کتاب راز خانم سوفله فوله
معرفی کتاب راز خانم سوفله فوله
کتاب راز خانم سوفله فوله داستانی برای کودکان نوشتۀ شیلان صلاح است. این کتاب را نشر آماره منتشر کرده است.
درباره کتاب راز خانم سوفله فوله
کتاب راز خانم سوفله فوله کتابی داستانی است که هفت شخصیت دارد. این شخصیتها عبارتاند از:
کشمولا
پسری هشتساله با موهای وز که بسیار شیطان است. او شلوار جین پیشبندی پوشیده است و عادت دارد بندهای شلوار را با دست بگیرد.
سوفله فوله
مادربزرگ کشمولا؛ زنی بسیار چاق که صدایش مثل غاز سرماخورده است! او کلاهی بافتنی با منگولۀ بزرگ، لباسهای بافتنی رنگارنگ و جوراب بافتنی کلفتی پوشیده است.
ناپالی قاپالی
بستنیفروش؛ مردی جوان با سبیل بلند که پیراهن و شلوار گلگلی سفید و صورتی پوشیده و موهای بلندش را از پشت سر، بسته است.
دکتر چامپالو
پزشک دهکده؛ مردی میانسال، لاغر، قدبلند و طاس با ریشپروفسوری که بینی بسیار بزرگی دارد و همیشه ماسکی به یکی از گوشهایش آویزان است.
زینیپی
عروسک میلهای مرغ مینا.
میمون کچل
مردی با عروسک تنپوش میمون.
بز خوشپز
مردی با عروسک تنپوش بز.
خواندن کتاب راز خانم سوفله فوله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان نوشته شده است.
بخشی از کتاب راز خانم سوفله فوله
«صدای کشمولا سلام بچهها. اسم من کشمولاست. من با مامانبزرگم زندگی میکنم؛ اما معلوم نیست من مامانبزرگ اونم یا اون مامانبزرگ من! امروز توی مدرسه، خانم معلم گفت: "بهترین داستانی رو که تا حالا شنیدید، تعریف کنید."من هیچ داستانی بلد نبودم؛ چون مامانبزرگ من هیچوقت نمیتونه داستان تعریف کنه. اما من میگم بهترین داستانی که یه نفر میتونه تعریف کنه، قصهٔ زندگی خودشه. این هم قصهٔ زندگی منه:
نور میآید. در وسط صحنه، چمدانی بههمریخته، پر از شالوکلاه بافتنی و در چپ صحنه، روی میز ناهارخوری، یک دیگ پر از ماکارونی و چند بشقاب دیده میشود. قفسی رنگارنگ به قلابی در سمت راست صحنه آویزان شده و زینیپی در آن، جای گرفته است. در عمق صحنه، خانم سوفله فوله روی صندلی گهوارهای، جلوِ شومینه نشسته است و شال میبافد. چند کلاف کاموای رنگارنگ جلو پایش دیده میشود.
سوفله فوله: (میخواند)
یکی از رو، یکی از زیر
بدو زودتر که نشه دیر
میبافم دونه دونه
گل شبدر، گل پونه
داره کامل میشه کمکم
یادم رفت چی میگفتم؟!
اوه!... (به زینیپی) یادت نیست من چی میگفتم؟
زینیپی: (میخواند) داره شامل میشه غم، غم!
سوفله فوله: اَه! همه چیز رو اشتباه میگی.
زینیپی: تو هم شَمه چیز رو فراموش میتنی! مواظب پاش واشهٔ شالگردن پاچه نبافی! هه هه هه!
سوفله فوله: خودت رو مسخره کن، پرندهٔ اعصابخردکن.
زینیپی: دشت خودم نیشت، بال خودمه. هه هه هه!
سوفله فوله: زیاد زبوندرازی کنی، بهت غذا نمیدم ها!
زینیپی: حالا مگه شی پختی؟ امروژ هم مشل دیروژ ماکارونی پختی. هر روژ یادت میره که دیروژ شی پختی، باژ هم ماکارونی میپژی.
سوفله فوله: مگه چشه؟ خیلی هم خوبه؛ عین کامواست!
زینیپی: بیچاره کشمولا!
سوفله فوله، خشمگین، به سراغ زینیپی میرود و از حرصش، میل بافتنی را وارد قفس میکند. پرنده جاخالی میدهد. در این گیرودار، کشمولا، ناراحت و خسته، با کولهپشتی مدرسه بر دوش و لیوانی در دست، وارد میشود. سوفله فوله که متوجه کشمولا شده است، به سمت او میرود و میل بافتنی را در قفس جا میگذارد.»
حجم
۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبی بود دوستش داشتم
قشنگ بود
عالی بود