
کتاب به تو فکر می کنم
معرفی کتاب به تو فکر می کنم
کتاب به تو فکر می کنم با عنوان اصلی I think of you : stories نوشتهٔ اهداف سویف و ترجمهٔ زهرا نوربخش و ویراستهٔ «مهدی سجودی مقدم» است. انتشارات مهراندیش این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۲۰ انگلستان قرار گرفته، یک مجموعه داستان دربارهٔ زندگی زنان معاصر در مصر و بریتانیا و قاهره است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به تو فکر می کنم اثر اهداف سویف
کتاب «به تو فکر میکنم» که نخستینبار در سال ۲۰۰۷ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۳ منتشر شده، یک مجموعه داستان قدیمی از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۴ میلادی را در بر گرفته است. این داستانهای کوتاه تکههایی از زندگی و سرشار از احساسات و لایههایی از نوستالژیِ از دست دادنهای گذشته هستند که در سفری رفت و برگشتی به قاهره شکل میگیرند. زندگی «عایشه»، لذتهای کودکی، فقدانهای مهاجرت، عشقهای محوشده و بازگشت به وطنی غریب، همگی مانند تکههایی از یک کوزهٔ شکسته به هم پیوستهاند که با خطوطی محسوسْ گذشته، حال و آینده را به هم متصل میکنند. داستانهای کوتاه حاضر عمدتاً در مصر و بریتانیا اتفاق میافتند و هرکدام به زندگی یک شخصیت زن میپردازند. مضمون اصلی داستانها بیگانگی است؛ چه بیگانگی عاطفی و جسمی از همسر و چه دوری از وطن و فرهنگ کودکی. «اهداف سویف» با تمرکز بر زندگی درونی قهرمانانش و ترتیب داستانها، حسی از یک صدای در حال بلوغ را القا کرده است. در این روایتها، رویارویی با غرب که تفاوتهای نژادی، فیزیکی و فرهنگی را برجسته میکند، به بستری برای شورش، مذاکره و درهمآمیزی فرهنگها تبدیل میشود؛ درحالیکه عطر مصر در لابهلای خاطرات به مشام میرسد. سبک این نویسنده همدلی عمیقی را برای شخصیتها برمیانگیزد و درونمایههای تکرارشوندهای همچون ضرورت تعلق، بازگشت به خانه، اشتیاق به عشق از دست رفته و جستوجو برای تأثیرگذاری نهایی را بررسی میکند. عنوان داستانهای حاضر عبارت است از «آگاهی»، «۱۹۶۴»، «بازگشت»، «مَندی»، «سِیْتِن»، «خانهٔ میلو»، «ملودی»، «سَندپایْپِر» و «به تو فکر میکنم».
«اهداف سویف» دو مجموعه داستان کوتاه با عناوین «عایشه» (Aisha) و «چکاوک» (Sandpiper) را منتشر کرده است. کتاب حاضر شامل گزیدهای از این دو مجموعه است.
