کتاب راهزنان
معرفی کتاب راهزنان
کتاب راهزنان نوشتهٔ فریدریش شیلر و ترجمهٔ علیرضا کوشک جلالی است. نشر آماره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه بهوسیلهٔ یکی از مشهورترین نویسندگان آلمانی نوشته شده است و ۵ پرده دارد.
درباره کتاب راهزنان
نمایشنامهٔ راهزنان در ۵ پرده نوشته شده است. قصهٔ این نمایشنامه، دربارهٔ «ماکسیمیلیان مور» است. او دوک ثروتمندی است که ۲ پسر دارد. «کارل» محبوب پدر و دیگر ساکنان قصر است اما برادر کوچکتر، «فرانس»، در رنجی بیامان دستوپا میزند؛ چراکه بهدلیل دارابودن ویژگیهای زشت درونی و بیرونی، منفور همگان است. فرانس، برای انتقامگرفتن از طبیعت، رسیدن به قدرت و همچنین تصاحب نامزد برادرش، نقشهای شوم میکشد.
کارل برای ادامهٔ تحصیل به شهر دیگری رفته است. او که قلب پر از مهری به انسان و انسانیت دارد، از دیدن بیعدالتی، دروغ، پستی ریا و کمشدن ارزش انسانها در جامعه رنج میبرد. ازاینرو، برای فرار از دنیایی که سرتاپا بیعدالتی است، مدتی است رو به خوشگذرانی و عیاشی آورده است. پس از مدتی کارل متوجه اشتباهش میشود، نامهای به پدرش مینویسد، تمام کارهای زشتی که انجام داده را نام میبرد و از پدرش تقاضای بخشش میکند.
فرانس نامهای جعل شده را برای پدرش میخواند و چنین وانمود میکند که کارل به خاطر جنایات بیشمار، تحت تعقیب است. فرانس از قول پدر نامهای شوم برای برادرش مینویسد و کارل را از بازگشت به خانه ناامید میکند.
پس از رخدادهای دیگری که در این نمایشنامه وجود دارند، این اثر بهشکلی تراژیک به پایان میرسد.
نمایش راهزنان برای نخستین بار در ایران از ۳۰ شهریور تا ۳۰ مهر ۱۳۹۱ در سالن اصلی تئاتر شهرِ تهران به صحنه رفت و چند ماه بعد به یکی از معتبرترین فستیوالهای تئاتر جهان (فستیوال شیلر در مانهایم آلمان) دعوت شد و ۳ بار (۲۷ و ۲۸ ژوئن ۲۰۱۳) در این فستیوال اجرا شد.
خواندن کتاب راهزنان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
درباره فریدریش شیلر
فریدریش شیلر شاعر، نمایشنامهنویس، فیلسوف، پزشک و مورخ آلمانی دهم نوامبر سال ۱۷۵۹ میلادی در شهر مارباخ آلمان متولد شد. او بعدها در سال ۱۷۷۳ میلادی به دستور دوک وورتمبورگ، وارد آکادمی نظامی کارل اوژن شد و تحصیل در رشتهٔ حقوق را آغاز کرد. او سپس رشتهٔ خود را به پزشکی تغییر داد. همزمان شیلر در آکادمی نظامی با پروفسور آبل آشنا شد. او زیر نظر آبل فلسفه آموخت و آثار شکسپیر و روسو را خواند. آشنایی شیلر با نویسندگان مطرح جهان، فصل تازهای در زندگی او ایجاد کرد. در این زمان، شیلر توانست اولین شعر خود را در مجلهٔ اشوابیشه منتشر کند. در دسامبر سال ۱۷۸۰ شیلر تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی به پایان رساند و بهعنوان پزشک هنگ، در آکادمی نظامی، استخدام شد.
شیلر پس از سرگردانی در شهرهای مختلف آلمان، به وایمار سفر کرد. در این شهر او با گوته که قطب ادبی آلمان بهشمار میرفت، ملاقات کرد و تحتتأثیر شخصیت قدرتمند او قرار گرفت. او بهعنوان استاد در دانشگاه ینا مشغول به کار شد. گرفتن پست استادی سبب شد تا بخش زیادی از دغدغههای مالی شیلر از میان برود.
او نامدارترین نمایشنامهنویس آلمانی بهشمار میرود و در کنار گوته، بهعنوان چهرهٔ اساسی مکتب کلاسیک وایمار شناخته شده است. بسیاری از نمایشنامههای او بهعنوان قطعهٔ تئاترهای استاندارد در سرزمینهای آلمانیزبان مشهور شدهاند و اشعار افسانهای (Ballads) وی از محبوبترین شعرهای آلمانیاند. بسیاری از آثار شیلر از جمله «راهزنان» جنبهٔ آزادیخواهانه دارند. در ایران، همزمان با جنبش مشروطیت، نخستین کتاب وی توسط یوسف اعتصامالملک به فارسی ترجمه شد.
نمایشنامهها: راهزنان / توطئهٔ فیسکو از اهالی جنوا / نیرنگ و عشق یا «خدعه و عشق» ترجمه یوسف اعتصامی / دون کارلوس / والنشتاین / ماریا استوارت / دوشیزهٔ اورلئان / عروس مسینا / ویلهلم تل.
آثار تاریخی: تاریخ انقلاب هلند / تاریخ جنگ سیساله.
نوشتارهای فلسفی: نامههای آگوستبورگ / دربارهٔ اشعار سادهلوحانه و احساسی / آزادی و دولت فرزانگی
فریدریش شیلر ۹ مهٔ ۱۸۰۵ در وایمار از دنیا رفت.
درباره علیرضا کوشک جلالی
علیرضا کوشک جلالی ۲۰ فروردین ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و عضو کانون کارگردانان ایران و آلمان است که از سال ۱۹۸۶ در آلمان بهعنوان نویسنده و کارگردان مشغول کار است.
او بیش از ۴۰ نمایش در آلمان و ۱۵ نمایشنامه در ایران به روی صحنه برده و جوایز گوناگونی در زمینهٔ کارگردانی و نویسندگی در فستیوالهای تئاتری بینالمللی بهدست آورده است. ۴ نمایشنامه از این نویسندهٔ ایرانی در انتشارات تئاتر مونیخ آلمان به چاپ رسیده است. نمایشنامههای "همزاد"، "با کاروان سوخته"، ترجمهٔ نمایشنامهٔ ژورف و ماریا اثر پتر تورینی، ترجمهٔ پستچی اثر پابلو نرودا و نمایشنامهٔ هابیل و قابیل، ترجمهٔ خدای کشتار اثر یاسمینا رضا، ترجمهٔ نمایشنامهٔ پوزه چرمی" اثر هلموت کراوزه و هنر خوبه و قشنگه اما خیلی درد داره از این هنرمند تئاتر در ایران چاپ و منتشر شده است.
از آثار به اجرا درآمدهٔ این کارگردان در ایران، میتوان به مسخ، پابلو نرودا، بازرس، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، خدای کشتار، سیستم گرون هلم و پوزه چرمی اشاره کرد. نمایش موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، از طرف انجمن منتقدان خانهٔ تئاتر بهعنوان بهترین اجرا در سال ۱۳۸۶ انتخاب شد.
بخشهایی از کتاب راهزنان
«قصر مور. اتاق آمالیا.
فرانس و آمالیا
فرانس: آمالیا، چرا روی بر میگردونی؟ آیا حق من کمتر از اون کسیه که پدر نفرینش کرد؟
آمالیا: دور شو!... پدر دلرحم و عزیزی که پسرش رو در دامن گرگهای درندهخو رها کرده! تو خونه نشسته، شراب گوارا مینوشه و پاهای فرتوتاش رو روی پر قو دراز کرده، اما پسر با شهامت و دلیرش داره بدبختی میکشه... خجالت بکشید، شما انسان نیستید! خجالت بکشید، دیوهای بیروح، شما ننگ بشریتید!... تنها پسرشو!
فرانس: فکر کنم که او دو تا پسر داره.
آمالیا: آره، حقشه که پسرایی مثل تو داشته باشه. در بستر مرگ، هنگامی که دستان چروکیدهاش رو در هوای کارل دراز کنه، با وحشت باید خودشو پس بکشه، چرا که چیزی جز دستان سرد و بیعاطفهٔ فرانس نصیبش نمیشه... اوه چه دلچسب و گوارا است که شخصی مثل پدر تو انسان رو نفرین کنه! حرف بزن فرانس، برادر عزیز و یکدل، اگر آدم بخواد منفور چنین پدری بشه، چی کار باید بکنه؟
فرانس: برات متاسفم، تو خیالاتی شدی.
آمالیا: اوه، دست بردار... تو برای برادرت متاسفی؟... نه بیرحم، تو ازش متنفری! پس از من هم متنفر باش!
فرانس: آمالیا، من تو رو با تمام وجود دوست دارم!
آمالیا: اگه منو دوست داری، پس نمیتونی خواهش منو رد کنی.
فرانس: نه، نمیتونم، حتا اگه جونمو بخوای، حاضرم.
آمالیا: اوه، راست میگی؟! خواهشی ازت دارم که به سادگی و با میل میتونی انجامش بدی... (مغرور) از من متنفر باش! اگر از من متنفر نباشی، هر گاه که به کارل فکر کنم، از شرم سرخ میشم... حالا برو و منو تنها بذار! مگه قول نداده بودی؟...
خیلی دوست دارم تنها باشم.
فرانس: به راستی که خیالاتی شدی! قلب پر از مهر و لطیفات منو منقلب میکنه. (به قلب آمالیا اشاره میکند.) اینجا، کارل اینجا مثل خدایی در معبد، حکومت میکرد، کارل قبل از تو از خواب بر میخواست، کارل بر رویاهات فرمانروایی میکرد، از دید تو، تمام آفرینش، در وجود یک نفر تجلی پیدا کرده، در وجود یک نفر میدرخشه، در وجود یک نفر به صدا در اومده.
آمالیا: (تحت تاثیر قرار گرفته.) آره، اعتراف میکنم که به راستی همین گونه است. در برابر شما انسانهای وحشی و تمام جهان فریاد میکشم: من کارل رو دوست دارم.
فرانس: غیر انسانیه، بیرحمیه! میدونی پاداش عشق پاک تو چی بوده؟! فراموشش کرده...
آمالیا: (برافروخته) چی، منو فراموش کرده؟
فرانس: آیا تو حلقهای در انگشتش نکرده بودی؟ یک انگشتر الماس، به نشان وفاداری!... خب، چه گونه یک پسر جوان میتونه در برابر وسوسههای یه زن هرجایی مقاومت کنه؟ دوستاش که این کارو بد نمیدونستن، تازه دیگه چیزی نداشت که به اون زنک بده... آیا اون خانم هم با هرزهگیها و لوندیهاش پاسخ دلچسبی به کارل نداده؟
آمالیا: (با خشم) حلقه منو به یه زن هرجایی داده؟»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه