دانلود و خرید کتاب حسرت آدام فیلیپس ترجمه میثم سامان‌پور
تصویر جلد کتاب حسرت

کتاب حسرت

معرفی کتاب حسرت

کتاب حسرت نوشتهٔ آدام فیلیپس و ترجمهٔ میثم سامان‌پور است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. حسرت از آدام فیلیپس، روانکاو برجسته،  کتابی متحول‌کننده دربارهٔ زندگی‌ای است که آرزو می‌کنیم داشته باشیم و آنچه دربارهٔ خود باید بیاموزیم. حسرت کتابی در ‬ستایش‬ زندگی‬ نازیسته است.

درباره کتاب حسرت

همهٔ ما دو زندگی موازی داریم: زندگی‌ای که فعالانه در حال زندگی‌کردن آن هستیم و زندگی‌ای که احساس می‌کنیم باید می‌داشتیم یا می‌توانستیم داشته باشیم. به همان اندازه که تلاش می‌کنیم در لحظه وجود داشته باشیم، زندگیِ زندگی‌نشده حضوری اجتناب‌ناپذیر در کنار ما پیدا می‌کند؛ سایه‌ای در پشت سر ما. و این موضوع خود می‌تواند به داستان زندگی ما تبدیل شود؛ مرثیه‌ای برای نیازهای برآورده‌نشده و آرزوهای قربانی‌شده. تصور آنچه باید باشیم یا انجام دهیم، ما را تسخیر کرده است و این می‌تواند زندگی ما را از آنچه هست، کوتاه‌تر کند.

اما اگر ایدهٔ شکست را از معادله حذف کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ آدام فیلیپس، روانکاو تحسین‌شده، با توانایی و مهارت خود در نویسندگی و روانکاوی، برای این تعارض بزرگ وجود ما، پیشنهاد می‌کند که اگر ناامیدی را به عنوان راهی برای ترسیم آنچه واقعاً می‌خواهیم، بپذیریم، رضایت ناگهان ممکن می‌شود. ولعِ زندگی بدون ناامیدی، ولعِ زندگی بدون قدرت شناسایی و تحقق خواسته‌هایمان است.

در این کتاب زیبا، دلسوز و جذاب، فیلیپس عمیقاً از تجربه‌های بالینی خود و همچنین آثار شکسپیر و فروید، دی. دبلیو. وینیکات و ویلیام جیمز استفاده می‌کند تا ناامیدی، نرسیدن به آن و دورشدن از آن را نشان دهد. تمام مطالب کتاب از زندگی‌های زند‌گی‌نشدهٔ ما الهام گرفته شده و ممکن است برای زندگی کاملاً زندگی‌شدهٔ ما ضروری باشند.

خواندن کتاب حسرت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران کتاب‌هایی با بن‌مایه‌های روان‌شناسانه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب حسرت

«تراژدی روایت انسان‌هایی است که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، اما داستان همهٔ آنهایی که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، تراژیک به نظر نمی‌آید. در کمدی، انسان‌ها از آنچه می‌خواهند قدری به دست می‌آورند، اما در تراژدی انسان‌ها اغلب متوجه می‌شوند که خواسته‌شان راه به جایی نمی‌برد و با پیش رفتن داستان، از آنچه که فکر می‌کردند می‌خواهند، کمتر و کمتر نصیب می‌برند. به‌واقع هم آنچه قهرمان تراژیک می‌خواهد و هم اینکه چگونه آن را می‌خواهد است که او را به نابودی می‌کشاند و در نهایت، به‌همراه دشمنان و تمام همراهانش از بین می‌برد. تراژدی، خواه اسمش جاه‌طلبی باشد، خواه جست‌وجوی عشق و یا کشف حقیقت‌اگر بخواهیم به ساده‌ترین شکل ممکن بگوییم‌نشان می‌دهد که پایان غم‌انگیزِ خواستنِ چیزی چگونه خواهد بود؛ سرانجامِ خواست تغییر یک پادشاه، خواست خون‌خواهی پدر، یا خواستی که پدر از دختر عزیزکرده‌اش برای ابراز عشق دارد. قهرمان‌های تراژیک عمل‌گراهای شکست‌خورده‌اند. اهدافشان به دور از واقعیت است و ابزارشان بدون کاربرد.

نظر به اینکه ما در وضعیتی از نیازمندی مدام زندگی می‌کنیم و، همان‌طور که جان ریکمن روان‌کاو گفته، «غریزه‌زده» یا سخت در بند آن هستیم و نظر  به اینکه هماره نیازمندیم و پیوسته چیزی کم داریم، نظر  به همهٔ اینها و نقش برجسته‌ای که غریزه در زندگی‌مان دارد، اکنون باید پرسید: آن چیست که خواستن و میل داشتن را نه فرح‌بخش بلکه فجیع و مهیب می‌سازد؟

آن چیست که آن را نه سرشار از زندگی بلکه مملو از وحشت می‌کند؟ آیزایا برلین، در اظهارنظری معروف در کتاب دو برداشت از مفهوم آزادی، موضع لیبرال را این‌گونه توضیح می‌دهد: «اگر همان‌طور که من باور دارم‌قبول داشته باشیم که اهداف بشر متعددند و همهٔ آنها از اساس با یکدیگر همخوانی ندارند، پس امکان تنش‌و تراژدی‌هیچ‌گاه نمی‌تواند به‌طور کامل از زندگی بشری، چه زندگی فردی باشد چه جمعی، حذف شود.» ما همیشه خواسته‌هایی داریم که رقیب یکدیگرند، این خواسته‌ها اغلب با یکدیگر در تضادند، به این ترتیب در انتخاب‌ها مهم‌ترین و اساسی‌ترین چیزها باید فدا شوند. زندگی انسان‌ها صرفاً زمانی تراژیک نیست که نتوانند هرآنچه می‌خواهند را به دست آورند، بلکه زمانی که خواسته‌هایشان آنها را فلج می‌کنند نیز تراژیک است؛ زمانی که آنچه می‌خواهند خسران بزرگی در بر داشته باشد. مسئلهٔ تراژیک در عقدهٔ اودیپ‌که بر  اساس یک تراژدی نام‌گذاری شده‌این است که طبق روایت فروید، کودک در میل داشتن به یکی از والدین مجبور است دیگری را به یک رقیب تبدیل کند، و در نهایت مجبور است از نیازش به والدین چشم‌پوشی کند تا بتواند بزرگسالی باشد که با تمام وجود میل می‌ورزد. برای آمیزش جنسی باید از کودکی دست بردارید؛ و چه‌بسا تمام آنچه که باید از آن دست شست محدود به همین نشود. تکاپوی ما از پی دانستن این مطلب است که آیا این کار ارزشش را دارد یا نه (که صورتی دیگر از این جمله است که «برای به دست آوردن زندگی باید آن را از دست بدهید»). چراکه، طبق گفتهٔ برلین، اهداف ما بسیارند و اغلب آن‌قدر با هم در تضاد هستند که بعضی وقت‌ها خسران‌های ویرانگری پدید می‌آیند. شاه لیرِ شکسپیر می‌خواهد قلمرو پادشاهی‌اش را به سه قسمت تقسیم کند، اما می‌خواهد یک‌سومی که از آن کوردلیاست بیش از دو دختر دیگر باشد؛ او می‌خواهد دست از تاج‌وتخت بردارد اما قدری از قدرتش را حفظ کند؛ می‌خواهد دختران و دامادانش با او همکاری کنند، و همراهان او باشند؛ می‌خواهد آن‌طور که دوست دارد زندگی کند، در خانهٔ دیگران. او در نهایت هر آنچه که می‌خواهد و هر آنچه که نیاز دارد را از دست می‌دهد.»


Alireza Torabi
۱۴۰۱/۰۵/۲۴

برای خوندن این کتاب، رغبت زیادی داشتم. ترجمهٔ بدش یه تنه تموم رغبتمو از بین برد! یقیناً حتی به اندازهٔ یه نگاه گذرا هم به ویراستار نسپرده‌ن کتاب رو. ترجمه بد و ناقص، و متن پر از اشتباه‌های ریز و

- بیشتر
mh
۱۴۰۲/۰۹/۲۰

انقدر تو نظرات خوندم که ترجمه بده که چند ماه خوندنش رو به تعویق انداختم ولی چیزی که باهاش مواجه شدم اتفاقا ترجمه ی خیلی خوب مترجم بود. یه جاهایی مطالب کمی ثقیل و سنگین میشن که به خاطر نوع

- بیشتر
mahsa
۱۴۰۲/۰۴/۱۶

هنوز اوایل کتاب هستم کتاب خوبیه اما ترجمه ی خوبی نداره

alidarvish
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

محتوای این کتاب ربطی به عنوانش (حسرت) نداره. حواستون باشه. من نصفه ولش کردم.

Mahla V.KiyAN
۱۴۰۳/۰۱/۰۵

به شخصه از خوانندگانی که دل در گرو آثاری با عنوان «توسعه فردی» دارند نیستم، زیرا به جد معتقدم راه توسعه، آن‌ هم در خصوص موجود پیچیده و چموشی به نام انسان، از مسیر نسخه و نصایح گذر نمی‌کند. گاهی

- بیشتر
NKH
۱۴۰۲/۰۱/۱۶

کتاب بسیار خوب و مهمی‌ست. نویسنده با گردآوری دیدگاه روان‌شناسان بزرگ در خصوص موضوع کتابش، سعی در توضیح و تفهیم مطالب مد نظرش داره. درکل برای کسایی که علاقه به مطالعه یه کتاب سطح بالا دارن گزینه خیلی خوبیه

آیدا
۱۴۰۲/۰۸/۱۵

دوستان این کتاب مشکلش از ترجمه نیست ،متن اصلی هم همینقدر دشوار فهم و سخت نوشته شده

محسن
۱۴۰۲/۰۵/۲۸

خیلی کتاب خوبیه، ترجمه‌اش هم نسبتاً خوبه. البته خواندنش ممکنه مثل روزنامه پیش نره که اون به نظرم به خاطر موضوع کتابه و نه ترجمه‌اش.

کاربر 5892153
۱۴۰۲/۰۵/۱۵

کتاب خیلی خوبیه و شاید خوب توصیف درستی نباشه. دست روی مفاهیمی میذاره که نوشتن درباره‌شون خیلی جزئی و خیلی سخته. به نظر من ترجمه تا حد امکان مطلب‌رو قابل فهم کرده. مفهوم کمی پیچیده‌س برای همین نمیشه ساده‌تر و

- بیشتر
کتابخوار-۸۲
۱۴۰۲/۰۴/۲۵

ترجمه اصلا روان نیست.

ما را طوری بار می‌آورند که حس خاص بودن کنیم، سپس از ما انتظار می‌رود از جهانی لذت ببریم که در آن خاص نیستیم.
آرمان
(رضایت‌بخش‌ترین لذت‌ها، لذت‌های ناگهانی هستند که نمی‌توان برایشان طرح و نقشه ریخت.
neg78
«علت تراژدی این است که ما ترجیح می‌دهیم جهان را به آتش بکشیم تا اینکه اجازه دهیم ما را در معرض تغییر قرار دهد»
نازنین بنایی
من خشمگینم: این خشم رابطه‌ای که من بدان وابسته‌ام را تهدید می‌کند، پس من خودم را بدل می‌کنم به فردی مهربان، حساس و خوب. در این کیمیاگری ذهنی، در این کار جادویی، این عمل پنهان شدن، من از نو در قالبی قابل‌قبول برای دیگران و در نتیجه برای خودم ظاهر می‌شوم (این همان نظم منطقی است). و چه بلایی بر سر خشم می‌آید؟ خشم به شکل آنچه «دردنشان‌ها» نامیده می‌شود، یعنی صورت‌های رایج پریشانی و بی‌قراری، بروز می‌یابد. پس از این جهت می‌توان گفت دردنشان‌ها روابطی هستند که هاله‌ای از ابهام آنها را پوشانده است.
نازنین بنایی
انسان‌ها وقتی برای ما واقعی می‌شوند که ما را سرخورده می‌کنند؛ اگر سرخورده‌مان نکنند، تنها شخصیت‌هایی خیالی هستند.
neg78
شاید ما همیشه خشمگینیم، همیشه در حال انتقام گرفتن از خودمان، چراکه برای خودمان کافی نیستیم؛ و همین‌طور مدام در حال انتقام گرفتن از دیگرانیم، چرا که هیچ‌وقت آن چیزی را که می‌خواهیم به ما نمی‌دهند. اما برای بیون این فرار از سرخوردگی است که فاجعه‌بار است. او این‌چنین ادامه می‌دهد که، فرار از سرخوردگی «متضمن این است که به‌جای اینکه به کمک اندیشه و تفکر از تجربه درس بگیرید، دانای کل بودن را انتخاب کنید».
نازنین بنایی
«هر بهبودی در جامعه تنها تاحدی می‌تواند جلوی هدر رفتن توان انسان را بگیرد؛ هدر رفتن حتی در یک زندگی موفق، و حس تنهایی و تک‌افتادگی حتی در یک زندگی سرشار از صمیمیت نیز عمیقاً حس می‌شوند، و این حس، حس اصلی تراژدی است.»
نازنین بنایی
وقتی نوبت به عشق و عاشقی برسد، عیان می‌گردد که فرد میل می‌ورزد، اما هیچ نمی‌داند که به چه/ که دارد میل می‌ورزد. شاید، همان‌طور که پروست می‌خواست به ما باور دهد، آرزوی شناخت یکدیگر بیش از آنکه ابتر باشد مهلک است؛ که آنچه فرد می‌خواهد در مورد دیگری بداند، به‌صورت ناخودآگاه، همان چیزی است که میل ورزیدن ما به آنها را متوقف می‌سازد؛ در واقع شناخت آنها به‌مثابهٔ درمان کردن مرض میل ورزیدن به آنهاست. پس نشناختن کسی و نگرفتن قضیه می‌شود جزء لاینفک برنامه‌ای که برای حفظ و تداوم میلمان داریم. آرزوی شناختن کسی‌آرزوی گرفتن قضیه، انسان، شعر، لطیفه‌می‌تواند آرزوی آرام کردن و فرو نشاندن هیجانِ پیشین باشد یا حتی آرزوی خلاصی از میل داشتن به آنها.
نازنین بنایی
تمام استبدادها متضمن درک علی‌الظاهر  تمام‌وکمال از نیازهای دیگری هستند.
نازنین بنایی
این را نیز می‌آموزیم که، جایی در حد فاصل میان زندگی‌هایی که داریم و زندگی‌هایی که دوست می‌داشتیم، زندگی کنیم.
Shiva Shahmohammadi
زیستنِ زندگی‌های نازیسته‌که از آن رنج می‌بریم‌چه اجباری بوده باشد چه انتخابی، ما را تبدیل کرده است به کسی که هم‌اکنون هستیم.
Reza.golshan
فرق است میان کسی که حرفی می‌زند که دیگری احساس می‌کند درک شده است و کسی که صرفاً سخنان جذاب و گیرا می‌گوید. فرق است یا می‌تواند فرق باشد میان خواندن چیزی قابل‌فهم و خواندن چیزی که تأثیر زیادی دارد؛ و همین‌طور میان کلماتی که واسطهٔ ابراز تجربیات‌اند و کلماتی که تثبیت‌کنندهٔ شناخت و معرفت‌اند. فرق است میان آرزوی آسایش و تسکین، و آرزوی برانگیختن و آشفته کردن. و ما برای اینها و تجربه‌های دیگر  با یکدیگر صحبت می‌کنیم یا مطلبی می‌خوانیم.
نازنین بنایی
ما میان خواستن و نخواستنِ گرفتن مطلب در نوسان هستیم. ما همیشه توان این را نداریم که شناخته شویم، و یا خود و نیازهای خود را بشناسیم، چرا که شناخت در پی خود رنج و عذاب به همراه می‌آورد. پذیرشِ میل آن‌چنان که هست‌یعنی هم به دیگران وابستگی دارد، و هم ممنوعه و بنابراین سرکش است‌ما را در نظر خودمان بیش از اندازه غیرقابل قبول، بیش از اندازه متناقض و بیش از اندازه در معرض خطر نشان می‌دهد. این پذیرش به معنای واقعی ما را در برابر خودمان قرار می‌دهد. بیش از حد مستقیم و با صراحت به ما نشان می‌دهد که تا چه اندازه می‌توانیم به‌خاطر نیازهایمان مشوش و پریشان باشیم.
نازنین بنایی
زندگی‌ای که به‌اندازهٔ کافی در آن لذت نباشد ارزش بقا (یا تولیدمثل) ندارد.
AliGharian
کسی که مازوخیست است می‌گوید: «هر کاری که بخواهی می‌توانی با من بکنی به‌شرطی که هیچ‌وقت مرا ترک نکنی.» (در واقع هرچه بیشتر با من بد کنی، بیشتر می‌فهمم که هیچ‌وقت مرا رها نخواهی کرد)»؛ و فرد سادیست می‌گوید: ‫«با تو هرچه بخواهم می‌کنم، چراکه هردوی ما می‌دانیم تو مرا رها نخواهی کرد (در واقع کاری که من با تو می‌کنم خود مدرکی است برای اینکه تو هیچ‌گاه مرا ترک نخواهی کرد.)
کاربر ۳۰۴۶۴۷۶
. تنها کسی که شما را خشنود می‌سازد است که می‌تواند سرخورده‌تان هم کند. می‌توان گفت که همهٔ ما آن را تجربه کرده‌ایم و همچنان نیز تجربه خواهیم کرد. همه می‌دانیم کسی که برایمان مهم است می‌تواند ما را سرخورده کند.
sahar7084
زندگی‌های زیسته‌مان می‌توانند بدل به مویه و ماتمی همیشگی شوند در سوگ زندگی‌هایی که قادر به زیستنشان نبوده‌ایم، یا اینکه می‌توانند منجر به خشمی بی‌پایان شوند. اما این محرومیت از زیستنِ زندگی‌های نازیسته‌که از آن رنج می‌بریم‌چه اجباری بوده باشد چه انتخابی، ما را تبدیل کرده است به کسی که هم‌اکنون هستیم.
sahar7084
در روایت فروید، امکان رضایتمندی ما وابسته به ظرفیتی است که برای سرخوردگی داریم؛ اگر نتوانیم به خودمان اجازه دهیم که سرخوردگی‌مان را احساس کنیم‌و برخلاف انتظارمان، این کار به‌طرز شگفت‌آوری دشوارتر از آن چیزی است که می‌پنداریم‌نمی‌توانیم حس درستی از آنچه ممکن است واقعاً بخواهیم، یا آنچه که ممکن است حسرتش را بخوریم و یا آنچه واقعاً می‌تواند ما را سرشار از لذت کند (آز و شره نوعی نومیدی از لذت بردن است)، داشته باشیم
کاربر ۱۲۰۰۸۲۰
در روایت فروید، امکان رضایتمندی ما وابسته به ظرفیتی است که برای سرخوردگی داریم؛ اگر نتوانیم به خودمان اجازه دهیم که سرخوردگی‌مان را احساس کنیم‌و برخلاف انتظارمان، این کار به‌طرز شگفت‌آوری دشوارتر از آن چیزی است که می‌پنداریم‌نمی‌توانیم حس درستی از آنچه ممکن است واقعاً بخواهیم، یا آنچه که ممکن است حسرتش را بخوریم و یا آنچه واقعاً می‌تواند ما را سرشار از لذت کند (آز و شره نوعی نومیدی از لذت بردن است)، داشته باشیم
نازنین بنایی
اگر این جهان قابل‌اندازه‌گیری بود، می‌توانستیم بگوییم که از منظر روان‌کاوی، زندگی خوب زندگی‌ای است که در آن به میزان کافی سرخوردگی وجود دارد، نه بیشتر و نه کمتر.
judyshirlley

حجم

۲۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

حجم

۲۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۷۹,۸۰۰
۳۰%
تومان