کتاب بدن و نظریه اجتماعی
معرفی کتاب بدن و نظریه اجتماعی
کتاب بدن و نظریه اجتماعی نوشتهٔ کریس شیلینگ با ترجمهٔ حسن شهرکی در انتشارات انسان شناسی چاپ شده است. نظریۀ واقعگراییِ جسمانیْ هم بر نقشآفرینی نیروهای اجتماعی تاکید دارد و هم بر توان میانجیگریِ حسها، حسانیتها، عواطف، فرایندهای عصبشناختی ماهیچهای و فیزیولوژیکی. خواندنِ این کتاب، آنچنان که نویسنده خود در پیشگفتاری بر ترجمۀ فارسی نیز بدان اشاره کرده، در روزگاری که همهگیری کرونا، به ما یادآور شده که سوژههای بدنمند و بههم وابستهای هستیم، ضروری بوده؛ و دستور کار نوینی برای مطالعات بدن و فهم چشماندازهای تنانه در عصرکنونی فراهم میآورد.
درباره کتاب بدن و نظریه اجتماعی
نویسنده طی فصول مختلف کتاب، و برای رسیدن به فرجام نهایی، به ترتیب از چندین مرحله عبور میکند:
نخست، فراروی از دیدگاههای غالبِ طبیعتگرایانه و ساختنگرای اجتماعی؛
دوم، ارایة مفهوم «برآینده» یا «نوظهور»؛
سوم، طرح مفهومیِ بدن همچون پروژه، رژیم، و نقاب؛
و چهارم، تبیین طرحواره بدنی که شالودهای برای خویشتنیابی تنانه فراهم میآورد.
پندارة بدن چونان نقاب، بدین معناست که چگونه کیفیاتِ متغیر و ناروشنِ تجسم بهویژه ظاهر افراد، آنها را قادر میسازند تا از خود تأثیراتی ویژه روی مخاطبانی خاص «ساطع نمایند». سرمنشاءِ طرحواره بدنی دو چیز است:
نخست، الگومندی جسمانی-حرکتیِ بدن، که تا حدودی به ریختشناسیِ فیزکیِ بدن مرتبط بوده و عبارت است از تجربه ما از هماهنگیِ بدنیمان که نهایتاً منجر به بروز کنش از سوی ما خواهد شد.
دومین منشاءِ طرحوارهٔ بدنی، محیط اجتماعی است؛ بدین معنی که تجربه و تصویری که از بدنمان داریم نشاتگرفته از محیط اجتماعی است.
کتاب بدن و نظریه اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به علوم اجتماعی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بدن و نظریه اجتماعی
جامعهشناسی بهموازات استقرار و تکاملش، رهیافتی نامتجسم به محتوای موضوعیِ خویش اتخاذ کرده است. چنین برداشتی دستکم از سوی نظریهپردازان اجتماعی که عادتاً بدن را اقلیم رشتههای علمی دیگر همچون زیستشناسی، یا پیشنیاز ناخواستهٔ کنش بشری و یا هدفی منفعل برای کنترل اجتماعی میدانند حمایت میشود. چهبسا درستتر این باشد که بدن را واجد جایگاهی دوگانه در جامعهشناسی ترسیم کنیم. بدن ازلحاظ تاریخی و در جامعهشناسی یک «حاضرِ غایب» بوده و نه چیزی تماماً فراموششده. غایب بوده است ازاینجهت که جامعهشناسی بهندرت بهصورت مستقیم بر تجسم انسانی متمرکز شده است. بدنها عموماً طبیعی نگریسته میشدند، پدیدههای فردی خارج از دغدغههای اجتماعیِ مشروع جامعهشناسی. چنین امری نباید چندان جای شگفتی داشته باشد: درست زمانی بدن، در کنش اجتماعی و در تخصص جامعهشناختی محوریت یافت که جامعهشناسی، تمایز طبیعت/جامعه را پیدرپی زیر سؤال بُرد. شایدهم بتوان چنین استدلال کرد که بدن، در بطن تخیل جامعهشناختی حاضر بوده است. همچون قلب انسان، بدن تمایل داشته است در جامعهشناسی از دیدهها نهان باشد، لیکن آنچه را که آن را دربرگرفته است، تغذیه نموده و زنده نگاه داشته است. جامعهشناسی آنهنگام که دغدغهٔ جوامع را دارد، نمیتواند از کندوکاو چگونگیِ برونیسازی، عینیتبخشی و درونینمودن نهادهای اجتماعی از سوی سوژههای متجسم دست بردارد (Berger, ۱۹۹۰ [۱۹۶۷]). شاید بدن گوشتین، غالب اوقات از تیررس تفکر صریح جامعهشناختی دور مانده باشد اما جلوههایی از تجسم انسانی، همچون زبان و عواطفی که انگیزهبخشِ کنشاند، در بسط رشتهٔ جامعهشناسی مرکزیت یافتند.
حجم
۶۶۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۶۶۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه