دانلود و خرید کتاب یادداشت های سرگردان روی آب بابک لک‌قمی ترجمه احمد پوری
تصویر جلد کتاب یادداشت های سرگردان روی آب

کتاب یادداشت های سرگردان روی آب

نویسنده:بابک لک‌قمی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادداشت های سرگردان روی آب

کتاب یادداشت های سرگردان روی آب نوشتهٔ بابک لک‌قمی و با ترجمهٔ احمد پوری است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب یادداشت های سرگردان روی آب

بابک لک‌قمی نویسنده‌ای ایرانی است که در سال ۱۳۶۲ در ایران متولد شده و تا پایان دورهٔ کارشناسی در رشتهٔ مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شریف در ایران زیسته است. برای ادامهٔ تحصیل عازم کانادا شد و در دانشگاه ونکوور فوق لیسانس مهندسی عمران گرفت، سپس در دانشگاه تورنتو موفق به اخذ درجهٔ دکترا در رشتهٔ آب‌وفاضلاب شد. و اکنون چند سالی است که در کانادا زندگی می‌کند. او از همان کودکی به نوشتن و ادبیات علاقه داشت، اما در سال‌های اخیر این علاقه جدی‌تر شده که رمان نخستین او را پدید آورده است. او داستان یادداشت های سرگردان روی آب را به زبان انگلیسی نوشته و احمد پوری آن را ترجمه کرده است.

 لک‌قمی با نخستین اثرش کاری متهورانه و نو کرده است. شکستنِ روایت خطی و ذهنی‌کردن رمان ساختگی و حاصل پیروی از مُد زمانه نیست. ساختار این رمان چنین فرمی را ایجاب می‌کند و همین انتخاب درست نحوهٔ بیان است که به اثر او اصالت بخشیده و آن را جذاب کرده است. خوانندهٔ این اثر به صرف اینکه داستانی ذهنی می‌خواند مجبور نیست برای فهمیدنش آن را چندین‌بار بخواند. رمان در همان خوانش نخست درست مانند نوشته‌ای خطی و بدون چالش به‌نرمی پیش می‌رود و سرانجام در صحنه‌ای زیبا و وهم‌آلود لنگر می‌گیرد. این رمان به عنوان نخستین تجربه می‌تواند بشارت از کارهای درخشانی در عرصهٔ رمان در آینده بدهد.

داستان از زبان راوی اول‌شخص روایت می‌شود که به یاد گذشته‌اش می‌افتد. گذشته در حالِ راوی نقش دارد و راوی هم که هم‌سن‌وسال نویسنده است می‌خواهد زندگی تازه‌ای برای خود بسازد. خاطرات شیرین گذشته می‌توانند ادامه پیدا کنند و آینده، حتی اگر کمی مبهم و ترسناک باشد، باز هم امیدوارانه است.

خواندن کتاب یادداشت های سرگردان روی آب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان خارجی که نویسنده‌ای ایرانی دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یادداشت های سرگردان روی آب

هر وقت می‌مانم کجا بروم، هوای تصفیه‌خانهٔ متروک را می‌کنم. از روی تپه‌اش می‌توانم اقیانوس را ببینم. یادم نیست اولین‌بار کِی رفتم آن‌جا. علف‌ها بلند بود و باد شاخه‌های غان را تکان می‌داد. مرغان دریایی جیغ می‌زدند و هنوز می‌شد صدای پمپ‌های کارخانه را شنید. آن محل مرا یاد تپه‌ای می‌انداخت که با زنم از آن بالا می‌رفتیم. آن روزها هنوز زنم نشده بود. تپه جایی بود که وقتی نمی‌دانستیم کجا برویم می‌رفتیم روی آن. آن بالا شهر زیر پای‌مان بود. از میان ابرها شهر را می‌دیدیم. سال‌ها بعد وقتی دوباره سری به آن‌جا زدم، تپه بدل به آشغال‌دانی شده بود. خاک، فلزهای زنگ‌زده، سرنگ و علف خشکیده.

این‌جا هنوز می‌شود صدای مرغان دریایی و برخورد امواج به صخره‌ها و پمپ‌های آب را شنید. درهای ساختمان‌های کارخانه همه بسته‌اند. یک‌بار سعی کردم با پیچ‌گوشتی یکی از درها را باز کنم اما ظاهراً احتیاج به ابزارهای بیش‌تری داشتم. دفعهٔ بعد باید با خودم انبردست و آچار و ارهٔ آهن و چکش بیاورم.

تا همین اواخر عکسی از او داشتم. تنها عکسی بود که از روی نگاتیو توانسته بودم ظاهر کنم. در کیف پول قبلی‌ام بود که همیشه در کشوِ بغلِ تختم کنار نان نگه می‌داشتم. کیف تا دو روز پیش هنوز در آن کشو بود.

پرده را کشیدم و از فاصلهٔ باریک میان آن و چارچوب پنجره نگاهی به بیرون انداختم. ماشین سیاه‌رنگی کنار سالن ماساژ ایستاد. گوشم را به دیوار چسباندم ببینم فرانسوی خانه است یا نه. چیزی نشنیدم. از چشمیِ در نگاه کردم. دو مرد ریشو، با گل‌های مصنوعی توی جعبه‌ای در دست، اتاق را ترک کردند.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۵ صفحه

حجم

۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۵ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۵۰%
تومان