کتاب پس از نان
معرفی کتاب پس از نان
کتاب پس از نان نوشتۀ بابک عارفی است. انتشارات همخونه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این کتاب، دربارۀ زندگی و روزگار میرزاحسن رشدیه (بنیانگذار مدارس نوین در ایران) است.
درباره کتاب پس از نان
کتاب پس از نان یک رمان با روایتی واقعی است. این کتاب به زندگی بنیانگذار آموزش نوین در ایران یعنی میرزا حسن رشدیه میپردازد.
کتاب، حاصل کنجکاوی بابک عارفی در رابطه با نقطۀ آغاز آموزش و پرورشِ نوین و مدارس امروزی در ایران بوده است. این نویسنده به امر تدریس اشتغال دارد. وی پس از اندکی تحقیق به اهمیت کنجکاوی خود پی برد و حدود ۱۸ ماه تحقیقات گستردهای در این مورد انجام داد؛ که سرانجام آن کتاب پس از نان بوده است.
سیستم آموزش و پرورش نوین ایران بهوسیلۀ میرزاحسن رشدیه و با سختیها و مشکلات فراوان تأسیس شد. او را «پدر فرهنگ جدید ایران» نامیدهاند.
میرزاحسن رشدیه در سال ۱۲۳۰ در تبریز به دنیا آمد و در ۱۳۲۳ در قم درگذشت.
وی نخستین مدرسه را در تبریز، دومین را در تهران و پس از دارالفنون راهاندازی کرد. ابتدا مقاومتی در شهرها، نسبت به تحصیل کودکانِ پسر و دختر به وجود میآید. مردم چندین و چند بار مدرسههای رشدیه را تخریب میکنند. با این حال میرزاحسن رشدیه تخریب و مخالفت دیگران را با اصرار و ساخت دوبارۀ مدارس تاب میآورد و مسیری را که به آن ایمان داشت، ادامه و حتی گسترش میدهد.
کتاب پس از نان را برای آشنایی بیشتر با این انسان کوشا و سودمند بخوانید.
نیما یوشیج، پدر شعر نوی ایرانی، در شعری از میرزاحسن رشدیه نام میبرد:
«یاد بعضی نفرات، روشنم میدارد
اعتصام یوسف
حسن رشدیه
قوتم میبخشد
راه میاندازد و اجاق کهن سرد سرایم
گرم میآید از گرمی عالی دمشان
یاد بعضی نفرات رزق روحم شدهاست...»
خواندن کتاب پس از نان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ، سرگذشتنامه و ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پس از نان
«تصمیم گرفت این بار بایستد و تماشا کند. دستش را سایبان چشمان کنجکاوش کرد، تا همهی واقعه را به وضوح ببیند. یادش آمد که امروز شنبه است؛ سختترین روز مکتبها در تبریز. محلّه مقصودیّه با آن کاجهای بلندش درست جایی واقع شده بود که شهر انتهای دامنش را در آغوش باغستانها رها میکرد.
این محله سک سقاخانه بیشتر نداشت. اکثر اهالی ثروتمند محلّه چرنداب کودکانشان را به مکتبخانهای که در کنار همین سقاخانه بود میآوردند. بعد از مکتبخانه یک مرثیهخانهای بزرگ بود که اغلب تابوتی در دم درب ورودی آن دیده میشد. حسن مجبور بود هر روز از این مسیر عبور کرده خود را به محلهی خیابان برساند و در مکتب حاضر باشد.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه