
بریدههایی از کتاب زلزله ده ریشتری
۴٫۰
(۶۳)
دولتا با انتخابات میاومدن سر کار. تو چهار سال اول قیمتا مهار میشد؛ چون برای چهار سال دوم از مردم رأی میخواستن. اما چهار سال دوم نه؛ دیگه از این خبرا نبود.
مرجان فراهانی
تنها قسمت مملکتداری که هیچ حاکمی نمیتونه دربارهش دروغ بگه، اقتصاده. اقتصاد با سیاستورزی تغییری نمیکنه و با میزان دینداری یا بیدینی بالاوپایین نمیشه. اقتصاد با کار و تلاش و صداقت رشد میکنه و قاتل جونش هم تنبلی، بیعاری و دروغه. اقتصاد، ریاضیاته.
آریا سلطانی نجف آبادی
«باید به خود جرئت داد، ما میتوانیم».
آریا سلطانی نجف آبادی
فکرش رو بکنین؛ اگر یه چیز تو دنیا باشه که باید خیلی عاقلانه ازش ترسید، اون چیزیه که از هیچ چیز دیگهای نمیترسه.
Ali
میبینین؟ تقصیر خودشون بود. نباید زیادی به آدما فشار بیارن. خیلی اذیتمون کردن. دیگه هیچ انگیزهای نداشتیم و فقط نشسته بودیم به انتظار مرگ. وقتی کسی از آشناهامون میمرد واقعاً همه براش خوشحال میشدیم و حتی به حالش غبطه میخوردیم و گریه میکردیم که چرا مرگ نصیب اون شد، نه ما.
ما دیگه چیزی برای ازدستدادن نداشتیم و صد آه و واویلا به حال دشمنای ما!
آریا سلطانی نجف آبادی
روی زمینی که بهنام امام شهیدشون بود، نوشته بودن: "یا منصور اَمِت".
zaree025
در بیش از ۱۷۰ سالی که تهران به خودش زلزلهٔ جدی ندید. در تمام این سالهای پیش و پس از «انقلاب اسلامی»، کسی برای نوسازی و ایمنسازی بافتهای فرسودهای که با زلزلهای متوسط هم نابود میشدند، فکری نکرد. ریشهٔ این مشکلات در میان خود ایرانیها بود؛ آن موقع که در بیش از نیمقرن حکومت نتوانستند فساد را آنقدر کم کنند که روز بحران و بدبختی چوب لای چرخشان نشود. اشتباهشان این بود که نظام بوروکراتیک را آنقدر که باید و شاید کوچک نکردند تا در عین حال که وظیفهاش را انجام میدهد، منسجم و سریع باشد.
آریا سلطانی نجف آبادی
همه در کلام این کار رو غیراخلاقی میدونستن، ولی بهشدت علاقه داشتن کنار بایستن و ببینن آخرش چی میشه. بالاخره کسی باید این صید نیمهجون رو از پا درمیاورد. حالا که کار به خلاصکردنش رسیده بود، بیش از این تعلل جایز نبود.
~fatemeh♡
قاعدهٔ کار هم همینه اصلاً؛ جاسوس رو بهشکل بیآزارترین افراد غیرنظامی درمیاری و میفرستی داخل کشور هدف؛ مثلاً معلم، طبیعتگرد یا باستانشناس و فعال حقوق کودکان.
آریا سلطانی نجف آبادی
هیچی تو دنیا از سربازی که چیزی برای ازدستدادن نداره، خطرناکتر نیست.
~fatemeh♡
احساس کردم مثل یه شکار زخمی و بی دفاع شدیم که هرکی داره تکهای از بدنش رو میکَنه.
یاد امامحسین (ع) افتادم که وقتی تو گودال افتاد، حتی پیرمردای ضعیف و نحیف هم عصا به دست سراغش اومدن.
آریا سلطانی نجف آبادی
"دیوانگی چیزی نیست جز انجام کارهای تکراری و یکسان و داشتن توقع کسب نتایج متفاوت"
فقیر
ملتها با بمبارون شکست نمیخورن، فقط کشته میشن. مفهوم این دو با هم خیلی متفاوته.
amirali
فکرش رو بکنین؛ اگر یه چیز تو دنیا باشه که باید خیلی عاقلانه ازش ترسید، اون چیزیه که از هیچ چیز دیگهای نمیترسه.
Ali
"تا ظالمی در عالم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم."
امیرمحمد اشرفی دهکردی
پیروزی تا دلتون بخواد پدر داره، اما شکست یتیمه.
شهید زهره بنیانیان
ملتها با بمبارون شکست نمیخورن، فقط کشته میشن.
شهید زهره بنیانیان
آدم دلش میخواهد او عنان امور را به دست بگیرد. آدم دوست دارد آزادی را از خود سلب کند و خودش را بسپارد به او
~fatemeh♡
نظر تشکیلات، ذهنی که سؤالای زیاد و راحت میکنه، فردا و پسفردا به سؤالای سخت میرسه. پس، باید کارش رو ساخت و همین کار رو هم میکنن؛ طرف رو به جلسات انتقاد از خود میبرن و میذارنش جلوی بقیهٔ اعضا تا ازش انتقاد کنن. انتقادای سخت و خردکنندهای بارش میکنن. هر روز، چهار صبح بیدارش میکنن و تا شب میفرستنش سر یه کار بیخود یا دورهٔ آموزشی چریکی و تمرینات ورزشی و.... بعد، خسته و داغون مینشوننش جلوی همه تا خودش از خودش انتقاد کنه.
گفتم که این روند امتحان خودش رو پس داده. شاید برای آدمای قوی، یه هفته یا ده روز دوومآوردن تو چنین ماشین خردکنندهای، رکورد محسوب بشه.
Alibp
آخه نمیشه که، پیش غازی و معلقبازی؟ ظلم بغل گوش امام رئوف تاوان داره. اینجاش رو نخونده بودن.
آریا سلطانی نجف آبادی
من هستم تا داستان مردم شهرم رو که دست از کمککردن به نیازمندا کشیدن، برای همه تعریف کنم.
آریا سلطانی نجف آبادی
"تا ظالمی در عالم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم."
بیوتن
این جماعت فقط و فقط تو یه مسئله همصدا بودند؛ اونم این بود که امکان نداره ایرانیا بهراحتی شکست خورده باشن و بهزودی انتقامگیری رو شروع میکنن.
Alibp
حالا میپرسین من چرا جنگجو شدم؟ میپرسین من تو این جنگ چه میکنم؟ حالا براتون اهمیت داره چرا داریم اینجا اینقدر دور از خونه میجنگیم؟
گفتم که من هرقدر هم تعریف کنم، نمیتونین درک کنین. اما به شما قول دادم که بگم. من باید میجنگیدم تا بلایی که سر من و خونوادهم اومد، سر بقیهٔ مردم دنیا نیاد. من میجنگم تا چنین رفتاری حتی با سگا و گربهها هم نشه. یه بار به حرف مادرم گوش ندادم وقتی که گفت هرچی تو تهران میگذره به ما هم مربوطه. سزاش رو هم دیدم. برام کافیه. میجنگم تا دیگه از این اتفاقا نیفته.
از قیافهتون معلومه، نمیتونین درک کنین.»
bahrami
نگران شد. نگرانی رو تو وجودش با تموم بدنم احساس کردم. باز لبخندی تحویلم داد، اما نه از جنس لبخندایی که همیشه میزد، انگار بیشتر از سر ترحم بود.
گفت: "حسین، یادت نره، اگه اینجا توی این روزا مثه مردای واقعی به دست دشمن کشته نشی، یه روزی میرسه که مرده و زندهت فرقی نداره".
بعد هم لرزیدنش تموم شد.
Alibp
همیشه فراریا و اونایی رو که قبل از رسیدن دستور، خودسرانه عقبنشینی میکنن، باید قبل از اینکه برسن به خط یا پایگاه کشت. چرا؟ دلیل دارم برای حرفم. اونا با خودشون کلی داستان عجیبوغریب و وحشتناک میارن که باعث میشه شجاعترین جنگجوها و رزمندهها هم شلوارشون رو خیس کنن.
Mahdi Nirouyi
آدمهای مختلف با زوایای دید مختلف، برداشتهای متفاوت و گاهی در تضاد با هم از تاریخ دارند، اما اینها برای تاریخ اهمیتی ندارد. تاریخ آنقدر بزرگتر و عمیقتر از باورهای بشر است که هیچ اهمیتی به اندیشههای ما ندهد.
Mahdi Nirouyi
وقتی آدمای ناحسابی رو تو مملکت به کار میگیری، موقع بحران، ضعفای خودشون رو نشون میدن. ناحسابین دیگه.
لونا
«مطالعهٔ تاریخ و سالها کار و تجربهاندوزی برام بهخوبی روشن کرده که سقوط و شکستهای بزرگ تقریباً تو تموم مواقع با خیانت همراه میشن.
لونا
: «باید به خود جرئت داد، ما میتوانیم».
لونا
حجم
۲۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان