا ایمان آوردم.» جمله‌های اول کتاب هواردز اند نوشتهٔ ای. ام. فورستر نیز خیلی خوب بود که می‌گفت: «اگر بخواهید می‌توانیم داستان را با نامه‌هایی که هلن به خواهرش نوشته بود شروع کنیم.» این عبارت توجه ما را جلب می‌کند و بااینکه جملهٔ فاخر و عمیقی نیست، باعث می‌شود خواننده احساس کند داستان پرماجرایی را پیش رو دارد و قرار است اتفاقات فراوانی در آن بیفتد.

برخی از نویسندگان از همان اولین کلمات داستان، اتفاقات اصلی کتاب را لو می‌دهند و می‌فهمیم موضوع اصلی چیست. برخی از نویسندگان این کار را نمی‌کنند و به‌جای آن، صحنه یا شخصیتی را توصیف می‌کنند که می‌خواهند وارد ماجراهای داستان کنند. از خواندن جملات ابتدای این نوع داستان‌ها نمی‌شود فهمید در آینده چه خواهد شد؛ ولی واقعاً هیچ‌کس نباید بنویسد: «او نمی‌دانست زندگی‌اش قرار است برای همیشه تغییر کند.» بسیاری از نویسندگان وقتی می‌خواهند در داستان تعلیق ایجاد کنند، این جمله را می‌نویسند. ولی عبارت بسیار نابجا و غلطی است. مگر کسی در این جهان می‌داند که زندگی‌اش قرار است در آینده دستخوش حوادث بشود؟ خب معلوم است که هیچ‌کس از اتفاقات آینده خبر ندارد. اینکه گفتن ندارد. اگر این‌طور نبود که اتفاقات غیرمترقبه وجود نداشتند.

ما هم همین‌طور، خبر نداشتیم قرار است چه اتفاقاتی بیفتد.»


نرگس وکیلی
۱۴۰۱/۰۹/۲۳

یه مامان بزرگ ۷۰ ساله در نظر بگیر… سرطان میگیره…ولی امید به زندگی داره… کتاب میخونه و در موردشون با پسرش صحبت میکنه… فیلم میبینه.. برای افغانستان در تلاش هست که کتاب تهیه کنه…دکترای افتخاری میگیره…کلی سفر میره….مهمونی میره و

- بیشتر
Mary gholami
۱۴۰۲/۰۹/۱۱

کتاب در مورد رابطه یک پسر و مادر کتابخوان هست . مادری که در هفتاد سالگی می‌فهمه سرطان داره و در جلسات شیمی درمانی با پسرش در مورد کتابهای که خوندن حرف میزنن و یک باشگاه کتاب‌خوانی راه می‌اندازند و

- بیشتر
khazar
۱۴۰۲/۱۲/۰۴

این کتاب درباره زندگی و بیشتر باشگاه کتاب‌خوانی یک مادر و پسره. راجع به کتاب‌هایی که خوندن باهم حرف می‌زنن. کتاب‌های زیادی معرفی کردن و محتواش هم جالب و دلنشین بود و لذت بردم. ولی از یک‌سوم آخر به‌بعد خیلی

- بیشتر
maryam.m
۱۴۰۲/۰۴/۰۷

چقدر خسته کننده و بی محتوا بود.اصلا نپسندیدم.

«فقط امروز مال ماست، چون برای دیروز مرده‌ایم و برای فردا هنوز به دنیا نیامده‌ایم.»
Mary gholami
بیشتروقت‌ها به چیزهایی فکر می‌کنم که مادرم به من یاد می‌داد. می‌گفت هر روز صبح تختت را مرتب کن. حتی اگر حوصله‌اش را نداری، بازهم این کار را بکن. هرکس لطفی کرد، سریع برایش یادداشت تشکر بنویس. حتی اگر فقط به یک سفر کوتاه یک‌شبه رفتی، به‌محض رسیدن چمدانت را باز کن. ده دقیقه زودتر برای هر قراری حاضر باش، وگرنه در واقع دیر کرده‌ای. خوش‌رو باش و به حرف دیگران گوش بده، حتی اگر از چیزهایی که می‌شنوی خوشت نمی‌آید. هر روز به همسر، فرزندان، نوه‌ها و والدینت بگو که دوستشان داری. در دفتر کارت، کف طبقات کتابخانه مشمّا
نرگس وکیلی
«زندگی برای عده‌ای از مردم دنیا مثل مهمانی و برای عده‌ای دیگر عین بدبختی، فقر و گرسنگی است.»
khazar
«انسان قدرتمند کسی است که بتواند بر خود حکومت کند.»
khazar
مادرم به من آموخت که می‌توانیم بر اوضاع زندگی خودمان و دیگران در جهان اثرگذار باشیم و کتاب خواندن واقعاً مهم است. با خواندن کتاب‌هاست که می‌فهمیم در زندگی چه باید بکنیم و چطور باید منظورمان را به دیگران برسانیم.
گیتا 🌳
تا وقتی‌که حال آدم خوب باشه، می‌شه به زندگی امیدوار بود. توی این وضعیت حتی اگه حال خوب از بین بره، آدم می‌تونه خوشحال باشه که همهٔ تلاشش رو کرده.
khazar
وقتی غم‌واندوه فرامی‌رسد، اصلاً شبیه چیزی نیست که انتظارش را داریم.
گیتا 🌳
از فیلم‌ها و کتاب‌ها چیزهای زیادی می‌توان یاد گرفت و آنها چطور زاویهٔ دید ما را به جهان وسعت می‌بخشند.
گیتا 🌳
«تکان‌های بزرگ مثل ازدواج، فرزنددار شدن و روابط جدی که زندگی ما را پیش می‌برند. اما این تکان‌های بزرگ جریان‌های خطرناکی دارند که برای سپری کردنشان به تکان‌های کوچک احتیاج داریم و مثلاً با یکی از کارمندان بردلی۴۰۷ رابطهٔ دوستانه برقرار می‌کنیم یا با پیشخدمت دانکین دوناتس۴۰۸ که می‌داند قهوهٔ موردعلاقهٔ ما چیست دوست می‌شویم. واقعاً چقدر این دنیا عجیب است.»
نرگس وکیلی
‫در زندگی چه باید بکنیم و چطور باید منظورمان را به دیگران برسانیم. مادرم ظرف دو سال و ضمن خواندن ده‌ها کتاب و گذراندن صدها ساعت در بیمارستان، به من آموخت کتاب‌ها به ما یاد می‌دهند چطور به هم نزدیک بشویم و نزدیک بمانیم، حتی وقتی مادر و پسری بسیار به هم نزدیک هستند و یکی از آنها می‌میرد
نرگس وکیلی

حجم

۳۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان