دانلود و خرید کتاب صوتی عقل در برابر جنون

کتاب صوتی عقل در برابر جنون یا نقشهٔ عقل برای خوشبختی اثری از آدام فیلیپس روان‌شناس مشهور بریتانیایی است که نشر جیحون آن را با ترجمهٔ سیدعباس سیدین و گویندگی علی غفاری منتشر کرده است. او در این کتاب دربارهٔ مرزهای عقل و جنون در انسان سخن می‌گوید. بلکه علاوه‌بر جنون، عقل را هم بهتر بشناسیم و بدانیم عاقل‌بودن دقیقاً چگونه است و چطور نمود پیدا می‌کند و اصلاً چه ضرورتی دارد.

درباره کتاب صوتی عقل در برابر جنون

نویسنده ابتدا از تعریف و توصیف عاقل و دیوانه آغاز می‌کند و تلاش می‌کند به ما بفهماند عاقل‌بودن یعنی به‌رسمیت‌شناختن سردرگمی خود که نیازی نیست برای پنهان‌کردن آن دست به دامان دیوانگی شویم. بعد به حضور عقل در زمینه‌های مختلف زندگی می‌رسد؛ اینکه پرورش فرزند عاقل، زندگی عاطفی عاقلانه یا حتی رویکرد عاقلانه به پول چیست. همواره عقل در برابر جنون مهجور مانده است. در ستایش دیوانگی، در توصیف دیوانگان، دربارهٔ نشانه‌های جنون بارها‌و‌بارها نوشته و گفته‌اند اما خیلی کم خوانده و شنیده‌ایم از عقل و اینکه عاقل کیست و عاقلی‌کردن چگونه است. اینکه هیچ روایتی از چگونگی یک زندگی عاقلانه یا تمایز زندگی عاقلانه با زندگی شاد یا موفق وجود ندارد و اینکه چطور مجذوب دیوانگی می‌شویم.

خواندن کتاب عقل در برابر جنون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران کتاب‌های روان‌شناسی با چاشنی فلسفه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب صوتی عقل در برابر جنون

«می‌توانیم بگوییم ر. د. لینگ و پولونیوس کم‌وبیش در این‌باره با هم اتفاق نظر دارند که عاقل‌بودن احتمالاً آن چیزی نیست که وانمود شده است. آدم‌هایی که معمولاً مایلیم دیوانه بنامیم شاید چیزی برای گفتن دارند، شاید راهی برای ارائه یا حتی تقدس چیزها دارند که عاقل از آنها در هراس است. البته عقل و خرد می‌تواند نوعی زره هم باشد. همان‌طور که پولونیوس به‌طور ضمنی می‌گوید، «روشِ» عاقل‌بودنمان ما را در برابر ادراک‌های پرمغزتر محافظت می‌کند. اگر سیصدوپنجاه سال پس از نوشته شدن هملت توسط شکسپیر، عاقل‌بودن از دید ر. د. لینگ باج سبیلی است که برای حفاظت از خودمان می‌پردازیم، اگر در اواخر سال‌های ۱۹۶۰ جنبش ضدروان‌پزشکی قصد داشت در درمان دیوانگان مداخله کند، به این خاطر بود که چیزی به‌عنوان هنجارِ موجود در سلامت عقل وجود دارد که با تضعیف روحیهٔ انسان او را به ذلت می‌کشد. از دید طرفداران ضدروان‌پزشکی، نسخه‌های فعلی سلامت عقل به‌عنوان تصویری از آنچه انسان معاصر می‌تواند یا باید باشد، حق مطلب را دربارهٔ پیچیدگی زندگی آدمی ادا نمی‌کنند. برای ضدروان‌پزشکی‌ها و البته برای بسیاری از هنرمندان معاصر، آنچه دیوانگی نامیده می‌شد، صرفاً بازگشت تمامی پیچیدگی‌ها بود، بازگشت تمامی آن اضطرارها و ظرافت‌های آدمیزاد که آن به‌اصطلاح سلامت عقل (و ظاهراً حرفهٔ روان‌پزشکی به‌طورکلی) می‌خواسته کنارشان بگذارد. آنچه ضدروان‌پزشکیها برایش می‌جنگیدند، چیزی نبود جز تعریف چگونگی انسان بودن. (پای کرامت انسان مدرن در میان بود؛ یعنی تصویری که ترجیح می‌دهد از خودش ارائه دهد). انگار ایده و مفهوم هویت داشت محدود می‌شد و اسم این محدودسازی که ضدروان‌پزشکی‌ها آن را خشونت‌بار و جبری می‌دیدند، سلامت عقل بود. اصرار آنها بر این بود که نرمال‌بودن امر نرمالی نیست. درست همان چیزهایی که ما به‌عنوان نشانه‌های نرمال‌بودن می‌شناختیم؛ مثل معقول‌بودن، متعادل‌بودن، توجه ویژه به دیگران داشتن و از این قبیل، همان چیزهایی بودند که ما را از خودمان و دیگران دور و با آنها غریبه می‌کردند. وقتی به عقب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم هملت هم مثل سلامت عقل، دیوانگی و خانواده۹، که برای ضدروان‌پزشکی‌ها کتابی کلیدی به‌شمار می‌آید، روشن و قاطع حرفش را می‌زند و پولونیوس، دست‌کم برای لحظه‌ای، در نقش اولین ضدروان‌پزشکی ظاهر می‌شود. سؤال ضدروان‌پزشکی‌ها این بود که چه چیز خانواده‌های به‌اصطلاح نرمال، نرمال است وقتی آدم‌ها دارند در چنین خانواده‌هایی دیوانه می‌شوند؟»