بهعنوان نمونه خلاصهای از ابتدای داستان «بازگشت» را بخوانید. در این داستان، «عایشه» با ماشین قرمز کوچکش بهسمت خانهای سهطبقه میرود، اما پس از توقفی کوتاه و بدون پیادهشدن، راه رفته را برمیگردد. او به خودش یادآوری میکند که برای تدریس به کتابهایی نیاز دارد که در آن خانه هستند. با راندن در خیابانها با میدانی مواجه میشود که دیگر آن باغ سرسبز گذشته نیست؛ حالا کارگاه ساختمانی وسیعی است با مسجدی بزرگ به نام «مسجد اسماعیل» و «اولین مؤسسهٔ اسلامی در استانداری جیزه». این سازهها پنجششم فضای باغ را بلعیدهاند و نوار باریک باقیمانده پر از آجر و سیمان و خاک است؛ حتی قورباغهها و جیرجیرکهای سابق نیز ناپدید شدهاند. جادهها پر از چاله و دستانداز شدهاند و خاطرات گذشته را زنده میکنند. خانهشان که شش سال پیش تنها بنای باشکوه ضلع شمالی میدان بود، اکنون میان آپارتمانهای بلند گم شده و غبارآلود و متروک به نظر میرسد. عایشه جایی برای پارک پیدا نمیکند. سرانجام ماشین را کنار تپهای شنی نگه میدارد. چهرههای کنجکاو پشت پنجرهها هنوز هستند، اما حالا روسریهای اسلامی بسیاری از آنها را پوشانده است. وارد لابی میشود؛ تمیز است، اما دیگر اثری از گیاهان نیست و تهسیگارها کف را پوشاندهاند. دربان جدید، غریبهای با جلابیه به او خبر میدهد که «عبدو» به ارتش رفته و «آمنه» به روستا بازگشته است. خاطرات شیرین و تصویرسازیهای عایشه از بازگشتی گرم و همراه با هدایا برای آنها ناگهان درهم میشکند.
چرا باید کتاب به تو فکر می کنم را بخوانیم؟
مطالعهٔ این مجموعه داستان کوتاه معاصر شما را با زندگی زنان معاصر در مصر و بریتانیا و قاهره آشنا میکند.
کتاب به تو فکر می کنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ انگلستان و قالب داستان کوتاه در باب زندگی زنان معاصر در مصر و بریتانیا و قاهره پیشنهاد میکنیم.
درباره اهداف سویف
«اهداف سویف» (Ahdaf Soueif) متولد ۲۳ مارس ۱۹۵۰ میلادی، رماننویس و مفسر سیاسی و فرهنگیِ روزنامهٔ گاردین و اهل مصر است. او نویسندهٔ رمان پرفروش «جغرافیای عشق» و مجموعه داستان کوتاه «به تو فکر میکنم» بوده است. تحصیلات خود را در مصر و انگلستان به پایان رساند. در سال ۱۹۷۹ دکترای زبانشناسی خود را از دانشگاه لنکستر دریافت کرد. اولین رمانش با نام «در چشم خورشید» (In the Eye of the Sun) در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. وقایع این رمان در مصر و انگلستان میگذرد. دومین رمان او با عنوان «نقشهٔ عشق» (The Map of Love) در سال ۱۹۹۹ در فهرست نهایی جایزهٔ بوکر قرار گرفت، به ۲۱ زبان ترجمه شد و بیش از یک میلیون نسخه فروش داشت. دو مجموعه داستان کوتاه با عناوین «عایشه» (Aisha) در سال ۱۹۸۳ و «چکاوک» (Sandpiper) در سال ۱۹۹۶ از این نویسنده منتشر شده است. گزیدهای از این دو مجموعه در سال ۲۰۰۷ در مجموعهای با عنوان «به تو فکر میکنم» (I Think Of You) و در سال ۲۰۱۰ در «داستانهای ما» (Stories Of Ourselves) گردآوری شده است.
«اهداف سویف» عمدتاً به انگلیسی مینویسد، اما خوانندگان عربزبان او میگویند که میتوانند عربی را در متن انگلیسی او بشنوند. او کتاب «رامالله را دیدم» (I Saw Ramallah) اثر «مرید برغوثی» را (با پیشگفتاری از «ادوارد سعید») از عربی به انگلیسی ترجمه کرده است. در کنار خوانشهایش از تاریخ و سیاست مصر، در آثار داستانی و غیرداستانی خود به فلسطینیان پرداخته است. نسخهٔ کوتاهتری از مقالهٔ «زیر اسلحه: سفری فلسطینی» (Under the Gun: A Palestinian Journey) ابتدا در روزنامهٔ گاردین منتشر شد و سپس بهطور کامل در مجموعهٔ مقالات «اهداف سویف» در سال ۲۰۰۴ با عنوان «مزوترا: قطعاتی از زمین مشترک» (Mezzaterra: Fragments from the Common Ground) به چاپ رسید؛ همچنین او مقدمهای بر چاپ مجدد کتاب «زندانی عشق» (Prisoner of Love) اثر «ژان ژنه» در سال ۲۰۰۳ توسط نیویورک ریویو بوکس نوشته است. در سال ۲۰۰۸ او اولین جشنوارهٔ ادبیات فلسطین را پایهگذاری کرد و رئیس هیئت مؤسس آن شد. این نویسنده در سال ۲۰۱۲ بهعنوان امین موزهٔ بریتانیا و در سال ۲۰۱۶ برای چهار سال دیگر مجدداً منصوب شد. او در سال ۲۰۱۹ بهدلیل اعتراض به حمایت مالی شرکت BP، عدم تمایل به استخدام مجدد کارگرانی که به شرکت کاریلیون منتقل شده بودند و عدم مشارکت در بازگرداندن آثار هنری، از سمت خود استعفا داد.
مجلهٔ «هارپرز» (Harper's Magazine) در بررسی رماننویسان مصری، نام اهداف سویف را در فهرست کوتاهی از «بااستعدادترین نویسندگان کشور» قرار داد. او چندین جایزهٔ ادبی دریافت کرده است:
- ۱۹۹۶: نمایشگاه بینالمللی کتاب قاهره: بهترین مجموعه داستان کوتاه (چکاوک - Sandpiper)،
- ۱۹۹۹: نامزد نهایی جایزهٔ بوکر («نقشهٔ عشق» - The Map of Love)،
- ۲۰۱۰: اولین جایزهٔ محمود درویش،
- ۲۰۱۱: جایزهٔ کاوافی،
- ۲۰۱۱: قرارگرفتن نام در فهرست ۱۰۰ شخصیت قدرتمند کتاب گاردین،
- ۲۰۱۱: رفلکشنز (نسخهٔ انگلیسی).
بخشی از کتاب به تو فکر می کنم
«فکر میکنم همان موقع عاشق شد. خب، بعدتر همان روز وقتیکه وِین تفنگش را در استخر انداخت و من نتوانستم آن را دربیاورم و او داشت بدجور گریه میکرد، اینجی در پشت پنجرهاش ظاهر شد و یک دستهجارو را پایین آورد و فریاد زد: «اینو امتحان کن، اینو امتحان کن!» به این ترتیب تفنگ را از آب بیرون آوردیم و به طبقهٔ بالا رفتیم تا دستهجارویش را به او پس بدهیم و وِین نمیخواست آنجا را ترک کند؛ او باید میماند و با ملودی بازی میکرد. من هرگز نفهمیدم آن جذابیت چه بود، کاملاً صادقانه. ملودی هرگز مدل بازی او را انجام نداد. تنها کاری که میکرد این بود که با عروسکها بازی میکرد و لباسهای آنها را درآورده و دوباره تنشان میکرد و با آنها به زبان ترکی صحبت میکرد. درحالیکه وِین تماشا میکرد. یکبار دنبال وِین رفتم و دیدم که هردوی آنها با پاهای برهنه و لباسهای خیس کفِ حمام نشسته بودند و داشتند تمام لباسهای عروسکها را میشستند. و اینجی فقط میخندد و میگوید: «خیلی گرمه.» ویژگی اصلی اینجی خندیدن است. خنده و لباس و آرایش و رقص. و آشپزی. وقتیکه ما تازه نقلمکان کرده بودیم، شاید دو بار در هفته میآمد، هربار با یک "چیز کوچکی" که درست کرده بود: شیرینی، تارتِ سیب، پیتزا، هرچی. چیزهایی که درست کردنشان زمان زیادی میبرد و ملودی کوچولو به او کمک میکرد. اینجی گفت ملودی نیز به او کمک کرد تا تمام آن لباسهای کوچک عروسک را برای باربی بدوزد.»
حجم
۲۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۲۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه