کتاب امشب
معرفی کتاب امشب
کتاب امشب نوشتۀ سیمین شیردل است. این کتاب را انتشارات البرز در سال ۱۳۸۷ منتشر کرده است.
درباره کتاب امشب
امشب رمانی ایرانی با درونمایههای معمایی و جنایی است. داستان این کتاب بسیار خوشخوان است و میتواند بهآسانی میتوان چند ساعتی از دنیای پرهیاهو و آشفتۀ بیرون دور شد و به حاشیۀ امن این کتاب پناه برد. «سیمین شیردل» نویسندۀ این کتاب توانسته از دل داستانهای کلیشهای روزمره و آپارتمانی، داستانی جذاب و پرکشش خلق کند.
خواندن کتاب امشب را به چه کسی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به کتابهای رمان و جنایی با فضایی عاشقانه میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره سیمین شیردل
سیمین شیردل متولد سال ۱۳۴۳ است. مادر و همسری که در دنیای ادبیات هم یکی از زنان موفق ایران است. در سال ۷۹ شیردل کتابی به نام «قلبهای ناآرام» را منتشر کرد. شیردل با جسارت میگوید که این کتاب را با بیتجربگی نوشته است و به همین دلیل انتشار این کتاب چندان هم موفقیتآمیز نبود. پس از آن کتاب «آرام» را نوشت. کتابی که ابتدا هیچ ناشری آن را نمیپذیرفت، امروز یکی از آثار محبوب و برتر این نویسنده است. پس از آرام، شیردل رسماً وارد دنیای رمان و داستان ایران شد. «مهر من»، «تلافی»، «مثل هیچکس» و «ساعت دلتنگی» از سایر آثار محبوب این نویسنده هستند.
بخشهایی از کتاب امشب
البته اینهایی که گفتم هیچ ربطی به سرگذشت من ندارد، اما در تنهایی خیلی بیشتر از گذشته به حقایق زندگی و سرگذشت آدما فکر میکنم تا شاید بتوانم نتیجهای بگیرم. صدای نوزادی که به دنیا میآید یا حمل تابوتی به گورستان؛ فاصله این دو ما هستیم که ابتدا و آغازمان را فراموش کردهایم و در میانه راه ماندهایم و تصور میکنیم زمان بهخاطر ما خواهد ایستاد، درحالیکه توقفی در کار نیست. عمیق باش، سکوت کن و تفکر کن. من عمیق شدم. از سکوت لذت بردم و تفکر بزرگترین تفریحم شده است. الان سی و پنج سالم است. از اینکه هنوز زیبا هستم و تفاوتی با گذشته نکردم خدا را شاکرم، یعنی یاد گرفتم شکرگزار باشم و قانع. خوب، میگفتم ... خونه ما در محلهای بود که به شمال شهر نزدیکتر بود. محلهای قدیمی و خوب با کوچههای عریض و بنبست. خونهای جنوبی و دوبلکس. آنقدر خوب که میشد هرچند وقت بازسازیاش کرد تا آبرومند بماند. خدایی خونه خوب و محکمی بود و هست. ما خیلی پولدار نبودیم. مثل محلمون که رو به شمال شهر بود وضع مالی پدر نیز متوسط رو به خوب بود. هرسال هم رشد و ترقی خوبی داشت. پدرم کارمند شرکت نفت بود، اما الان سالهاست بازنشسته شده. پدر مردی گندمگون است با قدی متوسط و اندامی پر و چهارشانه. باید بگم مرد خوبی بود و تنها عیبش خونسردی بیش از حدش بود. شاید فکر کنید اینکه حسن است، اما وقتی با مردی شبیه پدر زیر یک سقف زندگی کنید از اینهمه خونسردی فقط حرص میخورید. وقتی آب از سر میگذشت تازه به تکاپو میافتاد. خوب، این هم یکجور خصلت است. هرچی مادر دلسوز و متعهد بود پدر تو خودش بود و با کسی کاری نداشت. همیشه از مادر ایراد میگرفت که چرا خودت رو درگیر مشکلات مردم میکنی و مگه تو وکیل وصی اونها هستی یا مگه چقدر حقوق میگیری که صبح تا شب خودت رو هلاک میکنی. در واقع از سر دلسوزی از مادر انتقاد میکرد. با تمام این تفاصیل هیچوقت حریف مادر و نوع تفکرش نمیشد و در نهایت عیسی به دین خود و موسی به دین خود بود.
حجم
۳۱۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه
حجم
۳۱۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه
نظرات کاربران
مطابق اکثر رمانهای ایرانی دختر زیبا و مغروری ک مرد جذاب و مغرورتری عاشقش شده و بعد کلی جدل بهم رسیدن..نویسنده برای اینکه کتاب از یکنواختی دربیاد یک حادثه رم در کتاب گنجانده ک ن داستان جنایی و ن پلیسی