دانلود و خرید کتاب نوشانوش محمد محمودی نورآبادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب نوشانوش

کتاب نوشانوش

انتشارات:به نشر
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نوشانوش

کتاب نوشانوش نوشتهٔ محمد محمودی نورآبادی است. انتشارات به نشر این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب، داستانی از دوران جنگ تحمیلی است.

درباره کتاب نوشانوش

رمان نوشانوش، بازگوکنندهٔ خاطرات جنگ در دو جبههٔ ایران و عراق است. کتاب، روایت‌هایی از زندگی و خاطرات هشت سال جنگ تحمیلیِ دو رزمندهٔ ایرانی و عراقی است. در این رمان، خاطرات و داستان‌های عاشقانهٔ‌ «عامر رشید» سرباز عراقی که دفترچهٔ خاطرات‌اش به دست رزمندهٔ ایرانی «علی شیر شفیعی» می‌افتد را می‌خوانیم. این شخصیت ایرانی را و نیز رزمندٔ عراقی را از زبان علی شیر شفیعی می‌شناسیم.

محمد محمودی نورآبادی از نویسندگان حوزهٔ ادبیات پایداری و نویسنده آثاری مانند «سرریزون»، «کاش چشم‌هایش دروغ گفته باشد»، «خنده‌زار»، «نبرد هِسجان» است.

خواندن کتاب نوشانوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی در حوزهٔ جنگ پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب نوشانوش

«مثل همین ماجرای خاطره‌نگاری، همیشه اول هر رویدادی هیجان خاص خودش را دارد. زمان، اما هر حادثه‌ای ولو پر شور را از تب و تاب می‌اندازد. مثلاً با امروز می‌شود شش‌سال و چهارماه كه دور از خانه و كاشانه با صدای توپ و انفجار می‌خوابم و بیدار می‌شوم و این یعنی روزمرگی و تکرار و تکرار. معشوقه، اما هنوز برایم هیجان‌های خاص خودش را دارد. مرخصی باشم یا جنگ، فرقی ندارد. در یک کلام، خیالش رهایم نمی‌کند. بگذریم كه خانه و زندگی درست و حسابی در كار نیست. آنجا که باشم، باید دَم به ساعت به مادرم فکر کنم كه دور از بغداد و در «تكریت» با آن شوهرش كه انگار مغز خر خورده، زندگی می‌كند. هیچ‌گاه نتوانستم بفهمم چرا پنج شش‌ماهی بعد از فوت پدر بیچاره، دوباره هوای ازدواج به سرش زد؟ هركس دیگری جایش بود با داشتن چهار بچه قد و نیم‌قد، تن به این كار نمی‌داد. تمام دردسرها و مصیبت‌ها از همان‌جا شروع شد. راستش تحمل كتك‌های ناپدری از داغ پدر سخت‌تر بود. ولی کمتر کسی روزگار امثال مرا درک می‌کند. به قول فرمانده گروهان قبلمان «نقیب فهمی الربیعی»: «الشبعان ما يدري بدرد الجوعان!»

تصمیم گرفته‌ام هر ساعتی از شبانه‌روز را كه فرصت پیدا كردم، خاطراتم را بنویسم. البته بیشتر امور مربوط به جنگ و کم و بیش هم معشوقه را. باید زودتر از این‌ها دست به‌كار می‌شدم. خدمت‌هایی كه ما در «محمره» به حزب بعث و خاصه قائد اعظم كردیم، نباید به این راحتی فراموش می‌شد. من كه فراموش نكرده‌ام. آن همه امكاناتی كه از محمره بردیم، رقم كمی نبود. بگذریم كه مجوس‌ها سرسختی نشان دادند و ما با یك عقب‌نشینی تاكتیكی دشمن را فریب دادیم. همین یك ماه پیش بود كه سرهنگ ستاد «رشاش الاماره» فرمانده لشكر ۲۶، پشت كارخانه آجرپزی، نزدیك شهر «میسان» در جلسه توجیهی درجه‌داران این حرف را می‌زد. قسم می‌خورد وقتش كه برسد توی یك هفته كار را یكسره می‌كنیم. در ادامه هم گفت: «نگاه‌تان به سرباز هرگز نباید ترحم‌آمیز باشد... من خودم سربازان را گله‌های گوسفندی می‌بینم كه باید آن‌ها را دوشید و از‌شان كار كشید...» درست هم می‌گفت. به سرباز رو بدهی، سوارت می‌شود. درست و حساب‌شده تلاش كنیم، به‌زودی پرچم پیروزی را بر فراز شهر‌های غصب‌شده‌مان می‌بینیم. با عقل هم كه بسنجی، جور در می‌آید. چه كسی پشتیبان ایران است؟ هیچ‌كس! طرفداران ما چطور؟ همه دنیا!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان