دانلود و خرید کتاب اسم شوهر من تهران است زهره شعبانی
تصویر جلد کتاب اسم شوهر من تهران است

کتاب اسم شوهر من تهران است

نویسنده:زهره شعبانی
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۳.۵از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اسم شوهر من تهران است

کتاب اسم شوهر من تهران است نوشتهٔ زهره شعبانی در نشر مرکز چاپ شده است.

درباره کتاب اسم شوهر من تهران است

مجموعه‌داستان اسم شوهر من تهران است، در سال ۱۳۹۶ نامزد بخش مجموعه‌داستان جایزهٔ جلال شد. همچنین این کتاب به‌عنوان اثر شایستهٔ تقدیر سی و پنجمین دورهٔ کتاب سال در بخش نثر معاصر معرفی شد. داستان‌های این مجموعه در سبک رئالیسم اجتماعی نوشته شده‌اند. مکان وقوع بیشتر داستان‌ها خانه است و همواره می‌توان حضور آن را در داستان‌های این مجموعه مشاهده کرد. شخصیت اصلی در ۸ داستان از ۹ داستان این مجموعه زن است و می‌توان گفت زن محوریت این داستان‌ها را تشکیل می‌دهد.

رازت چیست؟ این را مادر می‌پرسد. یک ماهی است که پیشم آمده. هوای تهران به او نمی‌سازد. پوستش خشک می‌شود. هر روز، بعد از برگشتن از آموزشگاه، دستمالی را نشانم می‌دهد که با آن خانه را تمیز کرده و می‌گوید همه‌اش دوده است. دستمال سیاه را جلوی چشم‌ام می‌گیرد، می‌گوید ببین کجا زندگی می‌کنی. به‌خاطر کی موندی تهران؟ من نباید بدونم؟ جوابی ندارم به او بگویم. رازی ندارم. فقط می‌خواهم تهران بمانم.

بخشی از کتاب اسم شوهر من تهران است

« «خودمم خسته شدم زن. می‌خوام بذارمش کنار. همین مرتبه رو بکشم می‌ذارم کنار. به حضرت عباس می‌ذارم کنار. به مولا می‌ذارم کنار.» دستم درد گرفته. باور نمی‌کنم. حرف راست قسم نداره. مچ دستم داره می‌شکنه. تل از دستم می‌افته رو زمین و شوهرم می‌قاپدش. می‌ره سر بساطش. چارقدم از سرم افتاده دور گردنم. می‌رم دنبالش. سرم گرومپ گرومپ صدا می‌کنه. شوهرم تل رو محکم تو مشتش نگه داشته، انگار بچهٔ سه ساله‌ای که قاقالی‌لی‌شو بخوام بدزدم از من عقب می‌کشه. داد می‌زنم مرتیکه فردا لابد نوبت منه که بفروشی و پول موادتو جور کنی. تل رو گرفته شیر شده. «سگ نگات نمی‌کنه» می‌گم خودفروشی که قیافه نمی‌خواد یه سورا... . مشتش رو حوالهٔ صورتم می‌کنه. سرم می‌خوره به دیوار و دنگ صدا می‌کنه. صورتم گرم شده. خودم رو جمع‌وجور می‌کنم. می‌رم توی هال. چارقدم رو سر می‌کنم. هالِ بدونِ فرش دیگه چی می‌گه؟ موزاییک‌های شکسته شکلک در می‌آرن به سیاه‌بختی من. لبم می‌سوزه. دیگه صبرم تموم شده. یه عمر آزگار با داشته و نداشتش ساختم، دیگه نمی‌تونم. صبردونم پاره شد از بس صبر کردم. شکایتش رو می‌برم پیش آق داداشم. اصلاً می‌رم خونهٔ آقاجونم و همونجا بست می‌شینم تا خودش بیاد دنبالم. آب هم یه‌جا بمونه گند می‌گیره. چادرم رو سر می‌کنم و می‌رم حیاط. کفش‌های طاق شده‌ام رو برمی‌گردونم و پاشنه‌اش‌رو ور می‌کشم. درو که باز می‌کنم یادم می‌افته پول ورنداشتم. آدم دستپاچه از هولش دوبار می‌شاشه. برمی‌گردم تو آشپزخونه. دست می‌کنم توی سطل نخود. هرچی می‌گردم کیف پولم نیست. انگار آب شده رفته تو زمین. شاید همون دیشب که یه سر رفتم مسجد استخاره کنم ورش داشته. نه. مسجد رفتم با خودم بردم. آهان گذاشتمش پشت یخچال. از ترس، روزی صدجا قایمش می‌کنم. خونه‌ای که صاحب‌خونه‌اش دزد باشه دیگه خونه نیست. موندن نداره. غیظم گرفته. بی‌غیرت. فرش دستباف جهیزیه‌ام رو می‌فروشه واسه دود. به یه‌ور پسرم. حالا که دارم می‌رم دیگه فرش به چه‌کارم می‌آد؟ لبم می‌سوزه. با گوشهٔ چارقدم خونش رو پاک می‌کنم. مرتیکه قرمساق! فکر کرده بی‌کس‌وکارم. از هارت‌وپورتاش خسته شدم. کیفم رو می‌زنم زیر بغلم، چادرم رو می‌کشم روی سرم و می‌زنم بیرون. الانه که بیاد دنبالم. سر کوچه خودمو قایم می‌کنم. این پا و اون پا می‌کنم ولی پیداش نمی‌شه. مَشتی‌زهرا داره دم خونش‌رو آب‌پاشی می‌کنه.»

maryam.m
۱۴۰۲/۱۰/۰۷

من که خیلی دوست داشتم.امیدوارم بقیه هم لذت ببرند.

faaati
۱۴۰۳/۰۹/۱۹

داستان ها فوق العاده بودند واقعا ارزش خواندن دارد

حجم

۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۸۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان