کتاب زلزله ده ریشتری
معرفی کتاب زلزله ده ریشتری
کتاب الکترونیکی «زلزله ده ریشتری» نوشتۀ نیما اکبرخانی در انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده است. این رمان علمیتخیلی به وقایع سالهای ۱۴۰۹ میپردازد.
درباره کتاب زلزله ده ریشتری
قصه ازاینقرار است که هادی صادقی، مدرس تاریخ و یکی از اعضای مجمع حقیقتیاب سازمان ملل متحد است که در جدیدترین اثرش به سراغ واقعهای رفته که ۲۵ سال پیش، یعنی در سال ۱۴۰۹ هجری شمسی رخ داده است. زلزلهای ده ریشتری در تهران رخ میدهد. ترکیه از غرب، پاکستان از شرق، نیروهای ائتلاف غرب و کشورهای خلیجفارس از جنوب به خاک ایران حمله میکنند. پس از آن حملهٔ اتمی اسرائیل با ده موشک هستهای، باقیماندهٔ شهر تخریبشدهٔ تهران را هم نابود میکند. «جنگ جهانی کبیر» نامی است که به این جنگ دادهاند. نبردی که چون زلزلهای ده ریشتری، نهتنها پایتخت کشور، بلکه جهان را آن هم نه ۱۱۷ ثانیه بلکه ۲۵ سال به لرزه انداخته است. حال هادی صادقی، بازرس ارشد در امور جنگ جهانی کبیر، در کتاب تاریخی اخیر خود، به سراغ بازماندگان این حادثه رفته است.
کتاب زلزله ده ریشتری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای علمی تخیلی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب زلزله ده ریشتری
«من نمیتونستم این کارا رو بکنم. این کارا امید میخواد. روحیه میخواد. این کارا مال کسیه که میخواد ادامه بده، نه یکی مثه من. توی چند روزی که اونجا بودم، میدون شلوغ و شلوغتر شد. بیماری تازه داشت خودش رو نشان میداد و ضعیفترا رو میکشت. بیماری کثیفی که بهخاطر پولدارشدن یه عده، یقهٔ مایی رو گرفته بود که خیلی وقت بود داشتیم فراتر از ظرفیتمون تحمل میکردیم. از طرف دیگه، شهردار مصاحبه کرد و گفت که قبول داره مشکلاتی در واگذاری کفنودفن قربانیا وجود داشته و بابتش هم عذرخواهی میکنه، اما استعفا نمیده. نمیدونم شایدم مقصر نبود. هیچوقت فرصت نکرد از خودش دفاع کنه.
کمکم ماشینای پلیس دوروبرمون زیاد شدن. البته هیچ کاری به ما نداشتند. من اونقدر حالم بد بود که نمیدونستم چند روزه اونجام یا آخرین بار کی غذا خوردم. فقط مثه خیلیای دیگه نشسته بودم یه گوشه. دو تا مأمور در چند قدمی من ایستاده بودن و داشتن حرف میزدن. میگفتن که شهرداری بهخاطر سد معبر از تجمع ما شاکیه و چون خودش توان جمعآوری ما رو نداره، از وزارت کشور کمک خواسته و اونام نیروی پلیس رو فرستادن. اونام داشتند فحش میدادن و میگفتن توقع دارن ما با اینا چیکار کنیم؟ دومی به اولی گفت: "من از دیروز تا حالا خودم چند بار با اینا گریه کردم. میخوان چیکارشون کنیم دقیقاً؟"
قبلتر، از بدبخت بیچارههایی مثه خودم از این حرفا شنیده بودم، اما باورم نشده بود. اما این بار فرق داشت. واقعاً انگار نمیدونستن درد مردم چیه؟ از اون عجیبتر ما بودیم که انتظار داشتیم این سیستم بیخبر از مردم، مشکلات ما رو حل کنه. مشکلاتی که اگه تموم تلاششون رو میکردن، شاید میتونستن درد ناشی از یکی از اونا رو برای چند ساعت کم کنن. در عوض، میخواستن با زور با ما رفتار کنن.
همهٔ اینا رو گفتم که بلکه بتونین بفهمین.
من ماتومبهوت مونده بودم. برای مدتی، از ضلع جنوبی مرتب با بلندگو گفتن: "از اینجا برین وگرنه با شما برخورد فیزیکی میکنیم". خیلیا مثه من ماتومبهوت شدن. اغلب مبارزان هستهٔ اولیه اونجا بودن. ماتومبهوت. بعد یه عده با لباسای سیاه از همون محدوده به ما حمله کردن. شهرداری و باقی سیستم، اشتباهات زیادی کرده بودن، اما این یکی شد آخرین اشتباهشون.»
حجم
۲۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
سلام لطفا تو طاقچه بی نهایتم قرارش بدید 🥲
بسم رب شهدا و صدیقین این کتاب من را شدیدا تکان داد جایی ازش نبود که گریه نکنم جایی ازش نبود که دلم نشکنه جایی نبود که سر به فغان نکشم اما در پس تک تک گریه ها دلشکستگی ها و فریاد و فغان ها این کتاب بوی امید
همین الان تموم شد فقط میتونم بگم واقعا کتاب جذاب و عجیبی بود. سر فرصت میام و مفصل مینویسم
عالی. یه کتاب بسیار بینظیر از آقای اکبر خانی. اگه خوشتون اومد عزرائیل هم بخونید
نیما اکبرخانی بار دیگر قدرت داستانسراییش را به رخ مخاطب کشید. گاهی اوقات داستان چنان به اوج میرسد که نفس مخاطب را در سینه گرو میکشد.
خیلی باید حواست رو جمع کنی موقع خواندن تا بتونی قسمتهای مختلف داستان رو بهم ربط بدی ولی پایان داستان و جمع بندی عااالی بود
به تمام علاقه مندان به ایران توصیه میشه اونم از نوع شدید هم از نظر داستانی و جذابیت قصهای کار خوب و شاهکاری هست هم از نظر محتوا که بسیار عمیق و دارای ابعاد گوناگون برای تمام علاقهمندان به ایران
با کتابی روبه رو هستید که شما رو وارد دنایایی جدید می کنه کلی حس قشنگ رو باش تجربه می کند غم شادی غرور ضعف..... در کل عالیههه
دقیقا برای این روزها عالی
بی نظیر بود در بعضی فصول چنان غم و اندوه زیاده که دلت نمیخاد کتاب رو ادامه بدی ولی وقتی ادامه میدی کشور و ملتی شکوهمند رو میبینی که همه دنیا آرزوی تبدیل شدن به اون ها رو دارن و