ادوارد براندس
درباره ادوارد براندس
«ادوارد براندس» (Edvard Brandes) زادۀ ۱۸۴۷ در دانمارک، درگذشتهٔ ۱۹۳۱، منتقد، شخصیت فرهنگی و یکی از نويسندگان و نمايشنامهنويسانِ برجسته و درعينحال از سياستورزانِ سدۀ نوزدهم و بيستم میلادی است. او همراه با برادر بزرگترش، «گئورگ براندِس» در شناساندن ادبيات اروپا و نويسندگان بنام آن بهويژه اسکانديناوی نقش برجستهای را ايفا کرد. براندِس مدرک کارشناسی زبان و به زبان عربی تسلط داشت. او در رسالۀ دکترايش به شکلگير مفهومْ در متون کهن مذهب هندو پرداخت و نمايشنامهای تاريخی نيز دربارۀ دنيای عرب و اسلام نوشت. نگاه او بازتابی است از کشاکشهای اجتماعی و فرهنگی دوران او. بيان شخصيت ادبی او را به بهترين شکل از زبان «هنريک ايبسن» میتوان شنيد که در نامهای نوشت همۀ کارهای نمايشی «ادوارد براندس» علاقۀ ژرفش را سخت برانگيخته است. «ادوارد براندس» یکی از بنیانگذاران حزب چپ رادیکال و دکترای فلسفه در رشتهٔ شرقشناسی بود. نمایشنامههای متعددی نوشت و در سال ۱۸۷۲ بههمراه برادرش و دیگران در تأسیس انجمن ادبی (Litteraturselskabet) نقش داشت. «نادر تجدد»، مترجم نمایشنامهٔ «بیرون از قانون» نوشتهٔ این نویسندهٔ دانمارکی معتقد است که مطالعهٔ نمایشنامههای ادوارد براندِس میتواند برای خوانندهٔ ایرانی بسیار جالب و حتی راهگشا باشد. او گفته ادوارد براندِس تا اواسط دههٔ ۱۸۷۰ عمدتاً بهعنوان منتقد ادبی و روزنامهنگار فعالیت میکرد. با الهام از پیشرفت جریان چپ در پاریس در سال ۱۸۷۶ وارد فضای سیاسی کپنهاگ شد. در سال ۱۸۸۱ سردبیری روزنامهٔ حزبی لیبرال به نام «چپ» را بههمراه «ویگو هوروپ» پذیرفت، اما تقابل دیدگاههای آنها با رویکرد رمانتیک حاکم بر حزب، به برکناریشان از این نشریه انجامید. در سال ۱۸۸۴ بههمراه هوروپ و گروهی از روزنامهنگاران و نویسندگان، نشریهٔ «پلیتیکن» را تأسیس کردند که نقش «چپ رادیکال» را ایفا میکرد. این نشریه تأثیری مهم در حیات سیاسی جامعه داشت و در سال ۱۹۰۵ در پایهگذاری «حزب رادیکال چپ» نقشآفرین شد. این حزب در سال ۱۹۰۹ در ائتلاف با سوسیالدموکراتها به قدرت رسید و ادوارد براندِس نیز وزیر دارایی شد؛ جایگاهی که او در طول جنگ جهانی اول نیز حفظ کرد. براندِس چندین دهه کرسی نمایندگی در مجلس ملی دانمارک را داشت؛ بااینحال اوایل دههٔ ۱۸۹۰، دورهٔ سرخوردگی سیاسی برای او بود؛ افزایش نیروهای ارتجاعی و عدم پیشرفت رادیکالیسم موردنظرش او را از سیاست دور کرد. در سال ۱۸۹۴ کپنهاگ را ترک کرد و بههمراه خانواده، به دلایل خانوادگی در کریستیانای نروژ ساکن شد. از سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۰ یک شخصیت مرکزی در فرهنگ و سیاست دانمارک محسوب میشد. در نیمهٔ اول این دوره در کنار برادرش و در نیمهٔ دوم با ویگو هوروپ نقشآفرینی کرد. افکار این دو چهرهٔ بزرگ دوران خود را در عرصههای ادبیات و سیاست، به جنبشی بزرگتر برای تبدیل ایدهها به سیاست عملی، هم در رادیکالیسم ادبی و هم سیاسی پیوند داد. نقش او تعیینکننده بود؛ زیرا او بود که تفسیرهای ایدئولوژیک را حفظ و ارائه میکرد. برخلاف برادرش که بعدها برخی دیدگاههای اساسی خود را کنار گذاشت، آنها را تحتعنوان «رئالیسم» حفظ کرد و با قدرت روزنامهنگاری، جنبشها را سازمان داد و نیروها را کنار هم نگاه داشت. پس از مرگ زودهنگام هوروپ در سال ۱۹۰۲ او حق تفسیر چپ قدیم را به ارث برد.
ادوارد براندِس یک زبانشناس متخصص بود و چندین رسالهٔ زبانشناسی از جمله پایاننامهٔ دکترایش درمورد شکلگیری مفهوم در متون کهن مذهب هندو را از خود به جای گذاشت. او به زبان عربی مسلط بود، قرآن را به زبان اصلی کاوش کرده و آشنایی عمیقی با تاریخ عرب داشت. علاقهاش به نمایشنامه و نمایشنامهنویسی بیاندازه بود و او منتقدی چیرهدست در تحلیل شخصیتهای نمایشنامههای مطرح ادبیات اروپا به شمار میرفت و از نمایشنامهنویسان سرشناس زمان خود بود. براندِس مدافع تئاتر رئالیستی بود که هم در نقد ادبی و هم در نمایشنامهنویسیاش رنگی سیاسی به خود میگرفت و شکل جدیدی از نقد تئاتر ادبی بهویژه برای تئاتر سلطنتی وابسته به سنت ارائه داد. او در مرکز ادبی کپنهاگ قرار داشت و ارتباطات گستردهای با روشنفکران منتقد در سوئد و نروژ برقرار کرده بود. در نقدهای ادبی خود چیرهدست بود و نمایشنامهنویسان زمانش، بررسیهای ادبی او از نمایشنامههایشان را بسیار ارزشمند میدانستند. در نامهنگاریهایش از جمله با هنریک ایبسن، ایبسن در نامهای به او، «وارسی ادوارد» از نمایشنامهٔ «استاد بنا سولنسن» را ارج نهاده و دربارهٔ نمایشنامههای ادوارد از جمله «بر پایهٔ قانون» چنین نظر میدهد. از سال ۱۸۸۱ به نمایشنامهنویسی روی آورد. نخستین نمایشنامهٔ او با عنوان «دوادرمانی» به نقد خرافهپرستی در هر شکل آن میپرداخت. در سال ۱۸۸۲ «یک دیدار» را نوشت که به ارزیابی متفاوت زنان و مردان نسبت به لغزشهای اخلاقی در روابط میپرداخت. «یک جدایی» (۱۸۸۵) به رابطهٔ پیچیدهٔ پدری با دخترش میپردازد که سالها جدا از او زندگی کرده و اکنون عاشق مردی مذهبی شده است. «عشق» (۱۸۸۷) عشقی را در دل فقر به تصویر میکشد. در سال ۱۸۸۸، «قدرت برتر» را نوشت که رؤیای یک دختر خواربارفروش طبقهٔ پایین برای زندگی با یک هنرمند فریبکار را روایت میکند. در سال ۱۸۹۱ در کتاب «بر پایهٔ قانون» به دو ازدواج ناخوشایند میپردازد که در آن زوجین برای رسیدن به عشق واقعی خود، مجبور به تظاهر و ادامهٔ زندگی مشترک در پشت نقابی از شایستگی هستند. در سال ۱۹۰۴ «مشت در برابر مشت» و «ورا» را منتشر کرد. در «ورا» نگاه «اکسل» به زنعمویش، «ورا» که زنی باهوش و زیبا است، پس از شنیدن هشداری از خدمتکار دگرگون میشود. در سال ۱۹۰۵ دو نمایشنامهٔ تاریخی نوشت؛ «اسگرد» که در ایسلند و حدود سال ۱۰۰۰ میلادی اتفاق میافتد و درامی خانوادگی بین رئیس قبیله و همسرش را روایت میکند و «محمد» که ما را به زمان پیامبر اسلام و شخصیتهای واقعی آن دوره میبرد. در این نمایشنامه، اسلام بهعنوان یک دین نوپا تحت فشار است و شخصیت محمد مسئول گردآوری و تقویت مسلمانان است. ادوارد براندِس در نامهای به برادرش در دفاع از پردازش شخصیت محمد و هدف نمایشنامهٔ «محمد»، به تحقیقات عمیق خود در قرآن و تاریخ عربی اشاره میکند. نمایشنامهٔ «بیرون از قانون» به قلم او، داستان دختری جوان و آرام است که دل به موسیقیدانی متأهل میسپارد و برای پیوستن به دلدارش، فضای اخلاقی حاکم بر کپنهاگ و خانوادهٔ خود را میشکند. ادوارد براندِس علاوهبر سایر کارهای ادبیاش ۱۹ نمایشنامه نوشت و منتشر کرد که بسیاری از آنها در زمان حیاتش و سالها پس از آن به نمایش درآمدند.