دانلود و خرید کتاب ستاره های بلوچ محمد محمودی نورآبادی
تصویر جلد کتاب ستاره های بلوچ

کتاب ستاره های بلوچ

معرفی کتاب ستاره های بلوچ

کتاب ستاره های بلوچ نوشتهٔ محمد محمودی نورآبادی است و انتشارات خط مقدم آن را منتشر کرده است. این کتاب خاطرات روحانی مدافع حرم، عباس نارویی از حضور نبویون در نبرد سوریه است.

درباره کتاب ستاره های بلوچ

عباس نارویی، جانباز مدافع حرم از روحانیون روستاهای اطراف ایرانشهر است که در سال ۱۳۹۴ در جریان نبرد سوریه در شهرک عزیزیه واقع در جنوب حلب دو پای خود را از دست داد. کتاب ستاره‌های بلوچ در واقع سرگذشت این روحانی است که از کودکی شروع می‌شود و به نبرد سوریه و حضور در گروه نبویون می‌رسد. نبویون به رزمنده‌های بلوچستانی‌ای می‌گویند که هم از شیعیان‌اند و هم از اهل‌تسنن.

در ستاره‌های بلوچ، عبارس نارویی، محور است، یک جوان وطن‌دوست بلوچ که خود را متعلق به ایران و جهان اسلام و انسانیت می‌داند. اما در کنار ایشان دیگر همرزمان شیعه و سنی‌اش هم دیده می‌شوند. آنچه در کتاب آمده، کاملا مبتنی بر واقعیات است. شاید نویسنده جزئیات را پُررنگ‌تر کرده باشد، اما کلیت کار کاملا مستند است و نویسنده بر اصل خاطرات وفادار مانده و تغییری ایجاد نشده است.

خواندن کتاب ستاره های بلوچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگی‌نامهٔ شهدا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ستاره های بلوچ

«نمی‌دانم چه سرّی در کار است که آدم تا مقابل امتحان سختی قرار می‌گیرد، گذشته‌اش می‌آید پیش چشمش! هر چه امتحان دشوارتر، غرق شدن در گذشته هم بیشتر. چیزی که در مورد خودم فکر نمی‌کردم، مأموریت سوریه بود. نه این‌که علاقه نداشتم؛ برعکس، خیلی علاقه داشتم و گاهی به حال آن‌هایی که می‌رفتند، غبطه هم می‌خوردم؛ اما نمی‌دانم چرا خود را با آن‌ها که رفته بودند، برابر نمی‌دیدم و کمترین تلاشی برای رفتن نمی‌کردم. انگار همان‌قدر که از روستای بیست‌خانواریِ «گزهک» بلوچستان و از دل آن دشت، به کوه‌های زاگرس و سی‌سخت پرت شده بودم، خود را پرت‌تر از آن می‌دیدم که یکهویی بخواهم از غربت شام سر دربیاورم.

برخی از لحظه‌های زندگی آدم، خاص هستند؛ آن‌قدر متفاوت که دیگر تکرار هم نمی‌شود. برای مثال، آن لحظه‌ای که مادری با زن همسایه قول و قرار بگذارد که اگر بچه‌اش دختر باشد، سهم فلان فرزند پسرش است و طرف مقابل هم قبول کند، از آن لحظه‌های خاص زندگی آن پسر است؛ هرچند آن پسر، یک کودک دوساله و بی‌خبر از همه‌چیز و همه‌جا، هیچ در این خیال‌ها نباشد. یا وقتی یک مقام امنیتی، دفتر و دستَکش را ورق بزند و با خونسردی تمام بگوید «نمی‌خواهم بترسانمت و نگرانت کنم؛ اما بهتر است برای چند ماهی هم که شده، از این بلوچستان به جای امنی در کشور بروی و آنجا زندگی کنی...»، معلوم است که به دل‌کُپَک می‌افتی و هزار شکل خیال سراغت می‌آید. چقدر آن لحظه‌ها برای آدم خاص می‌شود! یا در حالتی که ذهن و خیال آدم، درگیر یک موضوع دیگر است و یک‌مرتبه ناخواسته و انتظارش را نداشته، دلش شور بیفتد و دیگر نتواند در خانه بماند، زن و بچه را سوار ماشین کند و بعدش بین راه به یکی زنگ بزند و او برایش از تصادف پدرش بگوید و از مرگ مادرش خبر بدهد، چنان دلی از آدم می‌ریزد که آن دل دیگر دل نمی‌شود.

گاهی هم آدم‌هایی در مسیر زندگی آدم خاص می‌شوند. وضعیت‌اش البته فرق دارد. مثلاً دوران کودکی و توی محل، کُندِل پسر شیردل، عجیب برایم ترسناک بود. پیش نمی‌آمد که مرا ببیند و کتکی از دستش نخورم. می‌رفتم سر قنات آب‌تنی کنم، سر و کله‌اش پیدا می‌شد، و من فرار می‌کردم. چند بار ناچار شدم با سر و روی کف‌آلود، یک‌نفس تا خانه بدوم که دستش به من نرسد. کف شامپو، چشم‌هایم را می‌سوزاند، و مادر، در حالی که سطلِ آب را روی سرم خالی می‌کرد، داد می‌زد سرم که چرا با این وضع برگشته‌ای، و من چیزی نمی‌گفتم؛ می‌ترسیدم بین دو خانواده شر و دعوا درست شود. دیگر جوری شده بود که از دور می‌دیدمش، فرار می‌کردم. دست آخر هم فقط نقشه کشیدم سیب‌ترش‌های باغش را یکجا غارت کنم. توی گزهک، فقط او سیب‌ترش داشت. شب، بچه‌های رفیق و پایه را بردم همهٔ سیب‌های هر دو درخت را چیدیم و بیرون از باغ، بین خودمان تقسیم کردیم. سهم خودم را بیرون از خانه توی یک «سُند» درب و داغان و دورانداخته‌شده، بین بوته‌های تُرات مخفی کرده بودم و تا چند روزی با آن‌ها حال می‌کردم. بعد از آن، لج کندل بیشتر شده بود؛ اما من هم ماهر شده بودم و نزدیک نمی‌شدم که بتواند نرمی گوشم را جر بدهد و بعد با یک پشت‌گردنی جان به لبم کند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان