کتاب ین گابری یل برکمان
معرفی کتاب ین گابری یل برکمان
کتاب ین گابری یل برکمان نوشتهٔ هنریک ایبسن و ترجمهٔ میرمجید عمرانی و ویرایش مهدی سجودی مقدم است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ین گابری یل برکمان
هنریک ایبسن، نمایشنامهنویس و سرایندهٔ نروژی، زادهٔ سال ۱۸۲۸ از بزرگترین نمایشنامهنویسان تاریخ ادبیات جهان است. منتقدان آثار ایبسن به دلیل نگاهی که او به زندگی دارد، معتقدند آنکس که سروکاری با زندگی دارد، سروکاری هم با ایبسن خواهد داشت.
در این نمایش با وارونهٔ نگرش نیچه روبهرو میشویم. بُرکمان خودش را «آدم استثنایی» میبیند، ولی هیچگاه به این پایه و جایگاه دست پیدا نمیکند. او «ناپلئونی است که در نخستین نبرد خود ناکار شده است» و این با ابرانسان نیچه در تقابل است. نویسنده در این اثر آدمی را به نمایش میکشد که خود را برگزیده و تافتهٔ جدابافته میداند و از همهچیز حتی دلبند خویش درراه دستیابی به قدرت میگذرد، بدون آنکه دستش به قدرتی برسد.
ابتدای نمایش هم با این تصاویر آغاز میشود که بانو گونْهیلد بُرکمان با قلاببافیاش روی کاناپه نشسته. او که زنی میانسال است با حالتی خشک با کلفَت خانه صحبت میکند. مثل اینکه مهمانی ناخوانده وارد خانه شده و او نمیداند چه کسی خلوت خانهٔ او را به هم زده است... .
خواندن کتاب ین گابری یل برکمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران آثار خاص و روشنفکرانهٔ هنریک ایبسن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ین گابری یل برکمان
بانو بُرکمان: (بدون درنگ). بالاخره دانشجو اومد؟
کلفت: نه، خانم. ولی یه خانمی دَمِ دره
بانو بُرکمان: (قلاببافیاش را کنار مینهد). خب، خانم ویلتُنه پس
کلفت: (نزدیکتر میشود). نه، یه خانمِ ناشناسه
بانو بُرکمان: (دست بهسویِ کارت میبرد). بگذارین ببینم (میخواند؛ زود برمیخیزد و به کلفت زل میزند). مطمئنین برای منه؟
کلفت: بله، اینجور فهمیدم که برای شماست.
بانو بُرکمان: خواست با خانم بُرکمان حرف بزنه؟
کلفت: آها، همین رو خواست.
بانو بُرکمان: (کوتاه؛ استوار). خب. پس بگین من خونهم.
(کلفت در را برای بانوی ناشناس باز میکند و خود بیرون میرود).
(دوشیزه اِللا رِنْتهَیم به درونِ اتاق میآید. سرورویش به خواهرش میماند، ولی حالت چهرهاش بیشتر رنجدیده است تا بیمهر. هنوز نشان از زیباییِ بسیار و ویژهٔ سالیانِ گذشته دارد. موی بسیارش در فِرهای طبیعی از پیشانی به
عقب شانه شده و یکسر نقرهای است. جامهای از مخملِ سیاه و کلاه و پالتویی از همان پارچه با آسترِ پوستین به تن دارد).
(هر دو خواهر چندی خاموش میایستند و همدیگر را برانداز میکنند. هرکدام آشکارا چشمبهراه است که دیگری نخست زبان باز کند).
اِللا رِنْتهَیم: (که همچنان نزدیکِ در مانده). با تعجب نگاهم میکنی، گونْهیلد.
بانو بُرکمان: (خشکیده میان کاناپه و میز ایستاده و نوک انگشتانش را به رومیزی تکیه داده). راه گم نکردهای؟ میدونی که مباشر تو ساختمون بغلی زندگی میکنه خب.
اِللا رِنْتهَیم: امروز نمیخوام با مباشر حرف بزنم.
بانو بُرکمان: با من کار داری پس؟
اِللا رِنْتهَیم: آره. باید یهکم باهات حرف بزنم.
بانو بُرکمان: (در اتاق پیش میرود). خب، پس بشین دیگه.
اِللا رِنْتهَیم: سپاسگزارم؛ فعلاً سرِپا راحتم.
بانو بُرکمان: هرجور که خودت میخوای. ولی بههرحال دکمههای بالاپوشت رو کمی باز کن!
اِللا رِنْتهَیم: (دکمههای پالتویش را باز میکند). آره، اینجا خیلی گرمه... .
حجم
۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه