کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن
معرفی کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن
کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن، نمایشنامهای کمدی از آنتونی ماریوت و جان چپمن است که با ترجمه فرشید ابراهیمیان و لیلی عمرانی میخوانید. این نمایشنامه با زبان طنز خود به سیاست، اجتماع، اخلاقیات، انسانها و ... طعنه میزند.
جان گیل در نوامبر سال ۱۹۷۷ برای نخستین بار، این نمایشنامه را در تئاتر آپولو به روی صحنه برد.
مجموعه نمایشنامههای بیدگل، مجموعهای منحصربهفرد از نمایشنامههایی است که تابهحال به فارسی ترجمه نشدهاند و یا ترجمه مجددی از نمایشنامههایی خواهد بود که از هر جهت لزوم ترجمه مجدد آنها حس میگردد. این مجموعه تا حد امکان میکوشد تا تاکید خود را به جای ادبیات متن نمایشی، بر ویژگی اجرایی آن بگذارد و بدین ترتیب به نیازهای اجرایی متون نمایشی پاسخ گوید. معرفی جهانهای متفاوت نمایشی، از اهداف اصلی این مجموعه است.
درباره کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن
نمایشنامه چشمهایت را ببند و به انگلستان فکر کن (Shut Your Eyes and Think of England) نمایشنامهای طنز است که با سیاست، اجتماع، اخلاقیات و انسانها شوخی میکند و اتفاقا برای اینکار انسان را دستمایه قرار میدهد. این نمایشنامه در تلاش است تا جدیترین مسائل بشری را انسان در دوران پست مدرن با آن درگیر است به تصویر بکشد. مسائلی از قبیل حکومت سرمایه بر انسانها. دورانی که چندان چیزی از بنیانهای اخلاقی باقی نمانده است و تقابل عشق، انسان و پول را به تصویر میکشد.
صحنه نبرد این تقابل انسانی، یکی از همان مراکز تمدن است: لندن
کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از دوستداران ادبیات نمایشی هستید، خواندن کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن لذتی عمیق را به شما هدیه میدهد.
بخشی از کتاب چشم هایت را ببند و به انگلستان فکر کن
استلا: بد نیست، ولی با کارمندات چی کار می کنی؟ نمیخوای که وقتی میان من اینجا باشم؟
هالبروک: روز شنبه است. همە شهر تعطیله. کسی اینجا نیست.
استلا: (به برنامهای که روی میز قرار دارد زیرچشمی نگاه میکند.) امیدوارم از سؤالم ناراحت نشی. می تونم بپرسم شرکت بین المللی هالبروک دقیقا کارش چیه؟ (برنامه را بلند می کند.)
هالبروک: ما یکی از بزرگ ترین مؤسسات سرمایه گذاری خصوصی در اروپای غربی هستیم. اتفاقا روی چیزایی سرمایه گذاری کردیم که داره میرسه و تو هم میتونی تو اون سهیم بشی، یعنی من به عنوان رئیس و مدیرکل بهت اجازه می دم هر وقت دلت خواست در اون مشارکت داشته باشی.
استلا: ممنون. اول بذار با سهام دارمون صحبت کنم بعد. البته پول زیادی نمی خوام بذارمها، چون مالیات بر درآمد کارهای نکرده این روزا خیلی فلج کننده است.
هالبروک: معلومه که از کار و تجارت خوب اطلاع داری.
استلا: این یه قسمتی از بازیه، نیست؟ البته من از شرکتهایی استفاده میکنم که بهترین حسابدارهای قسم خورده رو دارند.
هالبروک: بله! البته.
استلا: اونا با اطمینان می گن که من روی گنج نشستم.
هالبروک: منظورشونو میفهمم. نگو که نمیدونم.
(استلا از جایش بلند میشود. هر دو به سمت اتاق خواب میروند. استلا وارد می شود. کسی به در دفتر کار ضربه میزند. استلا حیرت زده میشود.)
هالبروک: (در اتاق را می بندد. ضربە آزمایشی دیگری به در زده میشود. هالبروک به طرف میز میرود و گیلاسهای آب پرتقال را برمیدارد.) دارم میام. (به طرف قفسە نوشیدنی می رود و گیلاسها را روی آن میگذارد. حالا به طرف در اصلی رفته و در را باز میکند.)
پولن: (با یک کیف دستی، چتر، کلاه و عینکی وارد میشود. او حسابداری تقریبا پنجاه ساله است.) آقای جاستین! امیدوارم مزاحمتون نشده باشم!
هالبروک: پولن! اینجا چه می کنی؟
حجم
۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه