دانلود و خرید کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم) سیمون دوبووار ترجمه قاسم صنعوی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم) اثر سیمون دوبووار

کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم)

انتشارات:انتشارات توس
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم)

کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم) نوشتهٔ سیمون دوبووار و ترجمهٔ قاسم صنعوی است و انتشارات توس آن را منتشر کرده است. این کتابْ خاطرات خودنوشت سیمون دوبووار، متفکر بزرگ فرانسه است که جلد دوم آن سن کمال نام دارد.

درباره کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم)

چاپ خاطرات سیمون دوبووار زمانی انتشار یافت که نویسنده‌اش روی در نقاب خاک پنهان کرده بود. او در روز ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ درگذشت و این حادثه با اختلاف یک روز، شش سال پس از درگذشت ژان پل سارتر، یار و همراه دیرینی که طرف مقابل این زوج افسانه‌ای به‌شمار می‌رفت، روی داد.

کتاب خاطرات سیمون دوبووار ۴ جلد دارد و البته خود او در متن اصلی چنین عنوانی به آن‌ها نداده، بلکه هر جلد را با عنوانی خاص منتشر کرده است. نام هرکدام از جلدها از این قرار است:

جلد اول: خاطرات دختری آراسته

جلد دوم: سن کمال

جلد سوم: اجبار

جلد چهارم: حساب‌رسی 

در دومین جلد خاطرات، ماجراهایی را که در حد فاصل ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۴ بر او و سارتر گذشته بیان می‌کند. سارتر در لوهاور و بوار در مارسی به کار می‌پردازند. به‌رغم جدایی‌ها و دوری‌ها، دو زندگی برای همیشه به هم پیوند می‌خورند. ده سال صرف نوآموزی زندگی می‌شود؛ کشف‌ها، دوستی‌ها و سفرها، نخستین کوشش‌هایی است که در راه نویسنده شدن صورت می‌گیرد. تهدید جنگ، اسارت سارتر و فرار او؛ ایجاد جنبش مخفی مقاومت به ابتکار سارتر؛ چاپ نخستین اثر نویسنده؛ و در پایان این جلد: تجلیل از آزادی پاریس.

او در خاطراتش، زیر و بم زندگی پر تکاپوی خود او، ژان پل سارتر و جمعی از یاران نزدیک آن‌ها را به تفصیل نقل می‌کند، اما دربارهٔ ۶ سال آخر زندگی او آگاهی‌هایی که با شرح و بسط‌های «خاطرات» قابل مقایسه باشد در دسترس قرار ندارد. آنچه از این زندگی ۶ساله بر همگان آشکار است این است که سیمون دوبووار پس از آن که «مراسم وداع» یا «حساب‌رسی»، آخرین جلد از خاطرات و آخرین اثر خود را که شرح حوادث زندگی ۱۰ سال آخر سارتر بود در اواخر سال ۱۹۸۱ به چاپ رساند، با شور و حرارت همیشگی ادارهٔ مجله «له تان مدرن» را که او، سارتر و جمعی از یارانشان تأسیس کرده بودند، به‌عهده گرفت و نامه‌هایی را که سارتر به او نوشته بود تحت عنوان «نامه‌هایی به کامو» منتشر کرد و برنامه‌هایی برای تلویزیون نوشت، به اقتباس‌هایی برای استفاده در سینما دست زد و در این میان، دمی نیز از مبارزه در راه آزادی و برابری حقوق زن روی نگرداند. 

دوبووار به سؤال‌هایی که در تمام طول زندگی‌اش مطرح کرده، همیشه جواب‌های قطعی نداده. ولی از طرح سؤال‌های اساسی انصراف نیافته است: چگونه باید زیست، چگونه باید زن و مرد بود، برای بودن چه باید کرد؟ انسان خوشش می‌آید که می‌بیند کسی که هرگز خود را کنار نکشیده یا عقب‌نشینی نکرده، در پایان آخرین کار بزرگش، واپسین سؤال را بکند: جامعه باید چگونه باشد تا در آن انسان در دوران پیری‌اش انسان بماند؟ پاسخ ساده است: باید همیشه با او چون انسان رفتار شود.

سیمون دوبووار در وقایع‌نگاری دورانش رضایت‌نامه توزیع نمی‌کند، با حیله‌گرترین خطرها، یعنی فراموشی، مبارزه کرده و خاطراتش را به ما هدیه می‌کند. و این راه را، هر قدر هم که درخور اعتراض باشد، چون در کلامی، در نوشته‌ای، تجسم پذیرفته، انسان میل دارد باز هم طی کند.

خواندن کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به آرا و نظریات و زندگی سیمون دوبووار پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سیمون دوبووار

سیمون دوبووار در سال ۱۹۰۸ در خانواده‌ای مذهبی و ثروتمند به دنیا آمد. ورشکستگی پدر در سال‌های پس از جنگ جهانی اول اوضاع را برای سیمون و خانواده‌اش دشوار کرد. اما فداکاری‌های مادر سیمون، فرانسوا، زمینه را برای پرورش استعداد فرزندان خود فراهم کرد. او تمام تلاش خود را کرد تا دخترانش در دانشگاه سوربن (معتبرترین و بهترین دانشگاه فرانسه در پاریس) ثبت‌نام کنند.

سیمون دوبووار جوان بیشترِ وقتش را صرف تحقیق و مطالعه می‌کرد. دایرهٔ مطالعات او بسیار وسیع بود. از ادبیات کلاسیک و متن‌های قدیم لاتین گرفته تا ادبیات و فلسفه روز.

در دانشگاه با ژان پل سارتر آشنا شد. از همان دوران بود که به یکدیگر علاقه‌مند شدند و عشقشان تقریبا تا پایان عمر باقی بود. ارادت خاص هر دو متفکر به فلسفهٔ وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) یکی از پایه‌هایی بود که رابطه‌شان را استوار نگه می‌داشت. سیمون که از مهم‌ترین اندیشمندان فمینیست است، در سال ۱۹۸۶ در پاریس، شهر محل زادگاهش، دیده از جهان فروبست.

کتاب‌های او از این قرار هستند:

جنس دوم

نقد حکمت عامیانه

خون دیگران (رمان)

ماندارن‌ها (رمان)

همه می‌میرند (رمان)

مرگی بسیار آرام (رمان)

خاطرات

وداع با سارتر

بخشی از کتاب خاطرات سیمون دوبووار (جلد دوم)

«در اوایل سپتامبر ۱۹۲۹ که به پاریس برگشتم چیزی که سرمستم کرد در درجه اول آزادی‌ام بود. از همان دوران کودکی‌ام، هنگامی که باخواهرم بازی «دختر بزرگ» را درمی‌آوردم، به این آزادی می‌اندیشیدم. گفته‌ام که در دوران دانشجویی با چه سودایی این آزادی را ندا در دادم. ناگهان، از آن برخوردار شده بودم؛ با هر حرکتی، بر اثر سبکبالی خودم دچار حیرت می‌شدم. صبح، همین که چشم می‌گشودم، از رخوت به در می‌آمدم، شادی شدیدی احساس می‌کردم. در حدود دوازده سالگی، از این که در خانه، گوشه‌ای متعلق به خودم نداشتم رنج برده بودم. هنگام خواندن سرگذشت یک دختر دانش‌آموز انگلیسی در «مون ژورنال»، با دلتنگی، عکس رنگی‌ئی را که اتاق او را نشان می‌داد تماشا کرده‌بودم: یک میز تحریر، یک نیمکت، قفسه‌های پوشیده از کتاب؛ درمیان دیوارهایی با رنگ‌های زنده، بدون وجود شاهدی، کار می‌کرد، چای می‌خورد: چه‌قدر به او حسد می‌بردم! برای نخستین بار، زندگی مساعدتری نسبت به زندگی خودم دیده بودم. حالا بالاخره من هم در خانه خودم بودم! مادر بزرگم، سالنش را از تمام صندلی‌های راحتی، میزهای گرد، اشیاء زینتی خالی کرده بود. مبلمانی از چوب سفید خریده بودم و خواهرم به من کمک کرده بود که روی آن‌ها رنگ روغن قهوه‌ای بمالم. یک میز، دو صندلی، یک صندوق بزرگ که هم می‌شد رویش نشست و هم تویش هر چیزی چپاند، قفسه‌هایی برای این که کتاب‌هایم را در آن‌ها جای دهم، یک نیمکت متناسب با کاغذدیواری نارنجی رنگی که داده‌بودم دیوارهارا با آن بپوشانند، تهیه کرده‌بودم. از بالکنم که در طبقه پنجم بود بر چنارهای خیابان دانفر ـ روشرو و «شیر بلفور» مسلط بودم. خودم را با یک بخاری نفت‌سوز سرخ‌رنگ که بوی بسیار بدی می‌داد گرم می‌کردم: به نظرم می‌رسید که این بو از تنهایی و انزوایم دفاع می‌کند و دوستش داشتم. چه‌قدر شاد بودم که می‌توانم در را ببندم و روزهایم را در امان از تمام نگاه‌ها بگذرانم! مدت‌های مدیدی نسبت به دکوری که در آن زندگی می‌کردم بی‌اعتنا بودم؛ شاید به علت عکس «مون ژورنال»، اتاق‌هایی را که نیمکتی و قفسه‌بندی‌هایی به من عرضه می‌داشتند ترجیح می‌دادم؛ امابه هر دخمه‌ای عادت می‌کردم: همین برایم کافی بود که بتوانم در به روی غیر ببندم تا خودم را کاملاً ارضاء شده بیابم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۷۲۲ صفحه

حجم

۸۲۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۷۲۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان